تسلسل چیست؟
فیلسوفیار
در لغت به معنای آن است که اموری به دنبال هم زنجیروار واقع شوند، خواه حلقه های این زنجیر متناهی باشد یا نامتناهی؛ انواع تسلسل چیست ؟ ویژگی ها (شروط) #تسلسل چیست
تسلسل در لغت به معنای آن است که اموری به دنبال هم زنجیروار واقع شوند، خواه حلقههای این زنجیر متناهی باشد یا نامتناهی، و خواه میان آنها رابطه علت و معلولی برقرار باشد، یا نباشد. در اصطلاحِ منطق، تسلسل چیست
در اصطلاح عبارت است از ترتّب و توقف و وابستگی یک شیئ موجود بر شیئ دیگری که همراه با او بالفعل موجود می باشد، و ترتّب آن موجود دوم بر شیئ سومی که همراه با او بالفعل موجود میباشد و ترتّب آن موجود سوم بر موجود چهارم و به همین نحو تا بینهایت؛ خواه این سلسله به همین ترتیب در هر دو طرف، یعنی هم در ناحیه علل و هم در ناحیه معلولها، تا بینهایت ادامه یابد، یا فقط در یک طرف تا بی نهایت ادامه یابد.
انواع تسلسل
تسلسل سه صورت دارد:
- تسلسل هم در ناحیه عللو هم در ناحیه معلول ها. در چنین سلسلهای، نه علت آغازین، یعنی علتی که خودش معلول چیزی نباشد، وجود دارد و نه معلول پایانی، یعنی معلولی که خودش آغاز علت برای چیزی نباشد، بلکه هر علتی، خودش معلول علت دیگری است، و هر دیگری خودش علت معلول دیگری است. چنین سلسله ای از هر دو سو تا بی نهایت ادامه می یابد و آغاز و پایانی برای آن نیست.
- تسلسل در ناحیه عللو نه در ناحیه معلول ها. این در جایی است که سلسله، نقطه پایانی داشته باشد، اما نقطه آغازین نداشته باشد. یعنی معلولی که خودش علت چیزی نباشد، و فقط معلول غیر باشد، در آن یافت میشود. اما علتی که خودش معلول علت دیگری نباشد، در آن وجود ندارد. در چنین سلسلهای، هر علتی، معلول علتی دیگری است؛ اما چنین نیست که هر معلولی، علت معلول دیگری باشد.
- تسلسل در ناحیه معلولها، و نه در ناحیه علل. در جایی است که سلسله مفروض، نقطه آغازین داشته باشد، اما نقطه پایانی نداشته باشد. چنین سلسلهای از علل اولی و علت نخستین آغاز میشود، ولی هرگز به معلول نهایی نمیرسد.
تصور و تصدیق
تصور و تصدیق یکی از اولی ترین مباحث در علم منطق است که هر شخصی میبایست از آن آگاهی داشته باشد. در این مقاله آموزشی به تعریف تصور و تصدیق پرداختهایم
در این مقاله آموزشی قصد داریم به تعریف تصور و تصدیق بپردازیم. لفظ مفردی که حاوی هیچ حکمی نباشد، تصور است و همچنین جملهای که کامل باشد یعنی سکوت گوینده بر آن جمله صحیح باشد و شنونده منتظر کامل شدن جمله نباشد، تصدیق است اما جمله ناقص، جزء تصورات است چون هیچ حکمی را در پی ندارد.
به طور کلی هر ادراکی که حکمی در آن بیان شود، تصدیق صورت گرفته است و در غیر این صورت تصور است.
مثلاً وقتی در خانه نشستهاید و محل کار یا مدرسهتان را در ذهن میآورید، این ادراک، تصور است اما وقتی میگویید «دیروز در محل کار بودم» این یک تصدیق است؛ چون حکمِ به بودن در محل کار را به «دیروز» نسبت میدهید. این نسبت دادن و حکم کردن، را تصدیق میگوییم.
چه نوع جملاتی تصدیق هستند؟
تصدیق همواره در جملات خبری واقع میشود. شاید بپرسید جمله خبری چیست؟ جمله خبری، جملهای است که میتوان آن به وصف صدق و کذب درآورد. یعنی محتوای جمله میتواند با واقعیت مطابق باشد یا مطابق با واقع نباشد. به عنوان مثال، در جمله قبلی که گفتیم: «دیروز در محل کار بودم» میتواند صادق باشد، یعنی واقعاً دیروز در محل کار بوده باشم، و میتواند مطابق با واقع نباشد و کذب باشد یعنی دیروز در محل کار نبودم پس این جمله کاذب خواهد بود.
ویژگی ها (شروط) تسلسل چیست ؟
تسلسل مصطلح، که محال و ممتنع می باشد ، دارای سه ویژگی اساسی است، که از آن به شروط به تسلسل تعبیر می شود و اگر زنجیره ای از حوادث، یکی از ویژگیها را فاقد باشد، تسلسل در آن زنجیره محال نبود و ادله امتناع تسلسل شامل آن نخواهد شد. این شروط عبارتند از:
- باید اجزای سلسله بالفعل موجود باشند. با توجه به این شرط، در سلسله اعداد – اگر چه نامحدود است و پس از هر عدد ، عدد دیگری می توان در نظر گرفت و هرگز به آخرین عدد و بزرگترین نمی توان دست یافت- تسلسل مصطلح تحقق ندارد؛ زیرا همه اجزای این سلسله بالفعل موجود نیستند و آنچه از آن بالفعل موجود است ، همیشه محدود و متناهی است.
- باید اجزای سلسله با هم موجود باشند. در نتیجه سلسله اجزای زمان و نیز حوادث زمانی، اگر چه نامحدود و غیر متناهی باشند، تسلسل مصطلح را تشکیل نمی دهند؛ زیرا اجزای آن به تدریج تحقق می یابند و وجود برخی از اجزای آن همراه با عدم برخی دیگر می باشد.
- باید میان اجزای سلسله ترتّب باشد. بنابراین، مجموعه ای از پدیده های نامحدود که ترتّب و وابستگی به یکدیگر ندارند، تسلسل مصطلح را تشکیل نمی دهند. مقصود از ترتّب اجزای سلسله، توقف و وابستگی برخی از آنها به برخی دیگر می باشد و وجودی که وجود دیگر بر آن توقف دارد، علت نامیده می شود و آن دیگری معلول خوانده می شود.
چرا تسلسل محال است؟
تسلسل محال است
در این مقاله به بررسی برهان های مختلف اندیشمندان مسلمان مانند: ابن سینا، سهروردی، دبیران کاتبی، قاضی عضدالدین ایجی و ابونصر فارابی در اثبات قاعده «تسلسل محال است» می پردازیم.
برای توضیح چیستی تسلسل اینجا بزنید؛ اکنون به این مطلب میپردازیم که «چرا تسلسل محال است» امتناع و استحاله تسلسل علتها و معلولها تا بی نهایت، از جمله قواعدی است که بسیاری از مسائل مهم فلسفی بر آن مترتب میشود که از جمله آن، مسئله اثبات واجب الوجود است، به ترتیبی که گفته میشود:
بر خلاف نظر سوفسطاییان، که وجود هرگونه موجودی را در جهان خارج انکار مینمایند، وجود موجودی در جهان خارج از اندیشه بالضروره ثابت است. حال، آن موجود از دو حالت خارج نیست که به ترتیب عبارتند از:
- آن موجود یا واجب الوجود است
- آن موجود یا ممکن الوجود است
در فرض اول مطلوب، یعنی اثبات واجب الوجود، حاصل میشود.
اما در فرض دوم به حکم اینکه هر موجود ممکن الوجود بالضروره نیازمند به علت است که آن نیز محتاج به علت خواهد بود، اکنون آن علت از دو حالت «واجب الوجود» و «ممکن الوجود» بیرون نیست. در فرض نخست، مطلوب یعنی واجب الوجود اثبات میشود و در فرض دوم نیاز به علت برای آن ضروری است.
اکنون سخن گذشته در موارد این علت و سؤال از اینکه واجب الوجود است یا ممکن الوجود، تکرار میشود و این تکرار سؤال و نقل کلام هم چنان ادامه مییابد و سرانجام یا به بن بست «دور» میانجامد و یا به محذور «تسلسل» دچار میگردد. و چون «دور و تسلسل» از نظر عقل محالاند، شق سوم، که عبارت است از منتهی شدن به واجب الوجود، اثبات میگردد.
ابونصر فارابی و قاعده «تسلسل محال است»
ابونصر فارابی، نخستین بنیان گذار فلسفه اسلامی، در باب اثبات واجب الوجود از این قاعده استفاده کرده و به بطلان دور و تسلسل جهت اثبات وجود واجب استدلال نموده است. چنانکه میگوید:
امور ممکن الوجود، مجاز به ترقی در سلسله علت و معلولی به بی نهایت نیستند و میبایست به یک امر واجب الوجود بالذات منتهی شوند که سبب وجود همه موجودات است.
فارابی در این مسئله نیز مانند سایر مسائل فلسفی، چنانکه شیوه و روش وی است، به اختصار میگذرد و این شیوه را همه جا به کار میبرد.
سهروردی و قاعده
حکیم بزرگ اشراقی شیخ شهاب الدین سهروردی نیز به همین منوال از طریق استحاله تسلسل جهت اثبات وجود واجب، که از آن به نورالانوار تعبیر میکند، استدلال نموده است. چنانکه میگوید:
واجب است که انوار قائمه، عارضه و برازخ و شکلهای آنها به نورالانوار ختم شود، یعنی به نوری که مجرد از جمیع این موارد است و به ذات خود ایستاده است (وجود و هستی دارد)
از آنچه تاکنون گذشت، معلوم میشود که فلاسفه پیشین اسلامی، جهت اثبات مسائل فلسفی به قاعده «استحاله تسلسل در علل» تمسک کرده و استدلال نمودهاند. ولی برای اثبات ابطال تسلسل و اقامه برهان در این مورد، با نهایت اختصار برگزار کرده و در کتابهای خودشان جای مهمی را به بحث گستردهای در این باب اختصاص ندادهاند. در میان فلاسفه پیشین، آن که از همه بیشتر به بحث از این قاعده پرداخته و فصل مشبعی را به آن اختصاص داده است، ابوعلی سینا است. ولی از زمان امام فخررازی قاعده «استحاله تسلسل در علل» به طور مبسوط مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است و متکلمین بعد از وی نیز در این باب داد سخن دادهاند؛ اگرچه میتوان گفت که چیزی بر آنچه امام فخررازی در کتابهای خود آورده است، نیافزوده اند و اگر احیاناً چیزی افزودهاند، براساس محکمی استوار نیست.
دبیران کاتبی و قاعده «تسلسل محال است»
دبیران کاتبی، که از متکلمین بزرگ اسلامی است، در کتاب حکمة العین که علامه حلی آن را شرح کرده و به نام «ایضاح المقاصد من حکمه عین القواعد» یا شرح حکمت العین معروف گشته است، براهین امام فخر رازی را در باب ابطال تسلسل در علل نقل کرده و آنها را مورد اشکال قرار داده است. ولی در اینجا از ذکر آن اشکالات به علت طولانی بودن، صرف نظر میشود.
دبیران کاتبی، مؤلف کتاب مزبور، رساله جداگانهای در «اثبات واجب» نگاشت و در آن دلیل حکما را در «اثبات واجب الوجود» و «ابطال دور و تسلسل» رد کرد و چون این رساله به دست خواجه طوسی، استاد و معاصر دبیران رسیده ایرادهای دبیران را جواب داد. چون رساله پاسخ خواجه به دست دبیران رسید پاسخهای خواجه را به مانند آن رد کرد و نسخه را نزد خواجه فرستاد و درخواست توضیح نمود. سپس خواجه به هریک از اعتراضهای دبیران پاسخ نوشت و دبیران کاتبی پس از دیدن این پاسخ نامه خواجه طوسی تحت تأئیر مقام وی قرارگرفت و یک اعتراف نامه نگاشت. وی در این نامه آشکارا به غفلت و اشتباه خویشی اشاره کرد و از خواجه طوسی که او را رهبری کرده است، سپاسگذاری نمود. سپس خواجه طوسی پاسخی به این اعتراف نامه دبیران نگاشت.
این تحقیقات تا سدههای پسین مورد بحث بوده است. چنانکه حزین (م ۱۱۸۱ ه ق) در تذکره خویشی (ص ۳۰) در احوال استادش کمالای فسایی (م ۱۱۳۴ ه ق) گوید وی رسالهای در حل شبهات کاتبی نوشته است.
قاضی عضدالدین ایجی و «تسلسل محال است»
قاضی عضدالدین ایجی مطابق شیوه مخصوص خود در طرح مسائل فلسفی این قاعده را به تفصیل مورد بحث و گفتگو قرار داده است و فصل هشتم از کتاب خویش را به بحث از این قاعده اختصاص داده و در آنجا پنج برهان برای اثبات ابطال «تسلسل در علل» اقامه نموده و در خلال این مبحث کلیه اشکالات و نقض و ابرامهایی که بر براهین ابطال تسلسل وارد شده مطرح کرده است. به طوری که در هیچ یک از کتب کلامی و فلسفی قاعده «تسلسل محال است» به این درجه از گستردگی و با این تفصیل مورد بحث قرار نگرفته است.
کلیه کسانی که در مقام ابطال تسلسل در علل برآمدهاند و بر این مطلب اقامه برهان نمودهاند، به این مطلب توجه داشتهاند که ابطال تسلسل به طور قطع بر یک مقدمه مبتنی است و آن مقدمه عبارت است از اینکه، علت همواره باید در زمان وجود معلول، وجود داشته باشد. زیرا در غیر این صورت انفکاک معلول از علت لازم میآید و با انفکاک معلول از علت، براهین ابطال تسلسل در علل ناقص و بی اساس خواهد بود
قاضی عضدالدین ایجی برای بحث از این مقدمه در کتاب کبیر خویش فصلی مخصوص منعقد نموده سپس اشکالاتی که بر این مقدمه وارد نمودهاند، مطرح میکند و در مقام پاسخ بر میآید و سپس براهین ابطال تسلسل آغاز میگردد.
نظر صدرالمتألهین
صدرالمتألهین نیز قاعده «تسلسل محال است» را مطرح کرده و به طور مبسوط از آن بحث نموده است و به مصداق آیه کریمه {تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ} برهان برای اثبات ابطال تسلسل اقامه کرده است. برهان اول را از کتاب الهیات شفا نقل میکند که بوعلی سینا آن را اقامه کرده و به این ترتیب این برهان را از آن شیخ میداند و برهان نهم را نیز، که به برهان أسد و أخصر معروف است، از آن فارابی میداند.
نکته بسیار مهمی که صدرالمتألهین تحت عنوان «تبصره» مطرح میکند، و آن را از افاضات استادش سید داماد میداند، این است: کلیه براهین ذکر شده در مورد بطلان تسلسل در علل، هنگامی میتواند بر عدم تنافی تسلسل دلالت داشته باشد که سلسله را در جهت تصاعد و علیت در نظر بگیریم، و به این ترتیب هیچ یک از براهین مزبور بر عدم تنافی در جهت تنزل و معلولیت دلالت ندارند. یعنی مفاد براهین بطلان تسلسل این است که سلسله علتها و معلولها از ناحیه علت هرگز نمیتواند تا بی نهایت ادامه یابد و ناچار به علتی که خود معلول نیست، منتهی میگردد و در آنجا سلسله قطع میشود. ولی این سلسله از ناحیه معلول حد یقف ندارد و لازم نیست که سلسله به معلولی معین منتهی گردد و در آنجا رشته تسلسل گسسته شود. دلیل این تفاوت این است که در کلیه براهین بطلان تسلسل دو شرط اساسی را که عبارتند از:
- ترتّب
- اجتماع علل
زیرا بدون اعتبار این دو شرط برهان ناقص خواهد بود. بنابراین در سلسله تصاعدی علتها و معلولها کلیه علل مترتبه برحسب فرض و مرتبه ذات معلول، موجود میباشند و تقدم آنها فقط به اعتبار تحلیل عقل است، ولی در سلسله تنازلی معلولها، کلیه معلولهای مترتب در مرتبه ذات علت موجود نیستند، و این از آن جهت است که معلول همواره از حیث نقص در وجود و محاط بودن نسبت به علت هرگز نمی توانا در مرتبه ذات علت قرار گیرد؟ ولی علت از جهت کمال وجودی و محیط بودن به مادون خود در مرتبه ذات معلول موجود است و آن را فرا گرفته امت. به این ترتیب دو شرط اساس ترتب و اجتماع علل در سلسله تصاعدی از ناحیه علل میتواند معتبر باشد؛ ولی در سلسله تنازلی از ناحیه معالیل نمیتواند تحقق پیدا کند.
حاج ملاهادی سبزواری این را نپذیرفته و در شگفت شده که چرا صدرالمتألهین نسبت به انکار این مطلب از میرداماد مبادرت ننموده است؛ سپس سکوت صدرالمتألهین را در این صورت به عنوان رعایت ادب نسبت به استادش توجیه مینماید.