اخبار روز : ناتو نیروهای بیشتری به اروپای شرقی گسیل میکند
-
ینس استولنبرگ، دبیرکل پیمان ناتو، در سخنانی از مقر این نهاد در بروکسل گفت رهبران غربی باید برای اقدامات بیشتر آماده شوند، “حتی اگر در این راه هزینه بدهیم”.
او گفت جهان باید روسیه و بلاروس را برای اقداماتشان مواخذه کند.
آقای استولنبرگ گفت اهداف کرملین به اوکراین محدود نمیشود و روسیه خواهان تضمینهای قانونی برای توقف گسترش ناتو شده است.
همزمان رهبران ناتو اعلام کردهاند که نیروهای بیشتری را به اروپای شرقی اعزام میکنند. سی رهبر ناتو در یک بیانیه مشترک گفتهاند: “هیچکس نباید فریب باران دروغهای روسیه را بخورد.”
آنها خواهان عقبنشینی نیروهای روسیه از اوکراین شدهاند و میگویند “تصمیم رئیس جمهور پوتین برای حمله به اوکراین یک اشتباه راهبردی فاجعهبار است که روسیه سالها بهای سنگینی برای آن خواهد داد، هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی.”
-
رئیس جمهور اوکراین با انتشار ویدئویی گفت که در کییف است
FacebookCopyright: Facebookولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، پس از انتشار شایعاتی در رسانه های روسی مبنی بر فرار وی از پایتخت، ویدئویی از خیابان های کییف منتشر کرد.
او درحالیکه همراه با مشاوران اصلی و نخست وزیرش بود گفت: “همه ما اینجا هستیم. ما از استقلال، دولت خود محافظت می کنیم. و به این کار ادامه خواهیم داد.”
نیروهای روسیه در نزدیکی کییف پایتخت هستند.
-
عکس: شهروندان اوکراینی مسلح میشوند
با پیشروی نیروهای روسیه شهروندان عادی در کییف، پایتخت اوکراین، مسلح میشوند.
حدود ۱۸ هزار تفنگ در اختیار نیروهای داوطلب برای دفاع از کییف قرار گرفته است.
مقامهای اوکراینی نیروهای ذخیره ارتش را فراخواندهاند و از شهروندان خواستهاند که مسلح شوند و با کوکتل مولوتف یا هر شیوه دیگر در برابر نیروهای روس مقاومت کنند.
ReutersCopyright: ReutersReutersCopyright: ReutersReutersCopyright: Reuters -
وزارت دفاع بریتانیا: نیروهای روسی بیش از ۵۰ کیلومتر با مرکز کییف فاصله دارند
وزارت دفاع بریتانیا میگوید که طبق آخرین اطلاعات نظامی، بخش عمده ای از نیروهای روسی که به سمت کییف، پایتخت اوکراین پیشروی میکنند، هنوز بیش از ۵۰ کیلومتر با مرکز کییف فاصله دارند.
وزارت دفاع بریتانیا در توییتی افزود: “خودروهای زرهی روسیه مسیر جدیدی را به سمت پایتخت گشوده اند چون تلاش آنها برای تصرف شهر چرنیهف ناموفق بوده است.”
پیشتر منابع روسی از محاصره کامل شهر چرنیهف اوکراین خبر داده بودند.
وزارت دفاع بریتانیا میگوید که بر اساس گزارش ناظران “درگیریهای پراکنده ای” بین نیروهای روسی و اوکراینی در حومه شمالی کییف پایتخت ادامه دارد.
-
شمخانی هم ‘غرب’ را مسئول حمله روسیه به اوکراین دانست
علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در توییتی مثل سایر مقامات سیاسی جمهوری اسلامی “غرب” را مسئول حمله روسیه به اوکراین خواند.
آقای شمخانی در توییتی نوشت: “هیچ چیز نفرتانگیزتر از جنگ نیست اما وقتی غرب با روشهای مختلف بدنبال ضربه به امنیت ملی کشورهاست، عملا مسئول مستقیم جنگها و بحرانهایی است که با هدف ایستادگی در برابر راهبرد غرب شکل میگیرد.”
دیشب، همزمان با حمله روسیه به اوکراین، ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران با ولادیمیر پوتین همتای روس خود تلفنی صحبت کرد. به گزارش رسانه های ایران او ابراز امیدواری کرد که ” آنچه اتفاق می افتد به نفع ملت ها و منطقه تمام شود.”
رئیس جمهور ایران در صحبت با رئیس جمهور روسیه “گسترش ناتو به سمت شرق را تنش زا خواند و آن را تهدیدی جدی علیه ثبات و امنیت کشورهای مستقل در مناطق مختلف دانست.
-
سهراب ضیا
بیبیسی، دوشنبه
-
پوتین نظامیان اوکراین را به شورش علیه دولتشان فراخواند
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در یک سخنرانی نظامیان اوکراینی را به این فراخواند که علیه دولت خود شورش کنند و قدرت را بگیرند.
او رهبران اوکراین را متهم کرد که با راهنمایی “مشاوران خارجی و در راس آنها آمریکا” شهروندان غیرنظامی را به عنوان سپر انسانی به کار گرفتهاند، اقدام ادعایی که به گفته او شبیه “تروریستها” است.
آقای پوتین گفت: “من دوباره نیروهای مسلح اوکراین را خطاب قرار میدهم: اجازه ندهید که نئونازیها و باندریستها (یک گروه افراطی در اوکراین) از کودکان و زنان و سالخوردگان شما به عنوان سپر انسانی استفاده کنند.”
“قدرت را به دست بگیرید. به نظر میرسد ما و شما راحتتر بتوانیم با هم به توافقی برسیم تا با آن دسته معتادان و نئونازیها در کییف”.
-
اسد پوتین را برای ‘اصلاح تاریخ’ ستود
ReutersCopyright: Reutersریاست جمهوری سوریه در اطلاعیهای گفته که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، در گفتگوی تلفنی با ولادیمیر پوتین، همتای روس خود را برای “اصلاح تاریخ” و اقدام به حمله به اوکراین ستوده است.
بر مبنای آنچه کرملین از گفتگوی دو طرف منتشر کرده بشار اسد آمریکا و ناتو را برای “سیاست بیثباتسازی” سرزنش کرده است.
حکومت بشار اسد در جنگ داخلی سوریه از حمایت روسیه بهره برد.
-
خبر فوریکرملین: روسیه آماده مذاکره با اوکراین درباره بی طرفی این کشور است
خبرگزاری رسمی روسیه، ریانووستی اعلام کرد که دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین میگوید که روسیه آماده است که در مینسک پایتخت بلاروس با اوکراین مذاکره کند .
اما او گفت که اوکراین ابتدا باید اعلام بی طرفی کند که این شامل خلع سلاح کامل خواهد بود.
روسیه همچنین از اوکراین خواسته تا پیوستن به ناتو را رد کند.
صبح امروز دفتر ریاست جمهوری اوکراین اعلام کرده بود که اگر امنیت اوکراین تامین شود، کییف حاضر است درباره بی طرفی این کشور بین روسیه و ناتو با روسیه مذاکره کند.
مینسک پایتخت بلاروس از این نظر حائز اهمیت است که توافقنامه های پایان درگیری های هشت سال پیش در شرق اوکراین در این شهر امضا شده بود. رهبر روسیه با حمله با اوکراین این توافقنامه را نقض کرده است.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه قبلا گفته بود که تا زمانی که ارتش اوکراین به طور کامل سلاحهایش را زمین نگذارد، هیچ مذاکره ای امکان پذیر نیست.
-
میزبانی مسابقات اتومبیل رانی فرمول یک گرندپری روسیه لغو شد
فدراسیون بینالمللی اتومبیلرانی اعلام کرده است که روسیه را از حق میزبانی گرندپری فرمول ۱ برای فصل آینده سلب کرده است.
در بیانیهای که روز جمعه منتشر شد، این سازمان اعلام گفته “برگزاری مسابقات جایزه بزرگ روسیه در شرایط فعلی غیرممکن است”.
در این بیانیه آمده “مسابقات قهرمانی جهانی فرمول ۱ فدراسیون اتومبیلرانی در تلاش است تا با دیدی مثبت مردم کشورهای سراسر جهان را با هم متحد کند و ملتها را دور هم جمع کند”.
“ما تحولات اوکراین را با اندوه و شوک دنبال میکنیم و امیدواریم که بحران کنونی به سرعت و از طریق مسالمت آمیز حل شود”.
دیروز سباستین فتل، یکی از موفق ترین رانندگان این ورزش و قهرمان چهار دوره جهان گفت که در صورت ادامه مسابقات در روسیه از شرکت در آن امتناع می کند.
این اقدام پس از آن صورت گرفت که اتحادیه فوتبال اروپا یوفا، حق میزبانی فینال لیگ قهرمان اروپا در سال جاری را از شهر سن پترزبورگ روسیه سلب کرد.
‘ شواهد فزاینده از باز داشت ها و قتل های تلافی جویانه توسط طالبان ‘
- یوگیتا لیمایه
- خبرنگار بیبیسی – کابل
۲۱ بهمن ۱۴۰۰ – ۱۰ فوریه ۲۰۲۲
۲۱ بهمن ۱۴۰۰ – ۱۰ فوریه ۲۰۲۲
توضیح تصویر،
“زندگی تحت حاکمیت طالبان مثل بودن در قفس است”
ترس و وحشت در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان سایه انداخته است. انزوای قبرستان، حس امنیت نسبی دارد.
ما گزارشهای دلخراشی میشنویم که نمیتوان آزادانه بیان کرد.
مردی که دوست نزدیک یک پلیس سابق بود در هفتههای اخیر به ضرب گلوله کشته شد.
یک شاهد میگوید:”یک روز عصر، طالبان به خانهاش آمدند و او را با خود بردند، گفتند که او را به پاسگاه پلیس محل میبرند. اما صبح روز بعد، جسدش بیرون خانهاش پیدا شد. چند گلوله خورده بود.” این پلیس تهدید شده بود و میخواست از کشور خارج شود، اما امکانش را نیافت.
رهبران طالبان عفو عمومی اعلام کردهاند. اما ظاهرا ردههای پایین طالبان این دستور را رعایت نمیکنند. حتی یک راهپیمایی مسالمتآمیز درخواست رعایت حقوق زنان تحمل نمیشود.
دستکم چهار تن از این فعالان زن در یورشهای سرزده به خانه و محل کارشان ربوده و ناپدید شدهاند.
با زنی که اینجا همراه فعالان گمشده راهپیمایی میکرد، دیدار کردیم. او حالا مخفی شده و هر چند روز جای خود را تغییر میدهد.
او گفت: “چندین تماس از طالبان دریافت کردهام که میگفتند فکر نکن گمات کردهایم، پیدایت میکنیم. آنها گفتند هر زنی را که در تظاهرات شرکت کرده باشد، مجازات خواهند کرد. سیم کارتم را از بین بردم. نگران جانم هستم.”
روز بعد، شنیدیم چند قتل تلافیجویانه در محلی در حاشیه غربی کابل اتفاق افتاد. پس از آن منطقه حال و هوای پُرتنش داشت.
یک نفر از ساکان محل، دور از چشم واحدهای گشتی طالبان، ما را راهنمایی کرد. از او پرسیدیم چه کسی پشت این قتلهاست؟
با صدای خیلی آرام گفت: طالبان
او را به محلی بردیم که این افراد به ضرب گلوله کشته شده بودند. هنوز لکههای خون روی دیوار دیده میشود. در این محل حدود دو هفته پیش سه برادر که یکی از آنها عضو ارتش ملی پیشین افغانستان بود، کشته شدند.
چندین نفر از مردم محل به ما گفتند که مهاجمان از افراد طالبان بودند. مردم اینجا ترسیدهاند. خانواده قربانیان از اینجا نقل مکان کردهاند.
این عکسها را از افراد نزدیک به این برادران بدست آوردیم. ارسلان، در سمت چپ عکس، سرباز ارتش پیشین بود. اینجا با مطیعالله دیده میشود. برادر دیگر آنها به نام شیرین هم که در سمت راست دیده میشود، کشته شد.
توضیح تصویر،
سه برادر از سمت راست: شیرین، مطیعالله و ارسلان (سرباز ارتش پیشین) کشته شدهاند
بلال کریمی معاون سخنگوی حکومت طالبان که نمیخواست با یک زن حتی خبرنگار دیده شود، اما حاضر بود به سؤالات بیبیسی در مورد این که آیا طالبان در پس قتلهای انتقامجویانه است پاسخ دهد.
او گفت: “من این اتهامات را قویا رد میکنم. سیاست امارت اسلامی آسیب نرساندن به مردم ما در هیچ کجای کشور است”.
توضیح تصویر،
بلال کریمی از سخنگویان طالبان اتهامات بازداشتها و قتلها توسط طالبان را قویا رد کرد
سازمان ملل متحد گفته که حداقل صد اتهام موثق و معتبر در مورد انتقامجویی دریافت کرده است و ما هر چه بیشتر جستجو میکنیم، موارد بیشتری پیدا میکنیم.
خودروی ما تنها جایی بود که یک مرد محلی احساس امنیت میکرد تا با ما صحبت کند. او گفت طالبان یک افسر اطلاعاتی سابق افغانستان را، که او به خوبی میشناخت، برای بازجویی بردند و بعد، جسد او را یافتند که به ضرب گلوله کشته شده بود.
آن مرد به خبرنگار بیبیسی گفت، میدانم، با صحبت با شما، جانم را به خطر میاندازم، اما میخواهم دنیا صدای ما را بشنود و در این اوضاع، طالبان را به رسمیت نشناسند. زندگی زیر سلطه آنها مثل زندگی در قفس است.
این در حالی است که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد میگوید نگران فعالان زن ِ ناپدید شده در افغانستان است. او گفته، از طالبان قویا میخواهم در مورد سلامتی آنها اطمینان بدهد تا به خانههای خود بازگردند.
توضیح تصویر،
تمنا زریاب پریانی و پروانه ابراهیمخیل (بالا) و مرسل عیار و زهرا محمدی چهار فعال زن که پس از آخرین تظاهرات خیابانی در کابل ناپدید شده اند
آدمربایی و گروگانگیری، ابزار طالبان در تعامل با جهان
ایندیپندنت فارسی : شش ماه از سلطه طالبان بر افغانستان میگذرد و نگرانی برخی کشورها و مردم افغانستان از پیامد ناگوار این سلطه در حال آشکار شدن است. نخستین پیامد سلطه طالبان، فروپاشی داخلی، گسترش فقر، بیکاری، کشتار و انتقامجویی در داخل افغانستان است، اما آنچه اکنون برملا شده، تعامل طالبان با جهان با یک دولت گروگانگیر و آدمربا است. آدمربایی طالبان در دو ماه اخیر که شهروندان کشورهای غربی را نیز نشانه گرفته است، نشان میدهد که زبان این گروه برای تعامل با جهان، تهدید و ابزار آن آدمربایی و گروگانگیری است.
روز جمعه، ۲۲ بهمن، رسانهها خبر دادند که طالبان دو خبرنگار خارجی همکار با کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را همراه با شماری از همکاران محلیشان بازداشت کردهاند. این خبر در رسانههای خارجی بازتاب بسیاری داشت و سازمان ملل و شماری از نهادهای حقوق بشری نیز در این مورد ابراز نگرانی کردند.
روز جمعه، دو خبرنگار که یکی از آنان اندرو نورث، خبرنگار پیشین بیبیسی است با همکاران محلیشان از بازداشت طالبان آزاد شدند. آزادی آنان را کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تایید کرد. بااینحال، از سرنوشت دو بریتانیایی، یک آمریکایی، سه زن معترض و دهها کارمند دولت پیشین، نظامیان سابق و فعالان مدنی که در ماههای اخیر از شهرهای مختلف ربوده شدهاند، خبری در دست نیست. از این میان، تنها پروانه ابراهیمخیل از زنان معترض که سه هفته قبل ربودهشده بود، آزاد شد.
جمعهشب، جان سیمپسون، خبرنگار مشهور بیبیسی و سردبیر بخش جهانی این رسانه در توییتی از وضعیت نامعلوم همکار سابقش پیتر جوونال ابراز نگرانی کرد. جان سیمپسون نوشت: «نهتنها در مورد خبرنگار سابق بیبیسی، اندرو نورث، بلکه درباره فیلمبردار معروف، پیتر جوونال نیز نگرانی داریم. او دو ماه پیش در کابل دستگیر شد و در یک سلول کوچک با یک بریتانیایی دیگر نگهداری میشود.» جان سیمپسون افزود که پیتر جوونال و مرد بریتانیایی که همراه با او در یک سلول کوچک نگهداری میشوند، به مراقبتهای پزشکی دسترسی ندارند و غذای اندکی به آنان داده میشود.
پیتر جوونال، از ملاقات با اسامه بنلادن تا سرمایهگذاری در معادن افغانستان
پیتر جوونال ۶۳ ساله، از فیلمبردارهای مطرح تلویزیونی است که در سال ۱۹۹۷، زمانی که با سیانان کار میکرد، همراه با پیتر برگن برای تهیه گزارشی در مورد اسامه بنلادن، بنیانگذار و رهبر پیشین شبکه تروریستی القاعده با او در حومه جلالآباد در شرق افغانستان ملاقات کردند. جوونال با رسانههای مختلف جهانی ازجمله بیبیسی نیز کار کرد و از ۴۰ سال پیش همواره میان کابل و لندن در رفتوآمد بوده است.
پیتر در ۲۰ سال اخیر کار رسانهای نمیکرد و همراه با همسرش، حسینا پیتر که یک افغان است، رستورانی را به نام «گندمک» در کابل اداره میکردند. پیتر که علاقهمند مردم و زندگی در افغانستان است، روابط گستردهای در ابعاد مختلف اجتماعی و سیاسی در آن کشور دارد. طالبان تاکنون در مورد دلیل بازداشت پیتر جوونال چیزی نگفته است.
دیوید لوین، از دوستان نزدیک پیتر جوونال در مصاحبه با ایندیپندنت فارسی، ناپدید شدن پیتر جوونال را تایید کرد و گفت او از اوایل دسامبر سال ۲۰۲۱ درحالیکه برای سرمایهگذاری در معادن افغانستان تلاش میکرد، بازداشت شده است. دیوید لوین از وضعیت نامعلوم پیتر ابراز نگرانی کرد و افزود: «پیتر جوونال از فشارخون بالا رنج میبرد و در زندان طالبان به مراقبتهای پزشکی دسترسی ندارد.»
دیوید لوین معتقد است که ممکن است پیتر جوونال در اثر یک سوءتفاهم بازداشت شده باشد، چون او در روزهای اخیر درباره سرمایهگذاری در صنعت معدن و تجارت خانوادگی در افغانستان کار میکرد و پیوسته با مقامهای طالبان نیز ملاقات داشت.
دیوید لوین گفت که پیتر جوونال یک بازرگان است و بازداشت و به زندان انداختن یک بازرگان به معنی این است که هیچ عزمی برای بازسازی اقتصاد ورشکسته افغانستان وجود ندارد. این دوست نزدیک پیتر جوونال در مورد وضعیت محل نگهداری پیتر افزود: «او به غذای کافی دسترسی ندارد و روی کف سنگی اتاق میخوابد. او یک مرد قوی است، اما نبود امکانات و غذای کافی در حالی او فشارخون بالا نیز دارد، برایش خطرناک است.» خانواده و دوستان پیتر جوونال روز جمعه با انتشار بیانیهای از وضعیت نامعلوم او در زندان طالبان ابراز نگرانی کردند و گفتند، خطر ابتلای پیتر به کووید نیز وجود دارد و این نگرانی آنان را چند برابر میکند.
یک عضو خانواده پیتر جوونال، عکسهایی را با ایندیپندنت فارسی به اشتراک گذاشت که نشان میدهند او در ماههای نوامبر و دسامبر با مقامهای طالبان در کابل دیدارهایی داشته است. این دیدارها با مقامهای وزارتخانههای معادن و تجارت طالبان و با منصور احمدخان، سفیر پاکستان در کابل صورت گرفته است. در بیانیه دوستان و خانواده پیتر جوونال آمده که او مسلمان است و بهتر از هر خارجی دیگری افغانستان را میشناسد.
روز جمعه و ساعاتی قبل از افشای ربوده شدن شهروندان کشورهای غربی، هوگو شورتر، کاردار بریتانیایی مامور در افغانستان از سفر به افغانستان و ملاقات با مولوی امیر خان متقی، وزیر خارجه و مولوی عبدالحق وثیق، رئیس اداره استخبارات (اطلاعات) طالبان خبر داد. هوگو شوتر در رشته توییتی نوشت هیئت دولت بریتانیا در ملاقات با مقامهای طالبان درباره بازداشت زنان معترض، نقض حقوق بشر، بحران انسانی و کشتار نیروهای امنیتی سابق صحبت کردند.
هوگو شورتر در این رشته توییت هیچ اشارهای به شهروندان بریتانیایی که در زندانهای طالبان قرار دارند، نکرد؛ اما دیوید لوین گفت دیپلماتهای بریتانیایی ازجمله هوگو شورتر اجازه یافتند به مدت ۱۲ دقیقه با پیتر جوونال و یک شهروند دیگر بریتانیا که در زندان اداره استخبارات (اطلاعات) طالبان نگهداری میشوند، ملاقات کنند. به گفته لوین در این ملاقات فرصت صحبت مفصل وجود نداشت و پیتر جوونال به دلیل حضور طالبان در جریان ملاقات نتوانست واضح صحبت کند.
بااینحال دیوید لوین افزود: «اینکه طالبان دلیل بازداشت و زندانی کردن پیتر جوونال را مشخص نمیکند، کاملا گیجکننده است.» او تلاش هیئت دیپلماتیک بریتانیا برای آزادسازی پیتر جوونال و یک شهروند دیگر بریتانیا را ناکام خواند و درعینحال افزود که تلاشها برای آزادی آنان ادامه دارد. گزارشها در مورد بازداشت شهروندان خارجی پس از آن در رسانهها بازتاب یافت که امرالله صالح، معاون نخست دولت پیشین افغانستان روز جمعه در توییتی نوشت که طالبان ۹ شهروند کشورهای غربی را اخیرا ربوده است، اما به دلیل غیبت رسانهها، سکوت مردم و خفقان در جامعه افغانستان خبری در این مورد منتشر نشده است.
گرانت بیلی، یکی دیگر از شهروندان بریتانیایی است که در زندان طالبان بهسر میبرد. اما مشخص نیست کسی که در یک سلول با پیتر جوونال نگهداری میشود، گرانت بیلی است که اواخر دسامبر و از یک ایست بازرسی طالبان در شهر کابل بازداشت شد یا شخص دیگری که هنوز نامش افشا نشده است. وزارت خارجه بریتانیا، بازداشت گرانت بیلی را اواخر دسامبر تایید کرد، اما در این مدت هیچ خبری در مورد او منتشر نشده است.
اسیر دیگر طالبان مارک فریکس، کهنه سرباز نیروی دریایی ایالاتمتحده آمریکا است که با سازمانهای کمکرسان بینالمللی کار میکرد و در اواخر ژانویه ۲۰۲۰، از شهر کابل ربوده شد. مارک فریکس از آن زمان تاکنون در زندان طالبان است و اخیرا جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا به رسمیت شناختن طالبان را مشروط به عملی شدن پیششرطهایی ازجمله آزادی مارک فریکس کرد.
به نظر میرسد به رسمیت شناخته نشدن دولت طالبان در جامعه جهانی، این گروه را عصبانی و ناراحت کرده است و اکنون با استفاده از ابراز همیشگی آدمربایی و گروگانگیری تلاش میکنند دولتهای جهان را به تعامل با خودشان وادار کنند. سخنگویان و سران طالبان در روزهای نخست سلطه بر افغانستان هشدار داده بودند، درصورتیکه کشورهای جهان آنان را به رسمیت نشناسند، جهان آسیب خواهد دید. ذبیحالله مجاهد اواخر اکتبر ۲۰۲۱ در مصاحبهای گفت: «اگر جهان میخواهد از سوی افغانستان تهدید نشود، دولت ما را به رسمیت بشناسد.»
روایت ناگفتههای زندگی زنان افغان برای مردم سراسر جهان
یک نهاد بریتانیایی با حمایت مالی مجلس بریتانیا، مجموعه داستانهای زنان افغان با نام «قلمم بال یک پرنده است» را به زبان انگلیسی منتشر کرد. در این مجموعه، از میان صدها داستان جمعآوریشده از نویسندگان افغان، ۲۳ داستان از ۱۸ نویسنده زن گزینش و چاپ شده است. در این مجموعه داستان، قصههایی مبتنی بر زندگی واقعی بهویژه با تکیه بر زوایای پنهان زندگی زنان در جامعه افغانستان روایت میشود و قرار است به زبانهای دیگر هم ترجمه شود.
در سال ۲۰۱۹، لوسی هانا، یکی از مدیران رادیو و تلویزیون بیبیسی در افغانستان، با هدف کشف استعدادهای جدید و رشد خلاقیت نویسندگان زن افغان، پروژه «قصههای ناگفته افغانستان» را آغاز کرد. او در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی گفت: «در جریان ماموریتم در افغانستان، با نویسندگان افغان صحبت کردم و متوجه شدم که کار نشر و ترجمه داستانهای نویسندگان زن در داخل افغانستان چقدر دشوار است و چه موانعی سر راه آن قرار دارد. به همین دلیل با ناشران خارجی صحبت کردم تا زمینه ترجمه و چاپ آثار زنان افغان را فراهم کنیم.»
در نخستین فراخوان این پروژه، ۱۲۰ زن نویسنده افغان شرکت کردند. این نویسندگان دورههای آنلاین قصهنویسی و تکنیکهای روایتگری را فراگرفتند و سپس نویسندگان صاحبنظر فارسیزبان داستانهای آنان را خواندند و ۱۲ داستان از میان آنها را برای انتشار برگزیدند. در فراخوان دوم در اوایل سال ۲۰۲۱ هم نزدیک به ۳۰۰ داستان دیگر به این رقابت وارد شدند که از میان آنان ۱۰ داستان دیگر گزینش شد؛ اگرچه با اتفاق سیاسی غیرمترقبه تابستان ۲۰۲۱ در افغانستان، روند کار این پروژه هم دگرگون شد، مجریان این پروژه سرانجام موفق شدند آن را با موفقیت تکمیل کنند و مجموعه داستان زنان افغان را به زبان انگلیسی منتشر کنند.
انتشارات MacLehose Press این کتاب را پس از گذراندن چند مرحله ترجمه و ویراستاری زیر نظر افراد متخصص، در ۱۰هزار نسخه منتشر شد. به گفته لوسی هانا، در این مجموعه آثار نویسندگان مختلف از تازهکار گرفته تا کسانی که قبلا آثارشان منتشر شده است، دیده میشود.
یکی از نویسندگانی که دو داستان او در مجموعه «قلمم بال یک پرنده است» منتشر شد، بتول حیدری است. او تاکنون دستکم سه مجموعه داستان منتشر کرده و داستانهایش به زبانهای انگلیسی، آلمانی، عربی، ترکی و فرانسوی ترجمه شدهاند.
حیدری در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی، انتشار داستانهای نویسندگان زن افغان در قالب یک مجموعه به زبان انگلیسی را فرصت بزرگی برای گسترش روایتهای زنان افغان در سراسر جهان میداند و میگوید: «انتشار این مجموعه در کنار اینکه روایتهایی ناگفته و زوایای پنهان و حساسیتبرانگیز زندگی ما را شرح میدهد، فرصتی برای نویسندگان زنی است که با وجود داشتن تواناییهای چشمگیر، به دلیل وجود جو مافیایی در ادبیات افغانستان، امکان ابراز وجود در سطوح گستردهتر را نداشتند.»
او ضمن انتقاد از گروههای خاصی که فضا و فرصتهای ادبی در افغانستان را تصرف کردهاند، گفت: «در عرصه ادبیات و فرهنگ افغانستان همواره درباره برخی افراد مشخص بزرگنمایی شده است؛ در حالی که در لایههای زیرین هم کسانی هستند که تواناییهای بالایی دارند اما جریان مافیازده جامعه فرهنگی به آنان فرصت درخشش نمیدهد.»
به گفته دستاندرکاران این پروژه، داستانهایی که در این مجموعه منتشر شدهاند، بیشتر مبتنی بر روایتهایی واقعی از زندگی زنان افغاناند و به زوایایی کمتر دیدهشده میپردازند.
دکتر نگین کرگر، یکی از مترجمان این کتاب، در گفتوگو با ایندیپندنت فارسی، در مورد محتوای این کتاب گفت: «این داستانها جزئیات زندگی زنان در افغانستان از فداکاریها و تحقیر شدنها و مقاومتها تا شکستها و شکنجهها را روایت میکنند. این مجموعه راوی دشواریهای زندگی یک ترنس تا کار کردن یک زن در منطقه جنگی است.»
او ادامه داد: «این داستانها برای مردم افغانستان عادی و جزئی زندگی روزمره آنان است؛ به همین دلیل میزان خشونت و فشار موجود در این اتفاقها را حس نمیکنند؛ اما برای مخاطب جهانی این روایتها تکاندهندهاند و من مطمئنم انتشار این چنین روایتها، در تغییر زندگی و آینده زنان افغان نقش خواهد داشت.»
مجموعه داستانهای زنان افغان در حالی در دسترس مخاطبان جهانی قرار میگیرد که در شش ماه اخیر، جلوه سیاهی از زندگی زنان افغان زیر سایه تسلط طالبان، در رسانههای جهان بازتاب یافته است. پس از دو دهه تلاش برای ایجاد تغییر در زندگی زنان در افغانستان، اکنون بازداشت، شکنجه، زندان و قتل از عادیترین خبرها در مورد زنان افغاناند و حاکمان فعلی این کشور همچنان درخواستهای مقامهای بینالمللی را نشنیده میگیرند.
چالشهای اصلی پاکستان در سال ۲۰۲۲
پاکستان از دهه ۱۹۸۰، پس از تهاجم اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان، با چالشهای سختی روبرو بوده است. اگر چه که تاریخ پر از چالشها است، اما پاکستان با ایستادگی هر چه تمام ملت خود را، با شجاعت با آنها روبرو شده و با موفقیت بر برخی از آن غلبه کرده است. با این حال، تعدادی از این چالشها برای پاکستان بسیار بزرگ بوده و این کشور هنوز در تلاش است تا در آیندهای نزدیک بر آنها غلبه کند.
برخی از این چالشها داخلی هستند که میتوان به راحتی با آنها روبرو شد. اما برخی از آنها بخشی از ژئوپلیتیک هستند و خارج از کنترل پاکستان میباشند. بنابراین؛ این کشور باید توجه بیشتری به چنین چالشهایی داشته و با آنها هوشمندانهتر برخورد کند.
پاکستان در سال آینده تنها بر چند موضوع کلیدی تمرکز خواهد کرد. روابط با چین و ایالات متحده هم زمان با رویارویی چین و آمریکا، بررسی و رسیدگی عدم قطعیتها در افغانستان، مدیریت روابط متخاصم با هند و ایجاد توازن در روابط بین متحدین استراتژیک خود یعنی عربستان سعودی و ایران، از مهمترین این موضوعات میباشد.
پاکستان باید اهداف دیپلماتیک خود را در محیط نابسامان جهانی و منطقهای دنبال کند که از چندین ویژگی کلیدی برخوردار است. این ویژگیها شامل افزایش تنشهای شرق و غرب، افزایش سرگرم شدن قدرتهای بزرگ به چالشهای داخلی، تداوم جنگهای تجاری و فناوری در رقابت استراتژیک بین چین و ایالات متحده، نظم بینالمللی متزلزل مبتنی بر قوانین و اقدامات قدرتهای منطقهای و سایر قدرتها برای تغییر شکل قوانین بازی است.
درک پویایی غیرقابل پیش بینی جهانی به این دلیل مهم است که اقدامات یک جانبه قدرتهای بزرگ و رهبران پوپولیست که نشان دهنده سیاست خارجی آنها است، تاثیرات مهمی بر دیپلماسی پاکستان دارد. پاکستان در توسعه استراتژی سیاست خارجی خود باید اهداف خود را با منابع و سرمایه دیپلماتیک خود مطابقت دهد. استراتژی همیشه زمانی موثر خواهد بود که اهداف و ابزار همسو باشند.
روابط پاکستان با چین اولویت اصلی این کشور باقی خواهد ماند. اگر چه بُعد اقتصادی قابل توجهی به روابط راهبردی بلندمدت این کشور اضافه شده، اما این کشور برای حفظ روابط خود در مسیر مثبت به تعامل و مشاوره در سطح بالا و پایدار نیازمند است. پیشرفت به موقع و هموار کریدور اقتصادی چین – پاکستان برای جلب نظر پکن برای تقویت پاکستان از نظر اقتصادی و استراتژیک بسیار مهم است. هماهنگی نزدیک با پکن در مورد مسائل کلیدی همچنان مهم است.
پاکستان خواهان بهبود روابط با آمریکا نیز میباشد. اما این روابط ناگزیر، تحت تأثیر رویارویی مداوم واشنگتن با پکن قرار دارد. مقامات آمریکایی اعلام میکنند که این رویارویی جنبه خصمانه دارد در حالی که چین ذهنیت جنگ سرد را به ایالات متحده نسبت میدهد.
اسلامآباد به دنبال این است که از غرق شدن در این رقابت قدرت جلوگیری کند. اما انجام این کار به آسانی گفتن آن نیست. تا زمانی که روابط ایالات متحده و چین ناپایدار باقی بماند، تأثیر مستقیمی بر اقدامات پاکستان برای از سرگیری روابط با ایالات متحده خواهد داشت، به ویژه اگر مهار چین اولویت اصلی آمریکا باشد. پاکستان خواهان حفظ روابط خوب با ایالات متحده است، اما نه به قیمت از دست دادن روابط این کشور با چین. پاکستان در گذشته روابط بسیار خوبی با ایالات متحده داشت و در عین حال به چین بسیار نزدیک بود. زمانی که ایالات متحده محاصره اقتصادی را به چین تحمیل کرد و در طول جنگ سرد دست به اقدامات ضد کمونیستی زد، پاکستان متحد نزدیک با ایالات متحده بود و در عین حال، روابط بسیار خوبی با چین داشت. پاکستان در ایجاد روابط دیپلماتیک بین چین و ایالات متحده در دهه ۱۹۷۰ نقشی حیاتی ایفا کرد. بنابراین پاکستان از ظرفیت بالایی برای کاهش خصومت بین چین و ایالات متحده برخوردار است.
پاکستان در طول جنگ سرد، جنگ علیه کمونیسم، جنگ علیه تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در دهه ۱۹۸۰ و جنگ با تروریسم؛ متحد نزدیک ایالات متحده بود. ممکن است پاکستان کشور کوچکی باشد، اما از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. تا زمانی که آمریکا با پاکستان همکاری میکرد، پاکستان به منافع آمریکا در کل منطقه توجه داشت. در واقع، پاکستان تضمین نمود که ایالات متحده به تمام اهداف استراتژیک خود در منطقه دست یابد. از آن زمان که ایالات متحده از پاکستان فاصله گرفت، به طور متوالی با شکست مواجه میشود. دولت ایالات متحده به خوبی به اهمیت پاکستان پی برده است.
ایالات متحده تصور میکند که خروج از افغانستان در حال حاضر از اهمیت پاکستان کاسته است. افغانستان تقریباً دو دهه مبنای اصلی مشارکت در روابط پرتنش پاکستان و آمریکا بود که خالی از بیاعتمادی نبود. پاکستان تلاش میکند برگ جدیدی را در روابط خود با ایالات متحده بگشاید، اما چالش این کشور آن است که بدنبال مبنای جدیدی برای روابطی است که غالبا دوجانبه نبوده است. ایجاد پایگاه صادراتی قویتر، پیش شرط تحقق خواسته اسلامآباد مبنی بر گسترش روابط تجاری میباشد.
در این بین آنچه این امر را پیچیده میکند روابط استراتژیک و اقتصادی رو به رشد واشنگتن با هند است که شریک منتخب آمریکا در منطقه درخصوص استراتژی این کشور برای استفاده از هند به عنوان عامل موازنه در برابر چین میباشد. تاثیر و نتایج اتحاد آمریکا و هند از منظر پاکستان بخوبی در چشم پوشی و سکوت واشنگتن نسبت به وضعیت تلخ کشمیر اشغالی و تقویت ظرفیت نظامی و استراتژیک هند آشکار است. هر چه روابط ایالات متحده و هند تقویت گردد، عدم موازنه استراتژیک در منطقه تشدید میشود و چالش امنیتی پاکستان نیز افزایش مییابد.
ابعاد چندگانه روابط پاکستان با افغانستان، اسلامآباد را به خود درگیر خواهد کرد همان طور که تحولات پرفراز و نشیب افغانستان بیشتر سال ۲۰۲۱ را به خود اختصاص داد. اگر چه پاکستان در کمک به افغانستان تلاش میکند از فروپاشی اجتماعی و اقتصادی در این کشور جلوگیری کند، اما نباید مسائلی که ممکن است در این بین با آمریکا به وجود بیاید را دست کم بگیرد. نخست، تحریک طالبان پاکستان همچنان در افغانستان مستقر است و از آنجا حملات خود را کنترل میکند. موضوع حصار مرزی منبع دیگری از اختلافات حل نشده است. ضمن کمک به افغانستان باید حد احتیاط رعایت گردد و ضمن اذعان به اینکه منافع طالبان و پاکستان از هم بسیار دور است، روابط باید به دقت تنظیم گردد. علاوه بر این اسلامآباد ضمن تلاش برای بسیج کمکهای بینالمللی برای افغانستان نباید سرمایه دیپلماتیک خود را که محدود است خسته کند چرا که پاکستان اهداف دیگری نیز در سیاست خارجی خود دنبال میکند.
مدیریت روابط با هند چالش دشواری خواهد بود، به خصوص که دولت مودی به سیاست سرکوبگرانه خود در کشمیر اشغالی و تغییرات جمعیتی را در آنجا ادامه میدهد و به اعتراض پاکستان توجهی نمیکند. زمانی که هیچ پیشرفتی در هیچ زمینهای فراتر از تعهد هر دو همسایه نسبت به رعایت آتش بس در خط کنترل حاصل نشده، امید محافل پشت پرده را که با هدف نزدیکتر کردن روابط برگزار شده است به ناامیدی تبدیل کرده است.
تعامل دیپلماتیک در مورد موضوعات عملی مانند آزادی زندانیان غیرنظامی ادامه خواهد یافت. اما با توجه به امتناع دهلینو از بحث درباره کشمیر، چشمانداز از سرگیری گفتگوهای رسمی بسیار مبهم و تاریک است. بعید به نظر میرسد که این شرایط تغییر کند مگر اینکه اسلامآباد هزینه سیاستهای ناسازگار دهلینو را به روشهای دیپلماتیک افزایش دهد. تمرکز اسلامآباد بر افغانستان در سال گذشته به این معنی بود که کارزار دیپلماتیک این کشور در کشمیر فروکش کرده و به صدور بیانیه محدود شده است. مگر این که اسلامآباد با تعهد به تلاشهای بینالمللی خود ادامه دهد و گرنه هند هیچ فشاری را بر روی موضوعی که جزو اهداف اصلی سیاست خارجی پاکستان است احساس نخواهد کرد.
از آنجایی که عادی سازی روابط احتمالی بعید به نظر میرسد، انتظار میرود دیپلماسی آرام دو کشور بر مدیریت تنشها متمرکز شود تا بتواند تنشها را کنترل کند.
پاکستان در ایجاد موازنه در روابط با عربستان سعودی و ایران باید این مطلب را در نظر گیرد که چگونه از کاهش تنش بین این دو رقب دیرینه (عربستان سعودی و ایران) استفاده کند. با توجه به اینکه محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی مشتاق است تا از قدرت اقتصادی برای گسترش نفوذ دیپلماتیک کشور خود از طریق سرمایهگذاری استراتژیک برون مرزی استفاده کند، پاکستان باید از روابط سیاسی خود با ریاض برای جذب سرمایهگذاری سعودی از طریق یک استراتژی منسجم بهره ببرد. روابط با ایران نیز باید با رایزنی نزدیک در مورد مسائل منطقهای به ویژه افغانستان تقویت گردد. توافقنامه مبادلهای اخیر گامی درست در این جهت است.
در جهانی که بطور فزاینده به سمت چندقطبی پیش میرود، پاکستان همچنان باید تلاشهای دیپلماتیک خود را از طریق ارتباط قوی با دیگر کشورها و بازیگران کلیدی افزایش دهد تا منافع و اهداف ملی خود را تامین نماید.
لینک کوتاه : http://iras.ir/?p=4355
غفران بدخشانی، شاعر و نظریهپردازِ افغانستانی مطرح کرد:
شاعران افغانستانی در ایران، سرکشی خراسانی را کنار گذاشته و نرمخو شدهاند
غفران بدخشانی، اعتقاد دارد در نسل دوم شاعران افغانستانی در ایران، یک سرخوردگی، یک سرافکندگی و یک حس تسلیمشدگی پدید آمده و آن سرکشی خراسانی در شعر و رفتارشان دیده نمیشود. اگر به شعرشان نگاه بیندازی، انگار رام شده و تقدیرشان را پذیرفتهاند و نرمخو شدهاند؛ در صورتی که اگر با جوانان همسن و سالشان در بلخ مقایسه شوند، میبینید که شعر آنها سرفرازی دارد و از عصیان در شعر نمیترسند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، غفران بدخشانی، شاعر افغانستانی را در ایران بیشتر به واسطه شعرخوانیاش برای هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) و محمدرضا شفیعی کدکنی و شعر «من ایرانم» با مطلع «درود ای همزبان/ من از بدخشانم/ همان مازندران داستانهای کهن/ آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت» میشناسند؛ شاعری که در صفحه اینستاگرامش خود را اینگونه معرفی کرده است: «فیلسوف، مبارزه برای اتحاد هزاره، ازبک و تاجیک، احیای هویت فارسی افغانستان و به رسمیت شناختن نسلکشی هزاره.»
دکتر غفران بدخشانی، متولد ۲۶ شهریور ۱۳۶۱ در بهارستان بدخشان است، او دوران ابتدایی را در بدخشان درس خواند، از ۱۳ سالگی به هلند مهاجرت کرد، تحصیلاتش را در آنجا ادامه داد و در دوره لیسانس، علوم سیاسی و در دوره فوق لیسانس و دکترا، فلسفه خواند. بدخشانی تاکنون چندین کتاب با مضمونهای ادبی و پژوهشی به چاپ رسانده است که از جمله آنها میتوان به «بهار بیداری»، «من ایرانم»، «نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان» و «پشههای دُردیکش» اشاره کرد.
در طول سفر غفران بدخشانی به ایران فرصتی فراهم شد تا میزبان او در کافهخبر خبرگزاری خبرآنلاین باشیم و آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گفتوگوی سیدعبدالجواد موسوی، شاعر و روزنامهنگار با اوست که پیرامون شعر و شاعران افغانستانی چرخید.
بخش دیگری از این گفتوگو با محوریت زبان فارسی در افغانستان، هویت فرهنگی این کشور و تلاش احتمالی طالبان برای کم رنگ ساختن این هویت به زودی در خبرآنلاین منتشر خواهد شد.
طالبان، با شمشیر آخته به جنگ زبان فارسی آمدهاند
در نخستین برداشت از آشنایی ایرانیان با شعر معاصر افغانستان میبینیم که در طول چهار دهه گذشته اگر جوانه زدن شاعران نسل اول مهاجرت میسر نبود، خلأ پدید میآمد و درواقع جامعه ادبی ایران پس از انقلاب، ادبیات افغانستان را از زبان شاعران نسل اول مهاجرت، شناخت. میتوان گفت مضامین این اشعار از نگاه یک افغانستانی روایت میشود حتی اگر در ایران سروده شده باشند؟
شما وقتی اشعار مصطفی هزاره را میخوانید میبینید که تمامی ابیاتش، ابیاتی است که در تهران استفاده میشود و زبانش، زبان فارسی کابلی نیست. یعنی شعر فارسی است اما شعر کابلی نیست، پس افغانستانی نیست. «بادبادکباز» خالد حسینی چیست؟ ادبیات افغانستان است؟ نه، ادبیات انگلیسی است که روایتی از افغانستان دارد. به عقیده من اینگونه است.
نگاه ما این است که اگر یک ایرانی حتی در خارج از ایران شعر بگوید در نهایت شاعرِ فارسیگو است.
من هم گفتم شعر فارسی است.
یعنی شعر مصطفی هزاره فارسی هست، ولی افغانستانی نیست؟
من اگر در موردش نقد بنویسم به عنوان شعر افغانستان نمیتوانم بنویسم، به عنوان شعر فارسی میتوانم بنویسم. شعر فارسی است و در جایی از این گستره اتفاق افتاده است.
الیاس علوی را چهقدر شاعر افغانستانی میدانید؟
نمیدانمش چون چند تفاوت میان نسل دوم شاعران افغانستانی در ایران با همسن و سالان و همطرازانشان در افغانستان هست. در نسل دوم شاعران افغانستانی در ایران، یک سرخوردگی، یک سرافکندگی دیده میشود. یک حس تسلیمشدگی در میانشان هست، آن سرکشی خراسانی در شعر و رفتارشان نیست.
انگار رام شدهاند.
رام شدهاند و تقدیرشان را پذیرفتهاند. در تعریفشان هست که شعر باید نرمخو باشد، عصیانگر نباشد، به شعار تبدیل نشود و تعریفهایی اینگونه از شعر میدهند. در صورتی که اگر با جوانان همسن و سالشان در بلخ مقایسه شوند، میبینید که شعر آنها سرفرازی دارد، از عصیان در شعر نمیترسند، از استقامت در شعر نمیترسند و این یک تفاوت است.
در نسل دوم شاعران افغانستانی در ایران، یک سرخوردگی، یک سرافکندگی و یک حس تسلیمشدگی پدید آمده و آن سرکشی خراسانی در شعر و رفتارشان دیده نمیشود
نکته دیگر این که آیا لازم است و آیا منصفانه است که جوانی را که در بستر زبان فارسی اما در گوشهای مشخص از جغرافیای فارسی بزرگ شده است و سخن گفتن و شعر سرودن آموخته است، چون زاده یک گوشه دیگر از این جغرافیا است گریبان بگیریم و بگوییم تو شاعر افغاستانی هستی! چرا الیاس علوی به مفهوم امروزیاش شاعر ایرانی نباشد؟ چرا مصطفی هزاره شاعر مشهدی یا شاعر تهرانی نباشد تا شاعر پل سرخ؟ چرا این را میگویم؟ به خاطر این که زبان مصطفی هزاره در شعرش، زبان پل سرخ نیست، زبان مصطفی هزاره در شعرش زبان فارسی ایران است، واژگانی که انتخاب میکند، بافت شعرش، دغدغه شعریاش و فضای ذهنیاش، تمامش برخواسته از گوشهای از جغرافیای شعر فارسی است که نام آن امروز ایران است.
با این نگاه ارزشگذاری هم میکنید؟ وقتی میگویید این شاعر به نظرم افغانستانیتر است، به نظرتان برتر است؟
من به شعر تنها و تنها یک نگاه دارم و آن هم این است که در زبان چه اتفاقی میافتد. زبان دو بخش میشود؛ یکی زبان بومی است و این که آیا ما به عنوان یک شاعر، به عنوان یک قلم به دست، به عنوان یک طناز، به عنوان یک داستانسرا، مثل گذشتگانمان میان واژگان تبعیض قائل میشویم یا نه؟ آیا دری، دروازهای به روی تمام واژگان، واژگان بومی، واژگان روستایی باز میکنیم؟ مانند کاری که نیما با واژگان مازندرانی طبرستانی میکند یا کاری که ملکالشعرای بهار میکند یا کاری که قاسم رفیعی میکند. بزرگان زیادی در دورهای از تجربه هنری و فرهنگی، شعرهایی با گویش بومی سرودهاند.
البته ما به نیما نمیگوییم شاعر مازندرانی ولی شما این تفکیک را قائل میشوید.
آن را برای مثال آوردم. شما شعر سهراب سیرت را بخوانید، شعری که مضمونش اینگونه است که شاعر در چهارباغ روضه سخی مزارشریف، بر یک بید تکیه زده و وحدتی وجودی میان آن بید و سهراب سیرت به وجود آمده است. او زیر این بید خواب است اما میگوید وقتی من زیر سایه بید در چهارباغ روضه سخی خواب بودم، میدیدم که تو از دور به من نگاه میکردی و بید ناظر این اتفاق بوده است که کسی به سهرابی که آنجا خوابیده نگاه میکند.
«چاشت بود و چمن «روضه» و بیداری بید/ خواب بودم، و تو از دور مرا میدیدی»، سهراب سیرت دست چهارباغ روضه سخی را گرفته و وارد این شعر کرده است. در این جا باز تفاوتی است که شعر چه قدر بومی است؟ هرچند من به این واسطه قائل به ارزشی با عنوان شاعرتر یا شعرتر نیستم ولی در آن صورت، اگر باشم، چه کنم؟ نیما را شاعر ایرانی بخوانم یا نادر نادرپور را یا فریدون مشیری را یا فاضل نظری را؟ این است که از این لحاظ نه ارزش قائلم، نه نگاه ارزشی به این مسئله دارم ولی وقتی بومی بودن زبان در شعر مطرح میشود…
لذت بیشتری میبرید؟
این را نمیتوانید انکار کنید و همین است که مازندرانی بودن نیما مهم میشود، همین است که وزن «افسانه» به ترانههای بومی طبرستانی برمیگردد.
زمانی در ایران زبان شاعران شناسنامه داشت. مثلا از منوچهر آتشی که شعر میخواندی میفهمیدی بچه جنوب است، فضایی میساخت و از جاهایی اسم میبرد و حتی اگر اسم هم نمیبرد جغرافیایی ترسیم میکرد یا مثلا نیما تعابیری به کار میبرد که میفهمیدی بچه شمال است. اندکاندک این بحث هویتی در شعر، در همینجا، در ایران هم، کمرنگ شد. یعنی از روی شعر کسی کمتر میشود پی برد بچه کجاست و در کدام جغرافیا زندگی کرده است. انگار این بومی نبودن یک جور ارزش شده است.
زمانی گرایش این بوده است که من از واژگان روستایی دوری گزینم، زبانم، زبان مولانا و زبان سعدی و زبان حافظ و اینها باشد و اینها را به کار ببرم. یکی از واژههایی که سیداحمدضیاء دهآتشین استفاده میکند، فعل جَلیدن است، جلیدن در گفتار بدخشانی تخاری، درخشیدن است، میگویند آفتاب میجلد، چیزی که از خودش جلایش میجهاند.
«سه فصل دیده، منظرهای خوب دیده، تو/ از شاخهای به شاخهای دیگر پریده تو…/ در جنگلِ خموش که درگیرِ مِه شده/ از پشت ابر آنچه بهسویش جلیده تو» او دست چنین واژهای را میگیرد و برای اولین بار وارد شعر میکند. جوان بدخشانی، سردرگمی خود را به سردرگمی آبی تشبیه میکند که از کوهسار سرازیر میشود و به هر سنگی سر میزند تا خود را به پایین برساند وقتی از خود میپرسد چگونه شعر را بومیتر سازم؟ چگونه سدی را که میان زبان خاص یا زبان شعر یا زبان نخبگان با زبان مردم وجود دارد، چگونه این مرز را از میان بردارم تا در هر متن ادبی، در هر آفرینش ادبی که خلق میکنم دیگر مرزی آن چنانی میان شعر و فلسفه و ادبیات نباشد و در یک درآمیختگی کلی قرار گیرند؟
میخواهم به موسیقی افغانستان هم بپردازیم. بعد از محمدحسین سرآهنگ کسی مانند او در افغانستان پدیدار شد؟
سرآهنگ مثل بیدل که در سبک هندی چیزی عجیب و غریب است، اوج هنر موسیقی بود. شوربختانه من که به دنیا آمدم استاد سرآهنگ از دنیا رفته بود ولی من با سرآهنگ بزرگ شدم و هماکنون هم از خواب که برمیخیزم اولین کاری که میکنم شنیدن سرآهنگ است.
سرآهنگ مثل بیدل که در سبک هندی چیزی عجیب و غریب است، اوج هنر موسیقی بود. من با سرآهنگ بزرگ شدم و هماکنون هم از خواب که برمیخیزم اولین کاری که میکنم شنیدن کارهای سرآهنگ است
روایت میکنند که در مراسم خاکسپاری سرآهنگ، زندهیاد استاد جاوید میگوید با مردن سرآهنگ، بیدل دوباره مرد و شاید هیچکس را نتوان پیدا کرد که به آن درجه از الفت استاد سرآهنگ با سبک هندی، الفت استاد سرآهنگ با بیدل، با این که خودش هم شاعر بود و از کلیم کاشانی گرفته تا صائب و لاهوری را میخواند، رسیده باشد. برخی از اشعاری که او میخواند را هنوز هم نمیتوانیم پیدا کنیم که از چه کسی بوده است و مثلا «ای نور دیده! دیده تو دیده دیدهام» را من چند سال گذشته پی بردم که از ملاشاه بدخشانی است.
آدمهای مهم در موسیقی افغانستان در سالهای اخیر چه کسانی بودهاند؟
میرمفتون و داود سرخوش از قلهها هستند و زیر سایه این دو، امیرجان صبوری، آدمهایی هستند که انکارناپذیرند. پرنفوذترینهای ۱۵، ۲۰ سال اخیر میرمفتون و داود سرخوشاند.
شعرای مورد علاقهتان در دوره معاصر چه کسانی هستند؟
یکی از کسانی که بسیار کم مدعاست و در ۲۰ سال گذشته یک روز هم از شاعر بودنش چیزی نکاسته و هر روز شاعرتر میشود، وحید بکتاش است. در همنسلان خودم، در این ۲۰ سال پسین، جوانان فراوانی آمدند، رفتند، دغدغههایی داشتند، جایزه بردند و مطرح شدند.
زبان مصطفی هزاره در شعرش، زبان فارسی ایران است. واژگانی که انتخاب میکند، بافت شعرش و فضای ذهنیاش، تمامش برخاسته از ایران است و نه افغانستان
من نمیدانم از وحید بکتاش چیزی به چاپ رسیده است یا نه، من در اینستاگرامش شعرهایش را میخوانم و در فیسبوکش و ساختار و اتفاقهای عجیب و غریب در زبان شعرش را دوست دارم. این که چه اتفاقی در زبان، در شعر میافتد؟
او از تخار است، از تالقان و سرگردان میان کابل و تخار. در تخار اگر باشد خلوت خود را دارد، دو سگ دارد، یکی چشم آبی و زیبا و میان گندمزاران و میان باغهای تخار و فرخار زندگی میکند. فرخار که اصلا قابل توصیف نیست؛ چیزی شبیه پنجشیر، درهای سرشار از طراوات (به شوخی) که اگر آنجا بروی مگر ناکاراترین انسانی باشی که خدا خلق کرده است که چیزی در تو برانگیخته نشود، پس گمان میکنم او مجبور و ملکف است که اینگونه شعر بسراید.
امرالله منیب بیشتر غزل میسراید و با این که غزل میسراید، برخی اتفاقات نو را میشود در شعرش دید. سهراب سیرت که در انگلیس است و شعری که در افغاستان میسرود با شعری که در انگلیس میسراید، متفاوت است. همان بحث بومیگرایی که در نقدی بر مجموعه اولش نوشتم. در شعرهایش که در افغانستان میسرود، یک شوخ و شنگی مزاری بود، بچههای مزار شوخند و شوخیهای خودشان را دارند که مثلا با شوخی کابل فرق دارد. شوخی مزاری یک ریزبینیهای عجیب و غریب، یک طنز بسیار عجیب و غریب دارد. آنجا که میگوید: «شب آنقدر شب است که ترسانده زاغ را/ پرکرده رد پای من و گرگ باغ را/ «بَرگَر» که نیست، نان و پیازی، گرسنهام/ در لای روزنامه بپیچان کلاغ را/ حالا که بار قافیه شد بار دوش من/ مجبور میشوم که بیارم الاغ را».