نامۀ سرگشاده نجیب بارور به امامعلی رحمان
رهبر خلق تاجیک و رئیسجمهور تاجیکستان!
شما را در چند نوار تصویری دیدهام و در آنها از برخورد یک زعیم باوجدان با ملتش اندوختههای فراوانی برداشتهام. لکن این به مفهوم ندانستن در مورد شما و کارکردهای شما نبوده است. شما یکی از رهبرانی هستید که پس از بیرون آمدن از کشمکشهای داخلی، در توسعه، بازسازی و نگاهداری وحدت ملت تاجیک در تاجیکستان عزیز کارها و کارکردهای درخشانی دارید که نه تنها برای مردم تاجیکستان که برای تمام تاجیکان جهان و پارسیزبانان قابل حرمت و افتخار فراوان است. همچنان یاریگری شما در زمان مقاومتِ مردم افغانستان در برابر تروریسم تا همیشه به یادماندنی است، ملت تاجیکستان دوشادوش ملت افغانستان در این مبارزه با ما همکاری کرده است که در سینههای هندوکش و پامیر با خط زرین تاریخ ثبت است و تا بینهایت زمان باقی خواهد ماند.
من به حیث یکی از شاعران حوزۀ زبان پارسی که به جغرافیای شاهنامۀ فردوسی باورمند هستم و تلاش کردهام که به مرزهای سیاسی در این سرزمین «پُل» بزنم، بارها متوجه شدهام که یک مرز محکم و مستحکمی میان تاجیکستانیها با دیگر تاجیکان و پارسیگویان و پارسیاندیشان وجود دارد و آن مرز، کمرنگ شدن خط و کتابت پارسی در میان تاجیکستانیان بوده است. ما وقتی به ریشههای یکدیگر برگردیم؛ به نیکویی درمییابیم که این مرز نیز مثل مرزهای سیاسی برای دور کردن و دورماندن ما کشیده شده است. خاکی که پدر «شعر پارسی» یعنی رودکیِ بزرگ را در دامانش پرورش داده است، امروز با رسم و خط زبان مولوی، حافظ، بیدل و… بیگانه است و تا زمانی که آن را با کتابت بیگانۀ «سریلیک» کسی برگردان نکند، برای اکثریت برادران و خواهران تاجیکم قابل فهم و درک نیست. آگاهم که شما از انجمنی به نام «پیوند» پشتیبانی میکنید که هدفش گسترش روابط فرهنگی در بستر جغرافیای زبان پارسی است. این انجمن به ویژه در نوروز –که هویت بزرگ تمدنی ماست- برنامههایی میداشته است. میخواهم صریح و آشکار برایتان بنویسم که هر نوع فعالیتی که برای گفتمانش زبان قابل فهم نداشته باشد، ما را از بستر بزرگ تمدنی زبان پارسی، همچون تافتۀ جدابافته دور نگاه میدارد. باری از دفتر شما برای من دعوتنامهیی ارسال شده بود که در جشن نوروز در تاجیکستان حضور یابم، من با وجود آنکه عشق عمیقی به جغرافیای زبان پارسی دارم و «از شام تا به کاشغر، از سند تا خجند» را وطن خویش میپندارم؛ از بابت اعتراضی که نسبت به بیرنگ شدن فرهنگ مکاتبتی زبان پارسی در تاجیکستان داشتم، جگر زیر دندان گرفتم و به تاجیکستان -با وجود تمایل زیاد- نیامدم. آخر مگر میشود در سرزمین استاد شاعران زبان پارسی بروم و ندانم در لوحههای شهریاش با چه زبانی چه نوشتهاند؟
عالیجناب، آقای امامعلی رحمان!
من به نیکویی از کشاکشهای سیاسی در کشور عزیز تاجیکستان باخبرم و میدانم که در شرایط دشوار چیزهایی برای ملت عزیز تاجیک تحمیل شدهاند که به زودی نمیشود آنان را برچید و ملت تاجیک را دوباره به اصلشان برگشتاند؛ اما زعامت رسالتمندانۀ شما در امر حفظ وحدت مردم تاجیک تا آنجا مفید و با برنامه است که تحسین انسانهای بسیاری را در بیرون از خاک تاجیکستان به همراه داشته است. تاجیکستان امروز که به خاطر صداقت شما و همکاران متعهد شما به اینجا رسیده است، نیاز دارد که با همت چنین رهبری که ملتش را در شرایط دشوار سیاسی توانست پیروزمندانه و سرافراز مدیریت کند، آنان را با یک بخش دیگر از مردمان زبان پارسی بیشتر پیوند بدهد و این پیوند تا زمانی که کتابت فارسی در تاجیکستان رنگ و رونق نگیرد، ناممکن و حسرتآلود خواهد بود. با آن که ترس راهبردی شما ناشی از افراطیت دینی در متن زبان پارسی جلو هر نوع کار سریع را در این رابطه گرفته است؛ از سویی رابطه اقتصادی-سیاسی ملت تاجیک با زبان روسی را نیز می توان قابل درک دانست اما من یقین دارم در رگهای شما هنوز هم خون اسماعیل سامانی، رودکی، لایق و مومن قناعت در جریان است و شما از دل به زبان، فرهنگ و تمدن زبان پارسی تعلق ریشهای دارید.
جناب رئیسجمهور!
به تازگی باخبر شدم که قانون جدیدی در تاجیکستان عزیز به تصویب رسیده است که مطابق به فرمان شما و برای «برگشتن به اصل» پسوندهای روسی مانند «اوف» را منع قرار داده و به ملت عزیز تاجیک تأکید کردهاید که به جای واژههای بیگانه، از واژههای زیبا و اصیل پارسی استفاده کنند. برای من در بحث کوچک آن به عنوان یک «تاجیک» و در بحث بزرگتر آن به حیث یک «پارسیزبان» این زیباترین خبری بود از مردم و پیشوای ملت تاجیک شنیدم. بگذارید صادقانه بگویم دیدگاهم نسبت به تاجیکستان عوض شد و اگر بحران صحی کرونا نمیبود، به زودترین فرصت خودم را به تاجیکستان عزیز میرساندم و در ستایش چنین شهامتی، شما را تحسین و آفرین میگفتم. بگذارید برای ملت تاجیک در رابطه به کرونا و رعایت توصیههای بهداشتی پیامی داشته باشم و آن این: در سرزمینی که مانند شما زعیم متعهد و دلسوز وجود داشته باشد، هر بحرانی به نیکویی پایان مییابد. شما که کروناهای سیاسی بیشماری را شکست دادهاید، در مبارزه و مقابله با این تهدید نیز در همکاری مستقیم با نهادهای صحی، مردم تاجیکستان را از شَر این ویروس محافظت میکنید. در پایان میخواهم این شعرم را برای شخص شما پیشکش کنم، به امید روزی که قادر شوید به روی تمام مرزهایی که ما را از اصلمان دور کرده است «پُل» بزنید:
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست
ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکیست
ما اگر چون شاخهها دوریم ازهم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکیست
از درفش کاویان آواز دیگر میرسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست
چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکیست
فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکیست
مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر، اصل ما را نیک میدانی یکیست!
«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه میخوانی، یکیست!
با حرمت فروان
نجیب بارور