امریکا و میراث شوم خلیلزاد
جمهور : زلمی خلیلزاد پس از ماه ها سکوت گفته است: «حضور دوباره امریکا در افغانستان و به رسمیت شناختن طالبان روی میز نیست.»
او گفت: «به نظر میرسد که طالبان در حال حاضر به سمت یک دولت ناکام پیش میروند، روی برگزاری یک لویه جرگه با شرکت نمایندگان مختلف رهبران مذهبی، قومی و سیاسی کار میکنند که به صورت سنتی در افغانستان تصمیم گرفته شود.»
او از طالبان انتقاد کرد و گفت: «میبینیم که طالبان به سمت فراگیری نمیروند، سعی دارند که قدرت به دستآمده را به خاطر قربانیهایی که دادهاند، برای خود نگه دارند.»
خلیلزاد گفته: «زمانی که ما سفارت خود را در افغانستان بستیم به این فکر افتادیم که با طالبان چه کار کنیم. هنوز سوال بزرگی مطرح است، آیا باید آنها را در آغوش بگیریم یا آنها را منزوی کرده و فشار وارد کنیم تا کارهای درست در موارد حقوق بشر و حقوق زنان و فراگیری انجام شود؟» و افزود: فکر میکنم این چالش هنوز وجود دارد و امریکا به دنبال راهی برای آن است.
اگرچه خلیلزاد پس از چند ماه سکوت و تماشا و بی تفاوتی در قبال میراث شوم ناشی از توافق استعماری دوحه، نوک پیکان انتقادهایش را عمدتا به سمت طالبان نشانه رفته و آنها را متهم به انحصارطلبی، تمامیت خواهی، عدم تشکیل حکومت فراگیر بربنیاد توافق یادشده و ممنوعیت تحصیل دختران کرده؛ اما این انتقادها پیش از طالبان بر خود خلیلزاد و دولتی وارد است که او به نمایندگی از آن، قدرت سیاسی را در افغانستان به دست طالبان سپرد.
خلیلزاد بهتر از هر کس دیگری می دانست که پس از سقوط دولت پیشین و تسلط طالبان، چه چیزی رخ خواهد داد. او از ماهیت ایدئولوژی، سیاست ها و رویکردهای طالبان نسبت به قدرت، دولت داری، قومیت و مذهب، حقوق بشر، آموزش دختران، کار زنان و آزادی های شهروندی و مدنی و مذهبی به خوبی آگاه بود؛ اما علیرغم همه اینها یک توافق استعماری را امضا کرد که افغانستان را به طور مستقیم به سمت فاجعه و فروپاشی هدایت کرد و زمینه ساز بروز بحران های بزرگ و فراگیر شد.
اکنون به اذعان خود خلیلزاد، حتی امریکا هم نمی داند که با طالبان چه کند. این چالشی بزرگ برای سیاست خارجی ایالات متحده است که به تعبیر خلیلزاد، طالبان را به آغوش بکشد یا منزوی کند و تحت فشار بگذارد.
هر دو اقدام به یک اندازه می تواند خطرآفرین و زیانبار باشد و این میراث شوم خلیلزاد برای امریکا و افغانستان است.
البته در این میان، هرگز مشخص نیست که حتی طالبان هم برنده این بازی باشند؛ زیرا رهبران آنها پیش از این، صریحا اعلام کرده اند که آماده در اختیار گرفتن قدرت نبودند و در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفتند و مجبور شدند وارد پایتخت شوند.
این نشان می دهد که طالبان نیز در بحران به سر می برند و نمی دانند که با قدرت بادآورده که از رهگذر خیانت و تبانی امریکا و مزدوران دست نشانده آن در حکومت کابل به دست آمد، چه کنند. آشفتگی، آنارشی و فقدان نظم و ثبات در بسیاری از عرصه ها موج می زند. کشوری که در آن اقوام گوناگون زندگی می کنند هنوز یک پرچم ملی، سرود ملی و مهم تر از همه یک قانون اساسی مدون و قابل اجرا ندارد. سیستم آشفته قانون گذاری و کانون های تصمیم گیری چندگانه دولت طالبان، به سردرگمی و هرج و مرج دامن زده و وضعیت را پیچیده تر کرده است.
بر این مسایل می توان بحران اقتصادی، فقر فراگیر، مهاجرت های سیل آسا و ناامنی های رو به گسترش را نیز افزود. ضمن آنکه هنوز روابط کابل با جهان، ترمیم نشده و روشن نیست که با رویکردهای کنونی دولت طالبان، چشم انداز این رابطه چگونه خواهد بود: انزوای کامل شبیه دوره اول حاکمیت طالبان یا گسترش تعامل محتاطانه و مشروط و انفرادی کشورها بدون به رسمیت شناختن دولت آنها؟
تروریزم هم نه تنها از میان نرفته؛ بلکه قدرتمندتر شده و دامنه عملیات آن مرزهای افغانستان را درنوردیده و به کشورهای همسایه سرایت کرده است. در کنار این، جنگ میان طالبان و مخالفان مسلح آنها نیز علیرغم بایکوت رسانه ای کماکان ادامه دارد و قربانی می گیرد.
به هر حال، عامل اصلی این وضعیت آشفته و بحرانی، خلیلزاد است؛ فرستاده متعصب و تنگ اندیشی که با ظاهر دموکراتیک به نمایندگی از یک ابرقدرت، افکار بدوی و قبیله ای خود را بر توافق استعماری دوحه، تحمیل کرد که در نتیجه آن، افغانستان، امریکا و جهان، وارد ورطه ای تازه از بحران های پایدار و رو به گسترش شدند.
قباحتزدایی از جنایت؛ واژهها با ما چه میکنند؟
۸ صبح :در تابستان ۱۳۹۶ چند روستا دورتر از منطقه هزارهنشین میرزاولنگ، مویسفیدان شبزندهدار، چند ملا، مردم محل و شماری از جنگجویان طالبان روی چمنزاری نشسته بودند تا مسابقه پهلوانی را ببینند. آنها بهتازهگی بعد از تصرف روستای میرزاولنگ برگشته و پیش از ۸۰ انسان غیرنظامی شیعهمذهب را کشته بودند. فرمانده طالب با لهجه پیروزمندانه گفت: «جهاد رفته بودیم حاجی صاحب، شیعهها را کشتیم.» بعد حاجی که تسبیح چوبیاش دانههای بزرگتر داشت، با خونسردیای که انگار کاری طبیعی صورت گرفته باشد، گفت: «مبارک است، غازی شدی مجاهد.» این گفتوگوی کوتاه، مرا به تفکر واداشت که چرا حاجی شبزندهداری که دو بار حج کرده و نماز تهجدش ترک نیست، در برابر چنین جنایتی اینقدر سرد و کرخت بود و کشتن ۸۰ انسان غیرنظامی و بیگناه را که شامل زنان و کودکان نیز میشد، امری طبیعی میدانست؟
اینکه انسانها چرا شماری از هولناکترین جنایتها را امری معمول میدانند، یک مساله فلسفیـروانیـزبانی است که هانا آرنت، نویسنده کتاب معروف «آیشمن در اورشلیم؛ گزارش ابتذال شر» آن را بهخوبی بازگو کرده است. آرنت باور دارد که دستگاهها ایدیولوژیک واژهها و اصطلاحاتی میسازند که از نظر معنایی از جنایتهای بسیار غیرانسانی و هولناک قباحتزدایی کرده و برای پیروانشان آن را نهتنها امری معمول و طبیعی، بلکه به فرایندی تبدیل میکنند که پاداش و خیر نیز در بر دارد. بهعنوان نمونه، نازیها بردن انسانها در کورههای آتشسوزی را «اسکان مجدد» میدانستند و عاملان این فرایند خود را نهتنها افراد شرور و خونخوار ندانسته، بلکه از نگاه روانی انسانهای سالم میانگاشتند که به مردم کمک کرده و دستورات دولت را بهعنوان قدرت حاکم اجرا میکنند. یا چین اردوگاههای شکنجه و کاراجباری را «بازپروری» نام نهاده است و سعی در این دارد که اعمال نادرست خود را در معنای واژهها پنهان کند.
واژهها و اصطلاحات در دایره ذهن، معناهای خاص را تداعی میکنند که متاثر از گفتمان غالب در محیط اجتماعیـفرهنگی انسانها است. این واژهها و اصطلاحات با ریزبینی تمام و حسابشده توسط گفتمانها و زیرمجموعه آن، ایدیولوژیها، سیستمها و دستگاههای مذهبی ساخته میشوند تا در رسیدن به اهداف برنامهریزی شده و درازمدت از آنها کار بگیرند. اسلام سیاسی که تاکید بیشتر بر جهاد، قتل، غازی و شهادت دارد تا زیستن اخلاقی و معنویت و خداجویی، این واژهها و اصطلاحات مستعد زایش معناهایی میشوند که در موارد بسیار جنایتهای هولناک و غیرانسانی شبیه نسلکشی و تجاوز را به امری معمول و طبیعی تقلیل داده و قوه پرسشگری و تفکر را از مومنان میگیرد. حاجی شبزندهداری که کشتن ۸۰ انسان بیگناه، زن و کودک در میرزاولنگ را از دایره جهاد میبیند، بر این باور است که آنچه در این کانتکست اجرا میشود، نهتنها امری پسندیده و بهجا است، بلکه اجرای دستورات الهی است که پاداش اخروی نیز به همراه دارد.
بهعنوان نمونه، واژه «غازی» با واژه «قاتل» از نگاه عملکرد تفاوت چندانی ندارد؛ اما چون اینها در بستر گفتمانهای متفاوت معناسازی شدهاند، یکی واکنشبرانگیز، شیطانی و شرورانه است و دیگری رحمانی، انسانی و نهایت فداکاری برای یک آرمان معنوی که عاقبت بهشت نیز به همراه دارد و فاعل آن نهتنها از کشتن انسانها شرمگین و خجالتزده نیست، بلکه آن را عملی انسانی و قهرمانانه میانگارد و جامعه نیز نگاه افتخارآمیز به او دارد. از همینجا است که ساختارگراها در زبانشناسی، زبان را نه وسیله انتقال معناها، بلکه بستری میدانند که در آن معناها خلق میشوند و این زبان است که مفاهم و معنا را از نیستی به هستی میآورد و برایش جان میبخشد. همانطور که در بالا تاکید شد، این واژهها و اصطلاحات در بستر گفتمانهای خاص خلق شده و به خدمت گفتمان حاکم درمیآیند.
جهاد، قتال، کنیز، استشهاد، غازی، غنیمت و صدها اصطلاح دیگر که در فرهنگ دینی ما وجود دارد، دقیقاً شبیه یک سیستم معنایی عمل میکنند که بخشی از کارهای غیرانسانی مانند کنیز گرفتن را که شبیه تجاوز جنسی است یا به غنیمت بردن اموال دیگران که عین چور و چپاول است یا غازی شدن که همانند قاتل شدن است و یا هم جهاد که جنگ است، عادی جلو میدهند. آرنت میگفت نازیها در آلمان سیستم معنایی خاص ساختهاند که اعمال جنایتکارانه آنها را رنگ و بوی طبیعی میدهد و از سوی دیگر در چنین سیستمی، فاعلان اعمال شرورانه احساس عذاب وجدان نمیکنند. بهگونه مثال، آنهایی که تحت نام غازی دست به آدمکشی و سلاخی میزنند، نهتنها از این کار پیشمان نیستند، بلکه آن را یک امتیاز دنیایی و اخروی میدانند و در جامعه با افتخار لقب غازی را در نام خود پیوند میزنند تا کنش افتخارآمیز جمعی نسبت به آنها شکل بگیرد. چنین امتیازی اما به یک قاتل داده نمیشود، در حالی که تفاوت چندانی از نگاه عملکرد میان غازی و قاتل نیست.
آسیب دیگری که چنین سیستم معنایی خلق میکند، امتناع پرسش در آن است. فردی که به نام استشهاد خودکشی میکند، هیچ وقت از خود نمیپرسد که چرا چنین کاری را انجام میدهد؛ چون سیستم مجال پرسش و اعتراض را از وی میگیرد و در واقع پرسش را عین نافرمانی و گناه میداند که نباید مطرح شود. یا برای حاجی شبزندهدار عابد، مرگ ۸۰ انسان چیزی عجیبوغریب نیست که از شنیدنش تکان بخورد و منقلب شود؛ چون وقتی زیر نام جهاد و غازی انجام میشود، بار معنایی آن نیز تغییر کرده و حساسیت نسبت به آن تقلیل مییابد. درست شبیه سیستم نازیها که شر را به ابتذال کشیده بودند و جنایت در آن پیشپاافتاده شده بود. واژههای ایدیولوژیکـمذهبی با بار معنایی خاص که تولید میکنند، میزان واکنش ما در برابر اتفاقات پیرامون را تعیین کرده و به اعمالمان اعتبار مثبت و منفی میدهند. از این میان، گروهها تروریستی بیشتر نفع را از این واژهها میبرند. آنها با کمال خونسردی شنیعترین جنایتها را ذیل این واژهها انجام میدهند و واکنش جامعه هم در قبال آنها بهمثابه امری طبیعی است.
وقتی جنگجویان داعش در بازار موصل دختران نورس ایزدی را زیر نام کنیز و غنمیت فروخته و بر آنها تجاوز کردند، جهان اسلام واکنش معناداری نسبت به آن جنایت از خود نشان نداد و تودههای مسلمان و ملاهای مذهبی آن را معمولی میدانستند. همانطور که خیلی از اعمال دیگر که جنایتکارانه و شرورانه هستند و زیر نامهای مقدس و ایدیولوژیک انجام شدند، واکنش آنچنانی در پی نداشتهاند و فاعلان آنها نیز خود را قهرمان میدانستهاند تا جنایتکار و شرور. واژهها و اصطلاحات ذهن و کنش اجتماعی ما در برابر جنایتها و اعمال شرورانه را ترسیم میکنند. این واژهها توانایی قباحتزدایی از جنایت را داشته و در موارد بسیاری حساسیت ما را نسبت به اعمال و فاعلان آن تعیین میکنند. شاید هزاران قتل و تجاوز و چور و چپاول نیز با چنین نامها و واژهها مقدس شده باشند که جامعه ناپرسای ما نسبت به آن بهعنوان امری معمولی واکنش نشان نداده است. شبیه همان عابد شبزندهداری که در برابر نسلکشی هزارهها در میزاولنگ چنین واکنش سردی از خود نشان داده و گفت: غازی شدی مجاهد.
کانادا درهای خود را به روی افغانهای متقاضی پناهندگی میبندد
دولت فدرال کانادا تصمیم گرفته است به برنامه مهاجرتیاش برای افغانها پایان دهد و تقاضای تازهای را برای مهاجرت آنان به این کشور نپذیرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، بر اساس آنچه شبکه سیبیسی کانادا اعلام کرده است، این کشور تا کنون تقاضای بیش از 20 هزار افغان را که با دولت این کشور در افغانستان همکار بودهاند، بررسی کرده یا در دست بررسی دارد، اما تصمیم گرفته است، به برنامه ویژه انتقال افغانها خاتمه دهد و بدین شکل، تورنتو عملاً درهای خود را به روی افغانهایی ک متقاضی پناهندگی به این کشور هستند، میبندد.
این رسانه کانادایی با اعلام این خبر که دولت این کشور در حال بررسی آخرین تقاضاها از 18 هزار درخواست مهاجرت افغانها به کاناداست، موجی از نگرانی را در میان سایر متقاضیان پناهندگی ایجاد کرده است، چه اینکه پس از سقوط دولت اشرف غنی، جاستین ترودو وعده داده بود که 40 هزار افغان را به کانادا منتقل خواهد کرد. وعدهای که به نظر میرسد ترودو از عملی کردن آن منصرف شده است.
بااینکه پرتال آنلاین مهاجرت به کانادا هنوز هم فعال است و افغانها میتوانند بهصورت آنلاین درخواست مهاجرت کنند، اما «شان فریزر»، سخنگوی وزارت مهاجرت کانادا در یک بیانیه خبری گفت تقریباً دیگر جایی برای پذیرش درخواست تازه وجود ندارد. اداره مهاجرت، پناهندگی و شهروندی کانادا (IRCC) در حال بررسی و پردازش 15 هزار درخواست مهاجرتی است که قبلاً به این اداره فرستاده شده بود.
شبکه «تورنتو استار» برای اولینبار گزارش داد به احتمال زیاد این برنامه در ماه ژوئن بسته خواهد شد. شماری از نهادهای مدافع مهاجران با ایجاد ائتلافی علیه این تصمیم دولت کانادا اعتراض کردند.
«جینی کوان»، از فعالان مهاجرت در کانادا میگوید طرحهای موازی دولت کانادا بیشتر فریبنده است و در واقعیت نوعی دیگر از رد کردن مردم است، زیرا آنان را مجبور میکند از روشهای دیگر اقدام کنند، درحالیکه در نهایت جواب منفی میگیرند.
دفتر سخنگوی وزارت مهاجرت کانادا میگوید صدها هزار درخواست ویزای بشردوستانه دریافت کرده است، اما این تعداد بسیار بیشتر از رقمی است که دولت کانادا میخواهد به این کشور انتقال دهد. دولت کانادا از ماه اوت سال گذشته تاکنون حدود 16 هزار و 540 افغان را به این کشور انتقال داده است و میگوید تقاضای بیش از 15 هزار نفر دیگر در حال بررسی است.
طالبان باید از رفتار سخت گیرانه با مردم تحت نام اسلام خودداری کند
حکومت طالبان در افغانستان 304 روز است که دختران دانش آموز بالاتر از کلاس ششم را از رفتن به مدارس محروم کرده است و دروازه مدارس را بر روی آنها بسته است. با توجه به اینکه طالبان تلاش میکنند برای تمام تصمیم های سیاسی شان، دلایل شرعی و اسلامی بیاورند، خبرنگار خبرگزاری شفقنا افغانستان در کابل موضوع آموزش دختران و محدودیتهای را که بر زنان افغانستان از سوی طالبان وضع شده است، از نگاه آموزه های اسلامی در گفتگو با یکی از عالم دینی افغانستان بررسی کرده است.
احمد حسین حسینی غرجستانی، از عالمان دینی افغانستانی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شفقنا افغانستان در کابل با اشاره بر ضرورت آموزش علم و دانش در دین اسلام، گفت که علم آموزی در دین اسلام واجب است و طالبان باید دروازه مدارس را بر روی دختران دانش آموز، بگشایند.
او میگوید در متون اسلامی، به ویژه قرآن کریم، به تواتر بر آموختن علم تأکید شده است و آیات قرآن نشان میدهد که آموختن علم و دانش «یک ضروت است» نه صرفا یک امر جایز.
به گفته وی، در احادیث پیام اسلام نیز بر آموزش علم و دانش تأکید فراوان شده است و پیامبر اسلام آموختن علم و دانش را «فرض» دانسته است و گفته که از گهواره تا گور دانش در پی کسب علم و دانش باشید.
آقای غرجستانی میگوید که در دستورات اسلامی بر ضرورت آموزش علم و دانش، هیچ تفکیکی بین زن و مرد وجود ندارد و در آموزههای اسلامی در این زمینه، هیچ نوع استثناء قائل نشده است.
او می گوید، در دین اسلام بر آموختن علم و دانش، بدون تفکیک جنسیتی، به حدی تأکید شده است که در شماری موارد، آموختن برخی علوم مورد ضرورت جامعه، بر همه افراد جامعه واجب کفایی است و باید آنها به هرنحوی که شده، اقدام به آموختن و فراگرفتن آن کنند.
به گفته این عالم دینی، جامعه همانگونه که به پزشک، پلیس و معلم مرد نیاز دارد، به دکتر، پلیس و معلم زن نیز نیاز دارد و نیاز است که زمینه آموختن علم و دانش برای همه فراهم شود.
او میگوید که انتظار مردم افغانستان این است که زمینه رفتن دختران بالاتر از کلاس ششم به مدرسه، هرچه زودتر فراهم شود و آنها مطابق دستور دین اسلام بر ضرورت آموزش علم و دانش، به درس و تعلیم دسترسی پیدا کنند.
اعتدال را باید رعایت کرد
از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، علاوه بر اینکه دختران دانش آموز بالاتر از کلاس ششم از رفتن به مدرسه محروم شدهاند، محدودیتهای زیادی نیز بر حضور زنان در اجتماع از سوی اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان، وضع شده است.
وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان «برقع» را بهترین نمونه حجاب معرفی کرده است و به زنان افغانستان دستور داده است که تمام بدن شان را، بجز چشمان، بپوشانند و مجریان زن در تلویزیونهای افغانستان را نیز مجبور کردهاند که ماسک بپوشند. طالبان هشدار دادهاند کسانی که از این دستورات پیروی نکنند، مجازات خواهند شد.
علاوه بر این، یکی از دلایل طالبان برای عدم بازگشایی مدارس دوره متوسطه و پیش دانشگاهی بر روی دختران، طراحی یونیفورم یا لباس ویژه برای دختران دانش آموز بوده است و گفتهاند که کار روی طراحی این لباس، جریان دارد.
آقای غرجستانی اما میگوید که در مسئله حجاب و پوشش زنان، باید اعتدال را رعایت کنیم و مطابق معیارهای که در اسلام در این زمینه وجود دارد، عمل کنیم.
او میگوید یکی از معیارها میتواند حجاب زنان در هنگام زیارت حج در مکه باشد که پوشیده بودن صورت و دستان زنان، واجب و الزامی نیست.
به گفته این عالم دینی، در دوره پیامبر اسلام نیز پوشیده بودن صورت و دستان زنان، یک امر الزامی و اجباری نبود و کاملا اختیاری بود و در دورههای پس از پیامبر اسلام و دورههای مختلف تاریخی نیز چنین چیزی وجود نداشته است و نمیتوانیم از متون اسلامی، دلیلی بر الزامی و اجباری بودن آن، پیدا کنیم.
پوشش زنان افغانستان اسلامی است
آقای غرجستانی میگوید که با توجه به معیارهای حجاب در آموزههای دین اسلام، پوشش سنتی جامعه افغانستان که از قرنها به این سو مرسوم بوده است، اسلامی است.
او میگوید پوشش دانش آموزان دختر در مدارس افغانستان و پوشش دانشجویان دختر در دانشگاه های افغانستان در دوره حکومت پیشین، نیز مطابق معیارهای پوشش اسلامی بود.
به گفته این عالم دینی، زنان افغانستان چه در مدارس و دانشگاهها و چه در سطح جامعه، حجاب اسلامی را رعایت میکنند و پوشش آنها مطابق معیارهای اسلامی است.
تاکنون عالمان دینی زیادی پوشش مد نظر طالبان برای زنان را و همچنین محدودیتهای را که این گروه بر زنان افغانستان وضع کرده است، مخالف آموزههای دین اسلام دانستهاند و از اجرای این دستورات سخت گیرانه تحت نام دین اسلام، اظهار تأسف کردهاند.
در پی محروم شدن دانش آموزان دختر بالاتر از کلاس ششم از رفتن به مدرسه، شمار زیادی از مراکز دینی و عالمان برجسته دینی افغان، بر ضرورت آموزش دختران در دین اسلام تأکید کردند و محروم کردن دختران از آموزش را خلاف آموزههای اسلامی دانستند، اما حکومت طالبان، تاکنون حاضر نشده است که مدارس دخترانه را بازگشایی و قوانین سختگیرانه خود در مورد زنان افغانستان را تعدیل کند.
درخواست عجیب طالبان از زنان شاغل:آشنایان مرد را به جای خود به سرکار بفرستید!
همزمان با اوضاع اسفناک اقتصادی در افغانستان و براساس تماسهای چندین زن کارمند در افغانستان، طالبان به کارمندان زن در وزارت مالیه این کشور گفته به جای خود، مردانشان را بر سرکار بفرستند.
به گزارش خبرآنلاین، به نقل از گاردین، یک سال پس از اینکه کارگران زن بخش دولتی از کار دولتی منع شدند و به آنها گفته شد که در خانه بمانند، طالبان از زنان کارمند وزارت مالیه افغانستان خواسته اند تا یکی از بستگان مرد خود را برای انجام کارشان بفرستند.
زنانی که در پستهای دولتی کار میکردند، مدت کوتاهی پس از به قدرت رسیدن طالبان در آگوست ۲۰۲۱، از شغل خود اخراج و به خانه فرستاده شدند و برای انجام هیچ کاری، حقوقهای بسیار کمی دریافت میکنند.
مریم ۳۷ ساله، از بخش منابع انسانی وزارت مالیه افغانستان که بیش از ۱۵ سال در آنجا کار کرده بود گفت: از من خواسته شد که یکی از مردان خانواده را به جای خود در وزارت معرفی کنم تا از این کار اخراج شوم.
سیما باهوس، مدیر اجرایی زنان سازمان ملل گفت: «تخمین زده شده است که محدودیتهای کنونی در زمینه اشتغال زنان منجر به زیان اقتصادی فوری تا یک میلیارد دلار یا تا 5 درصد تولید ناخالص داخلی افغانستان شود.
شیوه جدید طالبان برای حذف زنان؛ مردان به جای همسرانشان کار کنند
ایندیپندنت فارسی : یک سال پس از خانهنشین کردن زنان شاغل در ادارات دولتی افغانستان، مقامهای طالبان به این زنان گفتند که به جای خود، همسر یا مردی از بستگان خود را برای کار بفرستند. مقامهای طالبان در «وزارت مالیه» (دارایی) حکومت خود، از زنان شاغل در این وزارتخانه خواستهاند که یکی از بستگان مرد خود را به آنان معرفی کنند تا به جای آنها کار کند.
شماری از زنان کارمند در افغانستان به گاردین گفتند که از آنان خواسته شده است تا مردی را از خویشاوندان نزدیک خود معرفی کنند تا به جای آنان کار کند.
گاردین برای تهیه گزارشی در این زمینه، با چند تن از این زنان گفتوگو کرده است. یکی از زنان که نامش محفوظ مانده است، میگوید که مسئولان وزارت دارایی به او گفتهاند که فشار کار در آن نهاد افزایش یافته است و آنان ناگزیرند که مردی را به جای او بگمارند، اما بهتر است این مرد از بستگان زن کارمند سابق باشد.
مریم ۳۷ ساله که بیش از ۱۵ سال در بخش منابع انسانی وزارت دارایی کار کرده است، میگوید: «به من تلفن زدند و گفتند که مردی از بستگان خود را معرفی کنم تا جایگزین من شود، وگرنه از کار اخراج میشوم.»
مریم میافزاید: «من ۱۵ سال در این بخش کار کردهام و تجربه کافی در آن دارم و در (این) مسیر حتی تا (احتمال دستیابی به مسند) ریاست در این بخش هم پیش رفتهام. حالا چگونه کس دیگری را معرفی کنم که کمترین تجربهای از کار من ندارد؟ آیا او میتواند به اندازه من در این بخش مفید باشد؟»
مریم میافزاید که حتی اگر کسی را هم معرفی کند و او بتواند کاری در آن اداره انجام دهد، روشن نیست که وضعیت خودش چه خواهد شد.
مریم میگوید، زمانی که طالبان قدرت را به چنگ آوردند، درآمد او را به شدت کم کردند و حقوق ماهانه او از ۶۰ هزار افغانی (معادل ۷۰۰ دلار) به ۱۲ هزار افغانی (معادل ۱۴۰ دلار) کاهش یافت. او میگوید: «من با این حقوق حتی نمیتوانم نیازهای مدرسه پسرم را هم تامین کنم.»
او با این دستور طالبان همراه نخواهد شد و نمیگذارد که طالبان حق او را به راحتی از او بگیرند. مریم با تعداد دیگری از همکارانش در حال مذاکرهاند. طالبان در این زمینه اظهارنظری نکرده اند. مشخص نیست که آیا در ادارات دیگر حکومت طالبان هم به زنان چنین دستوری داده شده است، یا خیر. اما مریم میگوید که دستکم با ۶۰ زن دیگر از همکاران او در وزارت دارایی چنین تماسهایی گرفته شده و از آنها خواسته شده است تا مردی را به جای خود معرفی کنند.
سحر فطرت، دستیار محقق در بخش حقوق زنان در دیدهبان حقوق بشر، میگوید که طالبان سابقهای طولانی در حذف زنان از جامعه دارند. بنابراین، تعجبآور نیست که این گروه چنین درخواستی را با زنان کارمند مطرح کرده باشند. دیدهبان حقوق بشر در گزارشی در سال جاری میلادی، به بررسی از دست دادن شغل و معیشت زنان در استان غزنی از ماه اوت ۲۰۲۱، زمانی که طالبان قدرت را در کابل به دست گرفتند، پرداخته است. به گفته یکی از مصاحبهشوندگان در این گزارش، در پی سلطه طالبان بر افغانستان، تقریبا تمام زنانی که با آنان مصاحبه شده است و قبلا شغلی داشتند، شغل و درآمد خود را از دست دادهاند.
مشاحبهشوندگان به دیدبان حقوق بشر گفتهاند که فقط زنان آموزگار و کارکنان مدارس میتوانند به سر کار بروند، اما زنانی که در عرصههای دیگر شاغل بودهاند، همه خانهنشین شدهاند. سازمان ملل متحد میگوید که حذف زنان از کار در حکومت طالبان، باعث کاهش تولید ناخالص در این کشور میشود. سیما باهوش، مدیراجرایی زنان در سازمان ملل متحد، در ماه مه گفت که تخمین زده شده است که محدودیتهای کنونی در زمینه اشتغال زنان در افغانستان، باعث زیان اقتصادی در حد یک میلیارد دلار یا پنج درصد از تولید ناخالص ملی شده است. او گفت، این موضوع به افزایش فقر در افغانستان انجامیده است و یک نسل کامل با تهدید ناامنی غذایی و سوءتغذیه روبهبرو شدهاند. سحر فطرت از دیدهبان حقوق بشر، نیز میگوید که سیاستهای طالبان در مورد زنان، به تحمیل «استاندارد»های جدیدی از «رفتار مضر در جامعه» انجامیده است که عبارت است از عادیسازی «شیء» در نظر گرفتن زنان.
به گفت او، این وضعیت پیام روشنی برای مردان، و به ویژه مردان جوانتر، دارد که خود را «مالک زنان» در خانواده بدانند و در جایگاه «مرجع اخلاقی» عمل کنند و با تکیه به قدرتی که به آنها داده شده است، فعالانه رفتار زنان را کنترل کنند.
افغانستان در حال حاضر در چنگال فقر و گرسنگی گرفتار است. بر اساس تخمینهای سازمان ملل متحد، حدود ۲۰ میلیون نفر در افغانستان با گرسنگی شدید دستوپنجه نرم میکنند و به کمکهای اقتصادی نیاز دارند. همچنین، پس از سلطه طالبان بر افغانستان، حدود ۹ میلیون تن از شهروندان کشور آواره شدهاند. از سوی دیگر، خشکسالی نیز ضربه شدیدی به کشاورزی در این کشور زده است و میزان و گستره فقر را افزایش داده است.
چرا قیمت تریاک ۶ برابر شد؟
کوچ معتادان از بازار مواد مخدر سنتی به صنعتی به دلیل افزایش شش برابری قیمت تریاک بسیاری از فعالان حوزه اعتیاد را به ارائه هشدارهای جدی واداشت. آنطور که فعالان این صنعت میگویند معتادان سالانه ۶۰ هزار میلیارد تومان برای تأمین مواد مخدر هزینه میکنند. حال با ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان احتمالاً این رقم بالاتر هم برود.
ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان منجر به افزایش شش برابری قیمت تریاک در ایران شد. اتفاقی که از چند منظر میتواند برای کشور مخرب باشد. ازجمله بازار داروهایی که وابسته به خشخاش هستند در این مدت تحت تأثیر قرار گرفتهاند. همچنین با ادامه این روند افرادی که از مواد مخدر سنتی استفاده میکردند ممکن است به سمت مواد مخدر صنعتی یا قرصهای روانگردان روی آورند که بهمراتب آثار مخربتری دارند.
این در حالی است که برخی بر این تصورند که با افزایش قیمتها، مصرف مواد مخدر کاهش مییابد. اما صاحبنظران این حوزه شدیداً مخالف این موضوع هستند. درمانگران معتقدند که فرد مبتلا به اعتیاد به قیمت فروختن فرش زیر پا هم که شده، مواد مخدر خود را تأمین میکند. اما قطعاً آسیبها به همینجا ختم نمیشود.
به نظر میرسد پس از ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان کشت داخلی تحت مجوز وزارت بهداشت و سایر نهادهای ذیصلاح بتواند جایگزین مناسبی باشد. چراکه دولتهای افغانستان همواره از ترفند ممنوعیت برای بالابردن قیمت تریاک استفاده میکنند. چراکه این محصول بیشترین آورده را برای این کشور دارد. در ایران نیز آنطور که فعالان حوزه اعتیاد میگویند افراد مبتلا به اعتیاد سالانه ۶۰ هزار میلیارد تومان صرف خرید مواد مخدر میکنند.
سعید صفاتیان، تحلیلگر مسائل مربوط به اعتیاد، در گفتگو با تجارتنیوز عنوان کرد: مواد مخدر نزدیک به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان به کشور ضربه اقتصادی وارد میکند. این در حالی است که از سال گذشته، طالبان کشت مواد مخدر در افغانستان را ممنوع اعلام کرد.
او ادامه داد: بین ۲۱۰ هزار تا ۲۳۰ هزار هکتار از زمینهای افغانستان زیر کشت مواد مخدر هستند. حدود ۲۰۰ هزار شاغل در افغانستان به صورت مستقیم و غیرمستقیم با کشت مواد مخدر در ارتباط هستند. با ممنوع شدن کشت خشخاش در این کشور و افزایش نرخ دلار، قیمت تریاک در ایران هم تا شش برابر افزایش یافت. حتی طی چند روز اخیر داروهایی مانند متادون که برای درمان اعتیاد هستند تا ۲۰۰ درصد رشد کرد.
او تاکید کرد: بنده این هشدار را به ستاد مبارزه با مواد مخدر دادم که خود را برای افزایش قیمت تریاک آماده کنند. شاید اگر در همان مقطع، مسئولان مبارزه با مواد مخدر هشدارها را جدی میگرفتند، اکنون شاهد افزایش شش برابری قیمتها نبودیم.
این تحلیلگر حوزه اعتیاد افزود: اگر امروز به یک مصرفکننده اعلام کنند که قیمت تریاک افزایش یافت، چه خواهد کرد؟ آیا او به خاطر گرانی مصرف را ترک میکند؟ قطعاً این افراد به سراغ مواد مخدر ارزانتر مانند هروئین، شیشه و سایر مواد و داروهای روانگردان میروند.
وی تشریح کرد: باید توجه داشته که اکثر مصرفکنندگان حتی حاضرند کل درآمد خود را صرف تامین این نیاز خود کنند. بهعنوان مثال اگر فردی مبتلا که سه میلیون تومان درآمد دارد، پیش از این ۵۰۰ هزار تومان از درآمد خود را خرج خرید مواد میکرد، اما اکنون باید کل درآمد خود را صرف خرید مواد کند. این فرد قبلاً ۲٫۵ میلیون تومان برای تأمین سایر نیازهای خود داشت، اما اکنون مجبور است کل پول خود را صرف خرید مواد کند. طبیعتاً فردی که پولی نداشته باشد، ممکن است از راههای دیگری اقدام به تامین مایحتاج خود کند. این یعنی کاهش امنیت اجتماعی در سایه افزایش قیمت تریاک و خشخاش.
صفاتیان اظهار داشت: حدود سه میلیون مصرفکننده مواد مخدر در کشور داریم. از این تعداد، نزدیک به یک میلیون نفر از آنها تریاک مصرف میکنند. طبق توضیحات وی؛ بیش از ۶۰ درصد این افراد وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند. با این حال معتادان در ایران سالانه بیش از ۶۰ هزار میلیارد تومان برای خرید مواد مخدر میپردازند. حال با افزایش قیمت تریاک احتمالاً این میزان هزینه بیشتر هم شود.
بر اساس اعلام وی، در پی افزایش قیمت مواد مخدر، داروهایی که برای درمان اعتیاد در کشور استفاده میشوند مانند متادون تا ۲۰۰ درصد افزایش قیمت داشتهاند. در همین رابطه یک بلاتکلیفی به وجود میآید که دستگاههای متولی مانند ستاد مبارزه با مواد مخدر برای آن باید برنامهریزی کنند.
او با بیان اینکه ایران در مقطعی جزو پنج کشور تولیدکننده خشخاش بود، یادآور شد: از تریاک مورفین به دست میآید. این دارو برای هر کشوری بهویژه در زمان جنگ، یک دارو بسیار استراتژیک محسوب میشود.
صفاتیان تأکید کرد: اکنون قانون به وزارت بهداشت این اجازه را میدهد که با هماهنگی وزارت کشاورزی و ستاد مبارزه با مواد مخدر، بتواند کشت نوعی از خشخاش را برای تولید دارو داشته باشد. از سوی دیگر دولت باید برای درمانهای رایگان اقدام کند. افزایش قیمت تریاک راهکار درمانی و حتی پیشگیرانه نیست.
این تحلیلگر اعتیاد عنوان کرد که کشت خشخاش در کشور باعث ایجاد شغل هم میشود. از طرف دیگر درآمدزایی بالایی هم دارد. در حال حاضر در کشورهایی نظیر اسپانیا و استرالیا نیز کشت خشخاش دارند.
به گزارش تجارتنیوز– وی اضافه کرد: در ماده ۱۵ مبارزه با مواد مخدر، وزارت رفاه مکلف شد که معتادانی به صورت خودمعرف به مراکز درمانی مراجعه میکنند و از وضعیت مالی خود خوبی برخوردار نیستند را تحت پوشش بیمه قرار دهند.