اخبار روز : رزمایش پیمان امنیت جمعی در نزدیکی مرز افغانستان
- سهراب ضیا
- بی بی سی دوشنبه
۳۰ مهر ۱۴۰۰ – ۲۲ اکتبر ۲۰۲۱
توضیح تصویر،
رزمایش پیمان امنیت جمعی در نزدیکی مرز افغانستان
برخی از مناطق مرزی تاجیکستان با افغانستان این روزها میدان رزمایش نظامی با حضور نیروهای مسلح شش کشور عضو پیمان امنیت جمعی شده.
پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان در اواسط ماه اوت برای اولین بار است که نیروهای مسلح کشورهای عضو این سازمان امنیتی به رهبری روسیه یک رزمایش بزرگ نظامی را در نزدیکی مرز افغانستان برگزار میکنند.
پیمان امنیت دستهجمعی (سیاستیاو) بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در حدود ۳۰ سال پیش تأسیس یافته و اکنون به جز از روسیه در آن بلاروس، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان عضویت دارند.
این پیمان یک بلوک امنیتی در برابر پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو محسوب میشود. از میان شش کشور عضو این پیمان تنها تاجیکستان با افغانستان مرز مشترَک دارد.
توضیح تصویر،
طول مرز میان تاجیکستان و افغانستان بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر است
طول این مرز بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر است که بعد از مرز افغانستان و پاکستان طولانیترین مرز افغانستان با یک کشور همسایه آن است.
سه رزمایش در دو منطقه مرزی
به گفته وزارت دفاع تاجیکستان ۱۸ اکتبر رزمایش بزرگ نظامی همزمان در “حرب میدان” و “هامیان”، دو میدان تمرینات نظامی ارتش تاجیکستان در جنوب این کشور آغاز شد.
این رزمایش سه مرحله داشت و هر کدام از آنها به طور جداگانه برگزار شد.
“جستجو”، “کاروان” و “هماهنگی” عناوین این رزمایشها است و در آنها، به گفته وزارت دفاع تاجیکستان، در مجموع بیش از ۴ هزار نظامی از کشورهای عضو پیمان امنیت دستهجمعی شرکت دارند.
فریدون محمد علیزاده، سخنگوی وزارت دفاع تاجیکستان گفت که در این رزمایشها تعدادی از سربازان و افسران مسلح و مجهز ارمنی، بلاروس، قزاق، قرقیز و روس که وسایل و مهمات نظامی با خود داشتند، از طریق مرزهای زمینی و هوایی تاجیکستان خود را به محل تمرینات نظامی رساندند.
توضیح تصویر،
سربازان و افسران مسلح و مجهز ارمنی، بلاروس، قزاق، قیرقیز و روس در این رزمایش وسایل و مهمات نظامی با خود داشتند
به گفته سخنگوی وزارت دفاع تاجیکستان در رزمایش، نیروهای مسلح این کشورها نحوه مقابله با “عناصر فرضی تروریستی” را تمرین میکنند.
مرحله نهایی رزمایش روز شنبه، ۲۳ اکتبر در میدان تمرینهای نظامی “حرب میدان”، در حدود ۲۰۰ کیلومتری جنوب شهر دوشنبه برگزار خواهد شد. از محل رزمایش تا مرز افغانستان ۲۲ کیلومتر فاصله است.
مراسم افتتاح رزمایش ۱۸ اکتبر در “حرب میدان” برگزار شد.
نمایندگان نیروهای مسلح همه ۶ کشور عضو پیمان امنیت دستهجمعی در مراسم افتتاح این تمرینات مشترَک نظامی، بر اهمیت برگزاری این رزمایش ضد تروریستی در شرایط فعلی منطقه، تأکید کردند.
نمایش قدرت نظامی یا فشار بالای طالبان؟
سرهنگ آناتولی سیدوروف، رئیس ستاد مشترَک سازمان پیمان امنیت دستهجمعی پیشتر گفته بود که بیش از ۵ هزار نیرو، ۶۵۰ واحد خودرو زرهی، ۲۰ هواپیمای سو ۲۵ و سو ۲۴، بیش از ۲۰ بالگرد و ۱۵ پهپاد یا هواپیمای بدون سرنشین در این رزمایش شرکت دارند.
همزمان با برگزاری رزمایش نیروهای مسلح کشورهای عضو پیمان امنیت دستهجمعی، روز جمعه، ۲۲ اکتبر رزمایش دوجانبه تاجیکستان و روسیه در میدان تمرینهای نظامی موسوم به «حامیان» در نزدیکی شهر کولاب، در جنوب تاجیکستان برگزار شد.
توضیح تصویر،
سربازان و افسران روسی که در این رزمایشها شرکت میکنند، همگی از پایگاه نظامی روسیه در تاجیکستان هستند
پیشتر در ماههای اوت و سپتامبر نیز نیروهای روسیه و تاجیکستان رزمایشهایی را در مقیاس کوچکتر در نزدیکی مرز افغانستان انجام داده بودند.
در یکی از این رزمایشها نظامیان ازبکستان، همسایه دیگر افغانستان هم شرکت کردند.
در ماه اوت روسیه و ازبکستان در منطقه مرزی “ترمذ” ازبکستان یک تمرین مشترَک نظامی برگزار کردند.
سربازان و افسران روسی که در این رزمایشها شرکت میکنند، همه در پایگاه نظامی روسیه در تاجیکستان حضور دارند. این پایگاه بیش از ۷ هزار سرباز و افسر روسی را در خود جا داده است.
پس از به قدرترسیدن طالبان در افغانستان در ۱۵ اوت امسال این اولین بار است که روسیه و متحدانش در پیمان امنیت دستهجمعی رزمایش بزرگی را در نزدیکی مرز افغانستان برگزار میکنند.
نگرانی روسیه از تجمع “گروههای افراطی و تروریستی” در شمال افغانستان
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه اخیراً از “تجمع آشکار گروههای افراطی و تروریستی”، از جمله داعش، جنبش اسلامی ازبکستان، جماعت انصارالله، القاعده و گروههای دیگر در نزدیک مرزهای کشورهای آسیایمیانه هشدار داد.
توضیح تصویر،
نورعلی دولت، کارشناس تاجیک میگوید این رزمایش یک نوع هشدار به گروههای افراطی است
به باور نورعلی دولت، کارشناس تاجیک، رزمایش ‘پیمان امنیت دستهجمعی ‘ یک نوع هشدار به گروههای افراطی است که بنابر گزارشها در آن سوی آمودریا، در نزدیکی مرز تاجیکستان تجمع کردهاند.
به گفته آقای دولت، با توجه به این که نقش کلیدی را در این پیمان روسیه دارد، این کشور با برگزاری این رزمایش میخواهد این پیام را بدهد که در صورت تهدید خطر از آن سوی آمودریا به آسیای میانه، حاضر است به کشورهای همپیمان خود کمک نظامی برساند.
سیاست متفاوت روسیه و کشورهای آسیای میانه در قبال افغانستان
امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان در برابر طالبان موضع سخت و متفاوت گرفته است.
ازبکستان، ترکمنستان، قیرقیزستان و قزاقستان در هفتههای اخیر عملاً روابط کاری خود را با طالبان آغاز کردهاند.
به باور برخی کارشناسان تاجیک سیاست روسیه در قبال افغانستان متناقض است.
روسیه اخیرا میزبان نشستی با حضور طالبان و نمایندگان ده کشور از جمله روسیه، چین، ایران، هند و پاکستان بود.
توضیح تصویر،
شیرعلی رضایان بر این باور است که وزارت دفاع روسیه بیشتر به ارزیابی واقعی تهدیدها توجه دارد
شیرعلی رضایان، تحلیلگر مسائل آسیایمیانه بر این باور است که نشست اخیر مسکو بیشتر ابتکار وزارت خارجه روسیه است و این نهاد به همکاری با طالبان بیشتر تمایل نشان میدهد.
آقای رضایان بر این باور است که وزارت دفاع روسیه بیشتر به ارزیابی واقعی تهدیدها توجه دارد و رزمایش کشورهای عضو پیمان امنیت دستهجمعی در نزدیکی مرز افغانستان را میتوان اقدام این نهاد ارزیابی کرد.
این کارشناس بر این نظر است که برگزاری این رزمایش شانس بزرگی برای روسیه است تا کارآیی پیمان امنیت دستهجمعی، یک سازمان تحت نفوذش را به نمایش بگذارد. زیرا به گفته آقای رضایان، این پیمان در طول نزدیک ۳۰ سال فعالیتش برای حمایت کشورهای عضو از تهدیدهای بیرونی عملاً کاری را انجام نداده است.
هر چه باشد، رزمایش پیمان امنیت دستهجمعی در مرز تاجیکستان و افغانستان پاسخ همآهنگ شده کشورهای عضو این سازمان به تهدیدها و خطرهای ناشی از افغانستان است و برای تضمین امنیت و ثبات تاجیکستان و کشورهای دیگر آسیای مرکزی نقش مهمی خواهد داشت.
- مانور نظامی روسیه و تاجیکستان: آمادگی در برابر حمله احتمالی طالبان
- طالبان گمرک مرزی میان افغانستان و تاجیکستان را آتش زدند
- عمران خان خواستار ‘تماس نزدیک و هماهنگی’ با تاجیکستان در مورد افغانستان شد
هشدار چین به آمریکا: در مورد تایوان سیگنالهای اشتباه نفرستید
۵ ساعت پیش
منبع تصویر،GETTY IMAGES
وزارت امور خارجه چین به دنبال سخنان اخیر جو بایدن از ایالات متحده خواسته است تا “هر اقدامی در ارتباط با تایوان را با احتیاط انجام دهد.”
جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا گفته است اگر چین به تایوان حمله کند، کشورش از تایوان دفاع خواهد کرد.
کاخ سفید تاکید کرده سیاست این کشور در قبال تایوان به دنبال سخنان آقای بایدن تغییر نکرده است. سخنگوی کاخ سفید گفته است ایالات متحده با هرگونه تغییر در وضع موجود مخالف است
سخنگوی وزارت امور خارجه چین به دنبال اظهارات آقای بایدن گفت: “ما از ایالات متحده میخواهیم که به طور جدی از قاعده یک چین و سه اعلامیه مشترک چین و آمریکا پیروی کند، در مورد تایوان در گفتار و عمل محتاط باشد و از ارسال هرگونه علامت اشتباه به جدایی طلبان خودداری کند تا به روابط آمریکا و چین آسیب جدی نرسد.”
قاعده “یک چین”، اصلی است که به موجب آن تایوان و سرزمین اصلی چین بخشهای مسلم یک “چین” واحد هستند.
- چین با تایوان چه میکند؟
- آمریکا در صورت حمله چین از تایوان ‘دفاع میکند’
- تنش نظامی چین و تایوان؛ بدترین تنش در ۴۰ سال گذشته
اخیرا شی جینپینگ، رئیس جمهوری چین بار دیگر بر عزم دولت خود برای اتحاد با تایوان تاکید کرد و گفت این حرکت باید به صورت مسالمت آمیز انجام شود.
آمریکا تایوان را به عنوان کشور مستقل به رسمیت نمیشناسد و با آن روابط دیپلماتیک برقرار نکرده اما به آن برای دفاع از خود سلاح میفروشد.
اگرچه چین تایوان را به عنوان یک استان جدا شده خود تلقی میکند اما اما دولت مستقر در تایپه خود را مستقل میداند. چین توسل به زور برای اتحاد چین و تایوان را رد نکرده است.
تایوان هرگز به طور رسمی از سرزمین اصلی چین اعلام استقلال نکرده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه چین گفته است “هیچ کس نباید عزم و اراده قوی و توانایی مردم چین برای حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی را دست کم بگیرد”.
رئیسجمهوری چین بر سیاست “یک کشور، دو نظام” در مورد تایوان، تاکید داشته است. در این طرح، چین اطمینان میدهد که تایوان پس از پیوستن مجدد به خاک اصلی چین، دولت و ارتش خود و همچنین آزادی و رویه زندگی خود را حفظ خواهد کرد. این طرح در تایوان محبوبیت ندارد.
بالاخره رقیب قدری برای ویکتور اوربان، نخستوزیر ملیگرای مجارستان پیدا شد؟
- نیکی تورپ
- بیبیسی، مجارستان
۳۰ مهر ۱۴۰۰ – ۲۲ اکتبر ۲۰۲۱
منبع تصویر،AFP
توضیح تصویر،
پیتر مارکی-زای
شاید بتوان گفت پیتر مارکی-زای نخستین رقیب جدی برای ویکتور اوربان، نخستوزیر ناسیونالیست مجارستان، از سال ۲۰۰۶ به بعد است.
او محافظهکاری ۴۹ ساله است، هفت فرزند دارد، و به عنوان سیاستمداری مستقل رابطهای با ائتلاف سوسیالیست-لیبرالی که در سالهای پیش از ۲۰۱۰ بر مجارستان حاکم بود و از آقای اوربان شکست خورد ندارد. با هیچ کدام از احزاب اصلی مجارستانی که بعد از سقوط کمونیسم در ۱۹۸۹ تاسیس شدند نیز ارتباطی ندارد.
او در سال ۲۰۱۸ به عنوان شهردار هودمزوواشارهی در مرکز مجارستان انتخاب شد و در این جایگاه تجربه اداری کسب کرده است. در این مدت بدون سروصدا در سطح ملی طرفداران زیادی پیدا کرده است و شبکهای از فعالان دورش را گرفتهاند. نام آنها “جنبشی برای مجارستان همه” است.
- چرا دولت راستگرای مجارستان به سوروس حمله میکند؟
- کرونا در اروپا به فرصتی برای تحکیم قدرت تبدیل شده؟
- آیا حزب یوبیک مجارستان واقعا از راستگرایی افراطی برگشته؟
- کمک به پناهجویان در مجارستان غیرقانونی اعلام شد
- پاسخ مکرون به حملات مجارستان و ایتالیا: فرانسه دشمن ملیگرایی است
قوت او این است که به عنوان مدیر بازاریابی سابق یک شرکت چندملیتی که در ایالات متحده نیز زندگی کرده است و به چند زبان مختلف حرف میزند، مختصر و مفید صحبت میکند.
ضعف او این است که تجربه چندانی در کار با احزاب سیاسی ندارد. با این حال، به عنوان نامزد نخستوزیری ائتلاف شش حزب مخالف، مجبور است که از نزدیک با آنها کار کند.
در پی پیروزی بزرگ انتخاباتی سال ۲۰۱۰، آقای اوربان سیاست و نهادهای مجارستان را به آن طور که خواسته شکل داده است.
حزب فیدس، به رهبری او، بر تمامی نهادهای کلیدی این کشور سیطره کامل دارد. انتخابات آوریل ۲۰۲۲ در چنین وضعیتی برگزار خواهد شد.
منبع تصویر،AFP
توضیح تصویر،
ویکتور اوربان از سال ۲۰۱۰ در قدرت بوده است
پیتر آکوشبود، رئیس سابق بانک ملی مجارستان، به بیبیسی گفت “شاید یکسوم جمعیت مجارستان از حزب فیدس حمایت کنند، یکسوم دیگر نیز طرفدار اپوزیسیون باشند، اما پیتر مارکی-زای میتواند هم برای یکسوم اپوزیسیون جذاب باشد و هم برای آن یکسوم خاموش – کسانی که معمولا رای نمیدهند، یا از عملکرد حزب فیدس سرخورده شدهاند.”
آقای مارکی-زای خیلی وقتها از زادگاه خود به عنوان مجارستان کوچک استفاده میکند.
او سال گذشته در یکی از سخنرانیهای خود گفت “کسانی که در انتخابات شهرداری هودمزوواشارهی شرکت کردند کسانی بودند که از بیتالمال دزدی نمیکنند، بلکه برای خیر عمومی کار میکنند.”
اعضای راست میانه مخالف فیدس هم سرش را مانند ریشسفیدها تکان میداد – وزیران سابق دولت، خبرنگاران، شخصیتهای مذهبی و سیاستمدارانی که به خاطر چرخش فیدس به راست افراطی در دوره آقای اوربان بیخانمان شدهاند.
از قضا، موقعیت قوی امروز آقای اوربان دارد به نفع اپوزیسیون کار میکند.
آقای آکوشبود میگوید “مارکی-زای برای نخستین بار در حداقل یک قرن گذشته وارث یک دوستی اجباری میان احزابی شده است که گرایشهای متفاوتی دارند. ویکتور اوربان لطف کرد و ما را مجبور کرد که با یکدیگر کار کنیم. از این لحاظ، اپوزیسیون برای در اختیار گرفتن امور به مراتب آمادهتر از سال ۱۹۹۰ است.”
منبع تصویر،AFP
توضیح تصویر،
این جنبش جدید، برخلاف فیدس، با افتخار طرفدار اتحادیه اروپا است
اعضای این ائتلاف در چند مورد اتفاق نظر دارند؛ قانون اساسی سال ۲۰۱۱ که تنها توسط حزب فیدس تنظیم شده بود، و همچنین بسیاری از قوانین “اصلی” که این حزب با اتکا به در اختیار داشتن دوسوم کرسیهای پارلمان تصویب کرده بود، همگی باید ملغی شوند. پرسش این است که اگر نتوانند دوسوم کرسیها را کسب کنند، چطور میتوانند چنین کاری بکنند؟
آقای مارکی-زای ترجیح میدهد که این پرسش را به گروهی از حقوقدانان قانون اساسی واگذار کند.
کلارا دوبرف، رقیب شکستخورده آقای مارکی-زای در انتخابات مقدماتی این ائتلاف، در موارد زیر با او همنظر است:
- تبدیل واحد پولی مجارستان به یورو در کوتاهترین زمان ممکن
- پیوستن به اداره دادگستری عمومی اروپا
- لغو برنامه حزب فیدس برای گسترش نیروگاه اتمی پاکش که از سرمایهگذاری و فناوری روسیه استفاده میکند
رابرت مولنار، شهردار و متحد نزدیک پیتر مارکی-زای، برای مقایسه رهبر اپوزیسیون با ویکتور اوربان خیلی ساده میگوید “مارکی-زای صادق است – و این همان حلقهای است که از خیلی وقت پیش در سیاست مجارستان گم شده است.”
داعش برای طالبان خطرناکتر است یا افغانستان؟
ایرنا- عملیات تروریستهای تکفیری چه تاثیری بر موقعیت طالبان در افغانستان خواهد داشت؟ این پرسشی است که «علی اصغر زرگر» استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل به آن پاسخ داده است.
وقوع حملات تروریستی در ولایاتی چون قندوز و قندهار نگرانیها را نسبت به تشدید بی ثباتیهای سیاسی و گسترش دامنه عمل جریانهای تروریستی تکفیری در افغانستان بیشتر کرده است.
با توجه تداوم بی ثباتیها، برخی تحلیلگران مسائل بین المللی نسبت به افتادن افغانستان به پرتگاه جنگ داخلی و بیثباتی های مداوم سیاسی هشدار میدهند.
و اما در بُعد داخلی و با توجه به رخدادهای تروریستی مسجد سیدآباد شهر قندوز و همچنین مسجد فاطمیه در قندهار، بسیاری از ناظران مسائل افغانستان بیان داشتهاند جامعه و ملت همسایه شرقی اگر به سمت وحدت، همگرایی و تشکیل دولت فراگیر با حضور همه جریان های قدرت حرکت نکند، خطر بی ثباتی و تحرکات مداوم تروریستی پابرجا خواهد بود.
در ارتباط با تحولات افغانستان و در گفت و گو با علی اصغر زرگر استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین المللی، دلایل بی ثباتی و تشدید اقدامات تروریستی و نحوه مواجهه طالبان را مورد بررسی قرار داده ایم.
ایرنا: مهم ترین دلایل و زمینه های بروز اتفاقات تروریستی در افغانستان از جمله در قندوز و قندهار چیست؟
واقعیت این است که گروه طالبان با توافقات انجام شده با آمریکا و پاکستان و موضع انفعالی همسایگان دیگر و فقدان مقاومت نیروهای رژیم آمریکایی حاکم بر افغانستان توانست طی مدت کوتاهی بر سراسر کشور مسلط و حاکم شود، ولی فاقد هر گونه تشکیلات لازمه حکومت داری و تضمین امنیت است. لازمه حفظ امنیت در هر کشوری وجود تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی است که قادر باشد قبل از هر اقدام تروریستی و ضد امنیت جامعه آن را شناسایی و خنثی سازد. طالبان در حال حاضر از چنین سازمان و تشکیلات بی بهره است و عوامل حکومتی نیز از تجریه کافی دراین زمینه بر خوردار نیستند. لذا در کوتاه مدت حکومت طالبان قادر نیست به صرف کنترل بر شهرها از اقدامات تروریستی گروه هایی همانند داعش جلوگیری کند.
ایرنا: مقابله با گروههایی مثل داعش تا چه حد برای طالبان اولویت دارد؟
در خود گروه طالبان زیر گروه های مختلفی وجود دارند که از رهگذر تضعیف یکدیگر راه را برای گروهای تروریستی هموار می کنند.
بنابراین در فقدان سازمان و تشکیلات امنیتی و تضادهای درون حاکمیت، گروه های تروربستی مانند داعش، به منظور نفاق افکنی در جامعه افغان و ایجاد تنش نوک حملات تروریستی را متوجه قومیت های مذهبی و نژادی می کنند و فاجعه مسجد قندوز شیعیان را به وجود می آورند. هدف گروه داعش و حامیان جنایتکارشان صرفا آدم کشی نیست، بلکه ایجاد تفرقه و تنش های قومی و مذهبی در جامعه افغانستان است که در صورت تداوم می تواند به جنگ داخلی و خونریزی بیشتر و بهره بر داری مافیای تروریستی و تکفیری بیانجامد.
ایرنا: از دیدگاه شما طالبان چه میزان توان و ظرفیت برقراری صلح و ثبات را در افغانستان دارد؟
حکومت طالبان برای ایجاد ثبات در کشور و مبارزه با گروه های تروریستی که در جامعه لانه کرده اند، تنها راهی که پیش رو دارد آن است که به منظور ایجاد اجماع ملی دولتی فراگیر از همه قومیت های مذهبی، نژادی و زبانی تشکیل دهد و در بازه زمانی انتخابات ملی برای تشکیل لویی جرگه بر گزار کند. در غیر این صورت انحصار طلبی پشتویی و مذهبی راه به جایی نمی برد و تفرقه و تنش و خشونت نتیجه نهایی خواهد بود.
از نظر بین المللی نیز برای جلب شناسایی رسمی حکومت طالبان ایجاد شرایط مناسب داخلی، از قبیل تشکیل حکومتی فراگیر، تعیین زمانی برای بر گزاری انتخابات، گشایش وضعیت داخلی برای زنان و قومیت های مختلف و غیره مطرح است.
ایرنا: ادامه بی ثباتیها در افغانستان، چه تاثیری بر وضعیت طالبان خواهد داشت؟
باید دید آیا طالبان که به مدت بیست سال صرفا به روش های چریکی و بدون تشکیلات حزبی و حکومتی برای کسب قدرت و تسلط بر کشور مبارزه می کرده از چه میزان ظرفیت برای برقراری ثبات ملی و سرزمینی کل جعرافیای افغانستان بر خوردار است .
با توجه به جنبه های عقیدتی و ایدولوژیکی حاکم بر روح گروه طالبان تقسیم قدرت برای ایجاد دولتی فراگیر به نظر می رسد در کوتاه مدت حاصل نخواهد شد زیرا هر گونه حکومت فراگیر به معنی رفع انحصار طلبی و تضعیف قدرت سرکردگان طالبانی است.
بنابراین اگر جامعه جهانی و خصوصا همسایگان افغانستان خواستار حکومتی فراگیر و گسترش ثبات در این کشور هستند باید ضمن ارسال کمک به مردم این کشور در شناسایی رسمی تعجیل نکنند و تا تعدیل موضع طالبان در تقسیم قدرت با قومیت های عمده شکیبا باشند و برای همین گروه طالبان تا زمانی که به سمت تشکیل حکومت فراگیر حرکت نکند به همان نسبت در اعمال قدرت، برقراری ثبات و مقابله با جریان های تروریستی ناتوان خواهد بود.
نزاع درونی طالبان، رسواییِ خموش
اختلافی که مایه رحمت دین و واقعیت است، تا اختلافی که موجب فروپاشی بخیر نظام امارت است.
مسأله همهاش سر «قدرت» است. تا زمانیکه فقط میجنگیدند، همدست بودند، حالا که قدرت را در دست دارند، اختلافاتشان شدید است.
زمانه : در میان گروه نظامی طالبان، جز عرف زندگی محلی، تجارب و هویت قومی، تفقه و منافع سیاسی – اقتصادی مواردی دیگری هستند که آنها را دستهبندی و قابل شناخت میسازد. شیوه تعامل، گفتگو، نتیجهگیری و موضعگیری همه و همه بر اساس ساخت و شدت سریان عرف است که امکان مییابند.
اما به دلیل منافع سیاسی – اقتصادی، شرایط نابرابر اجتماعی، فشارهای چند جانبه، بحران اقتصادی، بحران مشروعیت ملی و بین المللی، اقدامات عجولانه و ناتوانی در کنترل روابط همیشه امکان این هست که گروهی منسجم و محکم نیز از درون بشکند، متعرض و معترض شود و به دوپارگی برسد. اینک، گروه طالبان، بعد از آنکه اولین رهبر خود (ملا عمر) را از دست داد، دچار تعارض داخلی شد.
مسأله همهاش سر «قدرت» است! تا زمانیکه فقط میجنگیدند، همدست بودند، حالا که قدرت را در دست دارند، اختلافاتشان شدید است. اختلافها بر سر رهبر، سه تا رهبر را به وجود آورد: یک، رهبر ارثی ملا یعقوب پسر ۲۷ ساله ملا عمر، دو رهبری که از طرف استخبارات پاکستان پیشنهاد شد: ملا منصور، و سوم رهبری که نزدیکان ملا عمر به آن توافق داشتند: ملا هبة الله. هبة الله ملا یعقوب را توانست قناعت بدهد، اما ملا منصور سرپیچی میکرد. بهر حال، ملا منصور کشته شد و ملا هبة الله نیز بعد از رام کردن ملا یعقوب، اینک فرمانهایش جریان دارد، اما خودش دیده نشده، با آنکه از شایعات مرگ او سالی میگذرد.
اکنون، مهمترین زمان حل کردن این کشیدگیهاست. در زمان جنگ، بیشترین محاسبه بر کشتار اردوی ملی و هدف قراردادن حامیان حکومت بود، اما حالا که نوبت تقسیم است، توافق کردن نیاز به بستری آرام و مفید دارد. آیا این بستر وجود دارد؟ به نظر میرسد طالبان نسبت به هر وقت دیگر زیر فشارهای خارجی و داخلی قرار دارند که بهجای حل مسأله آنها را گرفتار تشدید اختلافات خواهد کرد.
مخالف اول، ملا برادر، ملای مرموز
چهرههای مشهور طالبان، هنگام مذاکره با امریکاییها و حکومت مسقوط افغانستان، با تغییر رفتار و سیاستورزیِ نرمتر از گذشته دیده شدند. در این میان مهمترین شخص ملا عبدالغنی برادر، معاون سیاسی رئیس الوزراء امارت فعلی طالبان است. وی از پشتونهای قندهار، و از افراد مورد اعتماد ملا عمر بوده. او درین بیستوچند سال، عقل فقهیِ طالبیاش را به نفع عقل سیاسی و افغان تغییر داده است. حالا نسبت به گذشته، کمتر آیه و حدیث میخواند، بیشتر تحلیل میکند، از روابط گسترده حرف میزند، از امکانهای رشد افغانستانِ در دست طالبان صحبت میکند.
خلیلزاد در مذاکرات صلح، خودش را بیشتر با او چهره به چهره میکرد، شاید هم میتوانست با او به تفاهم برسد. برادر توانست توجه امریکا را به خود جلب کند، و مهمترین حرفهای طالبان را با طرف امریکاییها شریک کند، و تفاهمنامه را با آمریکاییها امضاء کند. هرچند از نظر شدت گفتاری، شجاعت و گستاخی، عباس ستانکزی مشهور است، اما گفته شده که ملا برادر هرگاهی غلطهای سیاسی نظریات او را اصلاح میکند. این آدم امروز معاون سیاسی رئیس الوزراء کابینه طالبان است.
مخالف دیگر، حقانی آدمکی گرهدار
ماه قبل، تصویری از حقانی پخش شد که هنگام خوانش خطبه نماز جمعه در مسجد پل خشتی دیده میشد و مثل همیشه اسلحه و مواد منفجره اش را به شانه و کمرش بسته بود. چهار نفر از محافظانش نیز در چند متری از وی محافظت میکردند. این تصویر آدمکی بود که به کشتار اطفال، زنان، جوانان و مردم افغانستان مشهور است. و اینک آهسته آهسته نفوذ استخباراتی و نظامیاش، در درون گروه طالبان برای او موضعی جداگانه تعریف کرده است.
مخالف شدید او ملا برادر، که به نقطه مرکزیِ قدرت بسیار نزدیکتر از حقانی است، با همین روش و منش حقانی سخت مخالفت میکند. گفته شده او حقانی را بارها در مجالس طعن داده که «آدم در نماز اسلحه اش را بر زمین میگذارد!»
خلیل حقانی بسیار کمتر به گفتگو باور دارد، فردی خشن، بد برخورد، اهل کشتار و بیرعایت. او پشتون و از پکتیای افغانستان است، اما تقریباً تمام عمرش را در پاکستان گذرانده است.
تفاوتهای این دو کلهگنده را میتوان تفکیک کرد.
ملا عبدالغنی برادر | مولوی خلیل الرحمن حقانی |
اخلاق: قندهاری-افغان-تاریخی | اخلاق: پاکستانی-جهادی-فقهی |
مشارکت باور و فراخ | انحصارطلب و محدود |
اهل تسامح نسبی | اهل کشتار و حذفباور |
مخالف (شدید) انتحاری | موافق و عامل (شدید) انتحاری |
با حمایت امریکا | با حمایت آی اس آی پاکستان |
گسترده کار | وابستهساز |
مخالف نام امارت اسلامی طالبان | مخالف غیرنام امارت طالبان |
طراح نام «حکومت اسلامی افغانستان » | مدافع نام «امارت اسلامی طالبان» |
سیاستورز (اهل مذاکره) | نظامیکار (اهل جنگ) |
میراثدار سنت و گرایش سیاسی | میراثدار شبکه حقانی (جنگندههای آماده) |
تفکیک کلی و اساسی این دو گرایش را در جدول بالا میتوان دریافت. با دقت و بررسی دقیق تصامیم و رفتارهای این روزها و به احتمال بسیار زیاد، آینده طالبان را میتوان با این تصویر دریافت. آنها به همین منوال پیش خواهند رفت، آنها نمیتوانند با این شدت اختلاف، بهم نزدیک شوند و این خلای به وجود آمده را پر کنند. تازه، داعش باشد سرجایش.
بیسیمِ رابطه
به نظر میرسد روابط این دو فرد در حال کشیدن چاک درازی بین گروه سطح پایین نیز است. مخالفت پنهان و دوامدار که با تسامح ملا برادر و نقش نظامی حقانی ادامه یافت، آهسته آهسته به شکل ساختاری غیرقابل انکار و اثرگذار در حال ظاهر شدن است. گفته شده، بعد از ۱۶ روز، ملا برادر از قندهار به کابل آمد، و حتا برای رفع گمانهها، ویدیويی چند دقیقه از وی به نشر رسید که متنی را میخواند و از نظر روانی هم چندان حال خوشی نداشت. خبر زخم خوردن هر دو پخش شد، اما به نظر میرسد تلاش رسانهیی برای اثبات آن به قتل و سرکوب خبرنگاران خواهد انجامید.
این رابطه چند هفتهای است که سرد و خاموش است، اما معلوم است که هیولای قدرتخواهی آنها را وحشیتر ساخته است، تا آنجا که خواهند توانست همدیگر را هدف بگیرند.
از نظر ماهیت، این روابط، یکی مردمیتر (طرف برادر) و دیگری شرعیتر (طرف حقانی) است. هر کدام پسزمینه تجربی خودش را دارد: ملا برادر در جنگ، زندان و سیاست بوده و حقانی در مدرسه، سفرهای عربی و ترور. درک بیشتر این سمتگیری، احتمال تضاد، انشعاب، جنگ داخلی و سقوط را بالا میبرد. تعدادی از طالبان سطح پایین که گرایش به احساسات وطندوستانه و انساندوستانه دارد، آنچنان که در زمان مجاهدین در افغانستان اتفاق افتاد، هیچ نصیبی نبردند، برعکس سرکوب و گم شدند. اینک باز هم این گروه نسبتاً میانهرو و نسبتاً درستکار در مقایسه با بقیه طالبان، در میان تیغ و آتش قرار دارند، منزوی، سرکوب و یا فراری خواهند شد.
اتهامات به همدیگر
حقانی ملا برادر را آدمی بزدل میداند، و مهمتر از آن، آدمی که در اجرای حکم خدا بیپروايی به خرج میدهد. حامیان هر دو طرف هر چند همیشه برای حفظ انسجام و ترس از انشعاب به وحدانیت خدا ارجاع میدهد، به سفارشهای پیامبر و ارشادات رهبر قبلیشان، اما با آن هم، وقتی حمله و دفاع جدیتر میشود، به طعنهای میرسد که نشاندهندهی واضحترین اتهامات بر همدیگرشان است. جایی نقل شده است که ملا برادر در یک گفتگویی تلفونی حقانی را متهم به دشمنی با مردم افغانستان میکند. وی میگوید که اگر همه مردم را بکشید بر چه کسی حکومت میکنید!؟ گفته شده که حقانی، با آزادی زنان و ترک سنن عامه مشکلی ندارد، که از نظر برادر مورد انتقاد قرار میگیرد، اما عمدتاً در مواردی که به مناسبات قدرت رابطه دارد، حقانی خشنتر است.
این بگومگوها از چند سال به این سو جاری بود، حتی در جریان مذاکرات قطر، مولوی عبدالحکیم و عباس ستانکزی نیز با ملابرادر دچار جنجالهایی بودند؛ تا اینکه در ماه دوم تسخیر افغانستان به دست طالبان، مسأله به رسانهها کشید. ملا برادر قهر کرد و به رسم اعتراض به قندهار رفت. گفته میشود که در داخل ارگ، بعد از زدوخوردهای فیزیکی، دست به شلیک گلوله زدند و محافظان هر کدام موضع آمادهباش گرفتند. بعد هنگام برون آمدن، خلیل حقانی به نزدیکان خود گفته بود که «شلیکهای هوايی میتواند ذهنیت مردم را متوجه شادیانه بکند»! که همین کار را کردند، و تقریبا بین هفت الی ده نفر در اثر شلیکهای هوایی در اطراف و مرکز شهر کابل کشته شدند. انعکاسات اولیه رسانهها، این شادیانه را به افتخار تسخیر پنجشیر تحلیل کردند، که بعدا دیدند، هنوز پنجشیر تسخیر نشده بود.
مخالف اصلی: داعش سربازگیری میکند!
مهمترین و خطرناکترین اتفاقی که برای طالبان در حال رخ دادن است، استفاده داعش از این دَرز کلان است.
داعش با روش نرم در سطح پایین طالبان تفکری اسلامی را ترویج میکند که میخواهد بگوید طالبان در امر تطبیق اسلام دچار خطا شده اند. و در سطح بالاتر، مذهبیهای عملگرا، دلگرفته از اختلاف طالبان و سلفیتر را بهخود جذب میکنند. این ضربهی وحشتناکی است که طالبان را در جبههی دشمن بیرحمتر از خویش اما شدیدا با بنیاد واحد، دچار میکند. بازیگران جهانی و منطقهیی بخصوص آمریکا از این وضعیت استفادههای زیادی خواهند برد. و چه بسا طالبان درین اختلاف محو خواهند شد.
افغانستان، بازی قدرتها و نقش مردم
ایندیپندنت فارسی : «شما اول بفرمایید!» این جمله ناگفته در کنفرانس مسکو درباره افغانستان بیانگر مواضع ۱۰ کشور شرکتکننده در مورد شناسایی طالبان بهعنوان دولت قانونی در کابل است. هم میزبان کنفرانس، روسیه، و هم همسایگان افغانستان، یعنی چین، پاکستان، ایران، ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان تلویحا پذیرفتند که سرانجام، راهی جز شناخت دیپلماتیک طالبان ندارند. با این حال، هیچیک حاضر نیستند در این زمینه پیشقدم شوند. شناسایی دیپلماتیک طالبان یک قمار بزرگ است که میتواند هم برد و هم باخت بزرگ در پی داشته باشد.
کنفرانس مسکو چند چیز را بهخوبی نشان داد. نخست، میشد دید که هیچیک از ۱۰ کشور شرکت کننده تحلیل مشخصی از حوادث شگفتیآور اخیر در افغانستان ندارند. هیچیک انتظار نداشتند که جمهوری اسلامی مورد حمایت ایالات متحده به این سرعت سقوط کند. همچنین، ظهور طالبان بهعنوان تنها قدرت پرکننده خلاء سیاسی در افغانستان برای همه شرکتکنندگان نامنتظره بود. ایالات متحده که «به دلایل فنی» در کنفرانس شرکت نکرد، احتمالا تنها قدرتی است که در محاسبات خود در مورد افغانستان، طالبان را در مرکز قدرت میدید.
کنفرانس مسکو همچنین نشان داد که شرکتکنندگان منافع گوناگون، گاه متضاد، در افغانستان دارند. پاکستان که نقش پدرخوانده طالبان را بازی میکند، خواستار افغانستان باثبات اما بیقدرت است، بهطوری که هرکس در کابل سر کار باشد همواره بداند که حرف آخر را اسلامآباد میزند. پاکستان با استفاده از طالبان و چند قبیله پشتون هوادار آن، کوشیده است تا دامنه گسترش جداخواهی در بلوچستان را محدود کند. امروز، طالبان افغان در واقع کنترل بخش مهمی از بلوچستان پاکستان را نیز در دست دارند. کویته، بزرگترین شهر بلوچستان پاکستان، اکنون بیشتر رنگ و بوی پشتون دارد. پاکستان همچنین امیدوار است که دولت آینده طالبان در کابل خط دوراند، یعنی مرز تعیینشده از سوی امپراتوری بریتانیا، را بپذیرد و آرمان کهن پشتونان افغان برای تصرف «سرحد» منطقهای در شمال پاکستان با اکثریت پشتون را برای همیشه ترک کند. از دید پاکستان، افغانستان دلخواه چیزی جز عمق استراتژیک پاکستان در رویاروییاش با دشمن همیشگی، هند، نیست.
ایران، همسایه دیگر افغانستان، از ظهور مجدد طالبان در مرکز افغانستان بسیار بیمناک است. بسیاری از تحلیلگران نزدیک به حکمرانان ایران میگویند طالبان را آمریکا و متحدان منطقهایاش برای رویارویی با جمهوری اسلامی در ایران، به قدرت بازگرداندهاند. آیتالله علمالهدی، امامجمعه مشهد، حتی مدعی است که ایالات متحده یک نوع «اسلام سنی» اختراع کرده است که همراه با «شیعه انگلیسی» که بهقول او در لندن شکل گرفته است، هدفی جز نابودی جمهوری اسلامی ندارد. در حالی که بخشی از هیئت حاکم در تهران از «ضرورت حمایت از شیعیان افغانستان»، بخش دیگر با نقل قولی از آیتالله علی خامنهای، رهبر بلامنازع رژیم، تاکید میکنند که ایران نباید «وارد این باتلاق شود».
بحث درباره حمایت از شیعیان افغانستان مسئله وسیعتری را نیز در تهران مطرح میکند. اگر جمهوری اسلامی هیچ وظیفهای برای خود قائل نیست، چرا نباید همین اصل را در مورد حمایت از فلسطینیان به کار برد. آیا فلسطینیان که تقریبا همگی مسلمانان سنی، مسیحی یا دروزیاند، میبایستی برتر از هزارههای شیعه در افغانستان قلمداد شوند؟
چین، دیگر همسایه افغانستان، در کنفرانس مسکو با پیامی پر از ابهام و تضاد ظاهر شد. پکن از دستکم نیمقرن پیش نیمنگاهی به افغانستان داشته است. با این حال، از آنجا که پاکستان همواره عنصر اصلی سیاست چین در آسیای باختری بوده است، افغانستان هرگز نتوانست جای شایستهای در دیدگاه جهانی پکن به دست آورد. در هفتههای اخیر، گزارشهای گوناگونی درباره ذخایر معدنی ظاهرا بیپایان در افغانستان منتشر شده است همراه با گمانهزنی درباره علاقه چین به سرمایهگذاری تریلیون دلاری برای بهرهگیری از آن منابع. با این حال، تاکنون چین حتی در سطح عرضه کمکهای انسانی به افغانستان محتاط بوده است. در حال حاضر، چین ظاهرا در پی استقرار نظامی در گذرگاه کوهستانی واخان برای کنترل مرز خود با افغانستان است. آنان که رفتار و کردار چین را از نزدیک دنبال میکنند میدانند که پکن حاضر نیست حتی یک یوآن در جایی سرمایهگذاری کند بیآنکه مطمئن باشد چند برابر سود خواهد برد. تصویر یک افغانستان غرق در ثروت با کمک چین حاصل تخیلاتی است که ربطی به واقعیت ندارند.
روسیه، همسایه دور افغانستان، نگران تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای صدور تروریسم اسلامی است. با این حال، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، به هیچ روی حاضر نیست درگیر معضلی شود که یک دهه تمام اتحاد جماهیر شوروی را به باتلاق کشانده بود. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، از طالبان خواست که یک «دولت واقعا فراگیر» تشکیل دهند و «حقوق بشر را بپذیرند». این خواستههای لاوروف از سطح فرمالیته فراتر نمیروند، «واقعا فراگیر» یعنی چه؟ «پذیرفتن حقوق بشر» را چگونه میتوان اندازه گرفت؟
تاجیکستان، یکی از سه همسایه شمالی افغانستان، پیشنهاد میکند که یک سلسله آزمونهای مشخص و قابل ارزیابی تعیین شود تا بر اساس آن بتوان درباره شناسایی دولت طالبان تصمیم گرفت. تشکیل یک «دولت فراگیر» در راس این آزمونها قرار دارد، اما «دولت فراگیر» را میتوان مانند یک دکور زیبا ولی توخالی عرضه کرد. هماکنون، دولت موقت طالبان چهار عضو غیرطالبانی، از جمله یک بازرگان پنجشیری و یک فعال هزاره، عرضه میکند. اما بهخوبی آشکار است که دولت موقت در کنترل چهار خانواده پشتون است که به هیچ روی حاضر به تقسیم قدرت با «اغیار» نیستند. طالبان، در شکل کنونی و لااقل در آینده قابل پیشبینی، نمیتواند کثرتگرایی سیاسی، حقوق بشر بهمعنای جهانی آن، و تقسیم قدرت با دیگر بخشهای جامعه افغان را بپذیرد.
ایالات متحده با خودداری از حضور کنفرانس مسکو، میکوشد تا خط مستقیم خود را با طالبان حفظ کند. کنارهگیری زلمی خلیلزاد، لابیگر طالبان در واشنگتن، از سمت «نماینده ویژه در امور افغانستان» بهمعنای فاصلهگیری دولت پرزیدنت جو بایدن از طالبان نیست. تحلیلگران آمریکایی هوادار آقای بایدن بهشدت میکوشند تا با تلطیف چهره طالبان، خروج شتابزده و فاجعهآمیز از افغانستان را توجیه کنند. نیویورک تایمز با لحنی شاعرانه از بازگشت آرامش به ولایتهای جنوبی افغانستان گزارش میدهد. در آن ولایتها با اکثریت پشتون، مردم اکنون با خیال راحت سفر میکنند زیرا از بمبهای کنار جاده و پستهای کنترل چریکها یا قوای دولتی اثری نیست. البته گزارشگر نمیگوید که بمبهای کنار جاده را خود طالبان بذرافشانی میکردند و بازگشت «آرامش» نتیجه خودداری طالبان از اقدامهای تروریستی است.
امید دولت بایدن این است که دستکم دو یا سه کشور دیگر در شناسایی دولت طالبان پیشقدم شوند و بدینسان، به ایالات متحده امکان دهند که مناسبات ویژه خود با طالبان را گسترش دهد بیآنکه به حمایت از یک رژیم تروریست متهم گردد. با این حال، به گمان کا، دولت آقای بایدن با کوشش برای فدا کردن آینده افغانستان به امید سود کوتاهمدت، مرتکب خطایی بزرگ شده است.
اروپاییها که در کنفرانس مسکو حضور نداشتند، سیاست «چوب و هویج» را پیشنهاد میکنند، به این معنا که اقدامهای مثبت طالبان تشویق شود و اقدامهای خرابکارانه و «غیرمثبت» تنبیه جدی به دنبال داشته باشد.
ترکیه، که با کمک قطر میکوشد نقشی در افغانستان به دست آورد، امیدوار است که با بهرهگیری از ارتباط تنگاتنگ خود با اخوانالمسلمین به طالبان نزدیک شود. با این حال، آنکارا با بازی با کارت پانترکیسم، ممکن است اکثریت افغانها را علیه خود متحد کند. فعالیتهای سازمان امنیت ترکیه (MIT) برای سربازگیری از میان اقوام ازبک و ایماق در افغانستان، احتمالا با کمک غیرمستقیم تاشکند، نمیتواند هدفی جز تجزیه افغانستان داشته باشد.
تجزیه افغانستان، البته، مسئلهای است که بسیار دولتهای ذینفع بررسی کردهاند. یک گزارش محرمانه دولت فرانسه، که بخشی از آن به نظر ما رسیده است، مدعی است که حفظ افغانستان بهصورت یک دولتـملت واحد و متمرکز غیرممکن است.
در کنفرانس مسکو، دستکم یک پیشنهاد جالب عرضه شد. روسیه پیشنهاد کرد که یک کنفرانس بینالمللی با شرکت کشورهای داوطلب کمک به افغانستان، زیر نظر سازمان ملل متحد، برای تعیین یک سیاست مشترک در قبال افغانستان تشکیل شود.
چنین کنفرانسی میتواند به چند پرسش اساسی پاسخ دهد. آیا افغانستان که اکنون تلویحا یک «سرزمین بدون دولت» تلقی میشود، میتواند دستکم در یک دوران گذار، در تعیین سرنوشت خود نقشی بر عهده گیرد؟ یک راه قابلبررسی شناخت یک دولت موقت، حتی به رهبری طالبان، اما فقط در سطح دوفاکتو است. شناسایی کامل یا دوژور دولت تازهای برای افغانستان را میتوان به آینده و با شرط برگزاری رفراندم قانون اساسی و انتخابات پارلمانی موکول کرد.
پرسش مهم دیگر مربوط میشود به نقش افغانستان در منطقهای حساس از آسیای مرکزی و باختری. افغانستان در آغاز بهعنوان یک دولت بیطرف، یا منطقه فاصلهگذار، میان سه امپراتوری ایران، انگلستان و روسیه تزاری شکل گرفت. آیا افغانستان میتواند در آینده نیز نقشی مشابه داشته باشد؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد، حفظ یکپارچگی افغانستان ضرورت خواهد داشت. در آن صورت، همچنین نمیتوان پذیرفت که یک قدرت محلی یا فرد منطقهای به نفوذ انحصاری در کابل دست یابد.
اما پرسش اساسی مربوط میشود به نقش مردم افغانستان در تعیین آینده خود. دو قرن پیش، چیزی بهعنوان «مردم افغانستان» بهمعنای یک نیروی مشخص و فعال مطرح نبود. آینده سرزمین را میشد در مذاکرات پشتپرده قدرتهای خارجی تعیین کرد. اما امروز، مردم افغانستان را میتوان یک عامل فعال و تعیینکننده به شمار آورد. امروز نمیدانیم که این عامل فعال و تعیینکننده در چه شکلی و در کدام مرحله از تحولات حضور خود را تاکید خواهد کرد. آنچه میدانیم این است که آینده افغانستان را صرفا در چارچوب بازی قدرتها نمیتوان تعیین کرد. افغانستان نه تنها با آنچه دو قرن پیش بود فرق دارد، با آنچه ۲۰ سال پیش بود هم تفاوت دارد.
بیاعتنایی سران کشورهای اروپایی به بحران پناهجویان افغان
سران ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا در پایان اجلاس دو روزهای که در بروکسل برگزار شد بدون در نظر گرفتن نقش مستقیم و غیر مستقیم خود در ایجاد بحران افغانستان و عدم اعتنا به اوضاع پناهجویانی که در کشورهای همسایه آواره شدهاند، بر تقویت کنترل مرزهای خارجی خود تاکید کردند.
به گزارش ایرنا، در بیانیه پایانی این اجلاس که یک نسخه آن در تارنمای اتحادیه اروپا منتشر شد آمده است که اتحادیه اروپا مصمم است که از کنترل موثر مرزهای خارجی خود اطمینان حاصل کند.
در این بیانیه همچنین ادعا شده است که اتحادیه اروپا اجازه نخواهد داد تا کشورهای ثالث از مهاجران برای مقاصد سیاسی استفاده ابزاری کنند. بخشی از بیانیه یادشده به ارائه کمکهای مالی برای مهاجران سوری که در اردوگاههای آوارگان در ترکیه، اردن و مصر مستقر هستند اشاره شده، اما نامی از پناهجویان افغان برده نشده است.
اتحادیه اروپا سیاست مشابهی را در قبال پناهجویان افغان در پیش گرفته و مایل است که با ارائه کمکهای مالی به کشورهای منطقه از سیل مهاجران به مرزهای بیرونی خود جلوگیری کند. برخی از کشورهای اروپایی نیز در همین زمینه حصار و سیستم نظارتی جدید در مرزهای خود نصب کردهاند.
یونان یکی از کشورهایی است که به صراحت گفته نمیتواند «منفعلانه» منتظر تأثیر احتمالی تسلط طالبان بر افغانستان بماند و «مرزهای این کشور غیر قابل ورود خواهند بود.»
این درحالیست که بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به عنوان اعضای ناتو، درسال ۲۰۰۱ و به بهانه جنگ علیه ترور، در همراهی با آمریکا به افغانستان حمله کردند و به مدت ۲۰سال این کشور را تحت اشغال خود درآوردند. بخش عمدهای از آنچه امروز مردم افغانستان به عنوان بحرانی انسانی و اقتصادی و اجتماعی شاهد آن هستند، حاصل اشغالگری نیروهای ناتو است.
پیش از برگزاری اجلاس شورای اروپا، کمیسر امور داخلی اتحادیه از سران کشورهای عضو خواسته بود تا مرزهای خود را به روی افغانها باز کنند و آنها را در خاک خود بپذیرند. یلوا یوهانسون تصریح کرد که برای جلوگیری از تکرار بحران ناشی از جنگ سوریه در سال ۲۰۱۵ باید سریع وارد عمل شد.
جمهوری اسلامی ایران که برخلاف برخی کشورها مرزهای خود را به روی پناهجویان افغان بازنگه داشته است تاکید دارد که جامعه جهانی به مسئولیت خود در قبال این بحران عمل کند. حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان دیروز (پنجشنبه) در اظهاراتی، توجه به پناهندگان افغانستانی در کشورهای همسایه و بویژه جمهوری اسلامی ایران را مسئولیت جامعه جهانی دانست.
اتحادیه اروپا که طی ۲۰ سال گذشته در ماجرای افغانستان فقط دنبالهرو کاخ سفید بوده و حالا چندان امیدی به چتر حمایتی آمریکا ندارد برای جلوگیری از تکرار بحران مهاجران سوری، به فکر چاره اندیشی است؛ اما حاضر به پذیرش مسئولیت خود در این زمینه فراتر از ارائه کمک مالی نیست.
نسل کشی در افغانستان و مسئله قومیت
در طول تاریخ افغانستان نسلکشیهایی اتفاق افتاده است.
یک بار بیش از یک قرن پیش و در دوره عبدالرحمنخان چنین شد. مالیات سنگین و چندبرابری از هزارهها تقاضا میشد، اما مردم نپذیرفتند و اساسا توانایی پرداخت چنین مالیاتی را نداشتند.
به دستور عبدالرحمنخان و با فتوای تعدادی از علما مبنی بر کافر بودنشان قتلعام شدند.
فوجفوج آنها گردن زده شده و از افغانستان گریختند، مایملکشان به کوچیها تعلق گرفت و برای اینها سند هم دادند!
ادعای امروز بخشی از طالبان و کوچیهای پشتون برای تصاحب مراتع و برخی مناطق در قسمتهای مرکزی افغانستان، در ادامه این فجایع است که کسی هم حق اعتراض ندارد، چرا که کشته میشود.
در نسلکشی هزارهها در زمان عبدالرحمنخان شمار کشتهشدگان از یک میلیون نفر گذشت.
یکی از فجیعترین نسلکشیها در تاریخ جهان است که حرفی هم از آن زده نمیشود.
حدود ۶۰ درصد آن مردم از بین رفتند و متأسفانه هیچگاه هم، آنچنان که باید، بررسی مناسبی انجام نشد.
طی این نسلکشی تعداد زیادی از زنان هزاره را اسیر کردند و فروختند. بسیاری از زنان خودکشی کردند.
تعداد زیادی از مردان را نیز کشتند و عدهای دیگر هم به سوی کشورهای ایران و پاکستان فرار کردند.
در پاکستان در شهر کویته ساکن شدند و در ایران نیز در خراسان با نام «خاوریها» شناخته میشوند.
نسل کشی در افغانستان
نسلکشی دیگر در دوران اول حکومت طالبان در مزارشریف اتفاق افتاد که حدود ۳۰۰۰ نفر از هزارهها کشته شدند، زیرا عبدالمنان نیازی معتقد بود باید تاجیکها به تاجیکستان و ازبکها به ازبکستان بروند و هزارهها هم در صورت تغییر ندادن مذهب کشته شوند.
در موارد دیگری هم نسلکشیهایی در هزارهجات اتفاق افتاده؛ مانند فاجعه یکاولنگ، بامیان و … و وضعیت امروز که طالبان در حال توسل به کوچ اجباری و جنایت در مناطق مرکزی هستند.
یکی از اسنادی که بخش حقوق بشر سازمان ملل اخیرا برای اثبات جنایات جنگی طالبان منتشر کرد، سندی دال بر قتل ۱۳ نفر از مردم مالستان باز هم در هزارهجات، از جمله یک دختر ۱۷ ساله در امارت اسلامی در کمتر از دو ماه پیش بود.
مردم عادی پشتون و دیگر اقوام افغانستان در سطح مردمی اختلافی با یکدیگر ندارند، اما هر حاکم متعصب پشتون که روی کار آمد، کشتاری از اقوام غیرپشتون را ترتیب داد.
در دوره ریاستجمهوری حامد کرزی و اشرف غنی، اکثریت فرماندهان میانی و سربازان ارتش را فارسیزبانان و جوانان مناطق شمالی مثل پنجشیر و اندراب و بدخشان و … تشکیل میدادند که دسته دسته در جبههها کشته میشدند، اما غنی حتی اجازه حمله به طالبان را به آنها نمیداد.
در حالیکه پشتونها در امنیت کامل و در سمت وزیر، فرماندار، استاندار، سفیر و … فعالیت میکردند.
با تأسف اغلب بزرگان اقوام دیگر هم یا متوجه عمدی بودن این مسئله نشده بودند و یا از طریق طالبان تطمیع شدند و با گرفتن پست دولتی سکوت کردند.
بخشی از فاجعه امروز افغانستان به خاطر وجود افرادی همچون امرالله صالح است که با آگاهی کامل، جنایات غنی را نادیده گرفته و در کنار او ایستادند.
بدترین ارتباط دو کشور ایران و افغانستان در دولت غنی ایجاد شد.
بارها از غرب افغانستان خبر میرسید که خانوادههای پشتون از پاکستان به سمت مناطق غیرپشتون فرستاده میشوند.
اشرف غنی با حمایت مالی از عبدالمنان نیازی سبب تحریک و تهدید ایران میشد.
تمام تلاش دولت غنی بر قطع ارتباط فارسیزبانان افغانستان با ایران بود.
نیازی با کمک اداره امنیت غنی، ایران را تهدید به بمبگذاری در مشهد و تهران میکرد.
خود غنی میگفت مشهد باید تبدیل به قریهای در برابر هرات شود.
ایرانیان را دزد خطاب کرد و متأسفانه تعدادی از روشنفکران فارسیزبان هم فریب حرفهای او را خوردند و در دشمنی با همتباران ایرانی خود، او را که دشمن خودشان نیز بود در مسیر دشمنی با ایران همراهی کردند.
اسماعیل یون شبکهای داشت که توسط اشرف غنی حمایت مالی میشد.
در آن شبکه علنا ایرانیان را حرامزاده خطاب کردند.
حتی همسر وی، آریانا یون در پارلمان افغانستان یک معاون شیعهمذهب رئیسجمهور افغانستان، یعنی آقای دانش را تهدید به تکرار تاریخ کرد (اشاره به نسلکشی)، و امروز نیز همین خانواده یون با طالبان دست دوستی دادهاند.
نسلکشی امروز به شکل کوچ اجباری، کمک به خالی کردن افغانستان از اقوام غیرپشتون، دزدیدن دخترانشان و قتل عام به بهانههای مختلف است.
این نسلکشی ادامه راه عبدالرحمنخان است.
طالبان جمعی با تفکر متحجر و افراطی قومی هستند که مردم اقوام دیگر و فارسیزبانان را کافر میدانند.
پس امروز مسئله قومیت مطرح است، نه مسئله مذهب و دین.
مشغله همیشگی مقامات متعصب پشتون، بهویژه در دولت غنی، مقابله با زبان فارسی بوده و هست.