واژههای پارسی در قرآنِ مجید
نشان دادن واژههای دخیلِ پارسی درقرآن مجید – با توجه به روش ریشه شناسی واژهها – کار تازه و نخستی نیست. پیش از این نوشتار، بزرگانی مانند: دکتر آذرتاش آذرنوش، محمدعلی امام شوشتری، ادی شیر، دکتر محمدالتونجی، موهوب بن احمد مشهور به ابی مقصور جوالیقی، آرتور جفری و… به گونهی فراگیر دراین مورد ( واژههای پارسی در قرآن مجید ) پژوهشهای گستردهای را انجام دادهاند.
دکتر «آذرتاش آذرنوش»در کتابی به نام ” راه های نفوذِ زبانِ فارسی در فرهنگ و زبان تازی”، خاستگاههای اصلی واژهگان پارسی را در زبانِ عربی شناسایی کرده است.
پیش از دکتر«آذرنوش»، پژوهشگرانی مانند: «محمدعلی امام شوشتری» (1351-1381) در کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در زبانِ عربی»، «ادی شیر» (1910-1867) زبان شناس سریانی در کتاب «الالفاظ الفارسیه المعرب» و پس ازوی «دکترمحمد التونجی» در کتابی زیرِ نام «معجم المعربات الفارسیه»، فهرست واژهنامههای پارسی راک ه در عربی موجود است، تهیه کردهاست.
نخسیتن پژوهش سامانمند در این باره را ” موهوب بن احمد ” مشهور به ” ابی مقصور جوالیقی (539 هجری) ” درسدهی ششم هجری – خورشیدی ،انجام دادهاست.
«جوالیقی»در کتاب ” المعرب ” خود بیش از هشتصد واژهی پارسی را در زبان عربی شناسایی کردهاست.
در دورههای نزدیک و کنونی، «ادی شیر» نزدیک به یک هزاروهفتاد واژه و دکتر«محمد التونجی» بیش ازسه هزار واژه ر ا در زبانِ عربی، پارسی دانستهاند.
«آرتورجفری» زبان شناس و اسلام شناس انگلیسی نیز در کتاب خود”The foreignvocabalary of the quran ” تلاش نموده تا واژههای راه یافتهی سایر زبانها درقرآن را از نگاه ریشه شناختی Etymologic، شناسایی کند.
دراین بخش میکوشم به استناد از مقالهی «واژههای فارسی به کاررفته در قرآن»
نمونههایی از واژههای پارسی در قرآنِ مجید را این جانقل کنم:
– ابریق به معنای آفتابه: از آبریزِ پارسی.
– استبرق که نامِ گیاهی است: از استبرکِ پهلوی.
– برزخ به معنای فاصل ومانع میانِ دوچیز: ازبرسنگِ پارسی.
– برهان به معنای دلیل: از پروهانِ پارسی.
– تنور به معنای جای پختن نان: از تنورِ پهلوی.
– جزیه به معنای مالیات: ازگزیتِ پارسی.
– جناح: ازگناهِ پارسی.
– درهم به معنای سکهی نقره و پول: ازدرهم Draham پهلوی.
– دین به معنای ملت و دین: ازدن Den پهلوی.
– رزق به معنای نان وغذای روزانه: ازروجیکِ پهلوی.
– روضه به معنای باغ: از رودا rodah پهلوی.
– زنجبیل به معنای گونهای از خوردنی: از شنکیپلsangipel پهلوی.
– زوربه معنای دروغ: از زور zur پهلوی.
– سجیل به معنای سنگی ازگِلِ پخته: از دو واژهی سنگ و گِلِ پارسی.
– سراج به معنای چراغ ومشعل: از چراغِ پارسی.
– سربال به معنای شلوار: از شلوارِ پارسی.
سُوق به معنای بازار: از شوکاShoka پهلوی.
– فیل به معنای فیل: از پیل Pil پهلوی.
– کنز به معنای گنج: از گنج Ganj پهلوی.
– مسک به معنای مادهی خوش بو: مشک Mashk پهلوی.
– نسخه به معنای رونوشت و کتاب: از نسک Naska پهلوی و Nask اوستایی ( به معنای یک کتاب اوستا ).
– ورده به معنای گُل: ازورذ اوستایی و ورد Varda پهلوی.
– یاقوت به معنای نوعی سنگِ گران بها: از یاکندِ پارسی.
نویسا بمانید!
جاویدفرهاد