مكتب اسماعيلي در فراگرد تاريخ
عصر طلايي اسماعيلي
2-1- گسترش انديشه اسماعيليان با استقرار دولت فاطمي در سال 297/909 در شمال آفريقا به اوج خود رسيد. دورهي فاطمي را اغلب به « عصر طلايي » كيش اسماعيلي وصف كردهاند. جنبش انقلابي اسماعيليانِ نخستين سرانجام به تأسيس دولتي منجر شد كه اسماعيلي در رأس آن قرار داشت و ديري نگذشت كه به صورت يك امپراتوري شكوفا كه از شمال آفريقا و مصر تا فلسطين و حجاز و سوريه (شام) امتداد داشت، توسعه يافت. اين در واقع، پيروي بزرگي براي تمامي شيعه بود، زيرا اينك براي اولين بارنشستن يك امام علوي از اهل بيت را برمسند رهبري يك دولت مهمّ اسلامي ميديدند. با پيروزي فاطميان، امام اسماعيلي قدرت عباسيان و تفسير اهل سنّت از اسلام را به چالش خواند و تعبير و تفسير شيعي خود را از اسلام عرضه داشت. اينك، مذهب اسماعيلي نير مكان خود را در ميان جوامع تفسيريِ دولتمدار در جهان اسلام پيدا كرده بود. از اين به بعد، خلفاي فاطمي كه در عين حال امامان اسماعيلي نيز بودند، ميتوانستند سخنگوي روحاني اسلام شيعي به طور كلي باشند، همچنان كه خلفاي عباسي سخنگوي اسلام سنّت به شمار ميآمدند. در اين شرايط و اوضاع و احوال، اسماعيليان براي اولين بار در تاريخ خود رخصت يافتند كه آشكارا و بدون ترس از تعقيب و آزار و سياست، در محدودهي قلمرو فاطميان طبق موازين ديني خود عمل كنند، و حال آنكه در بيرون اين قلمرو كماكان ناچار بودند چون گذشته به تقيّه بپردازند.
اسماعيليان و تربيت متكلّم
2-2- خلفا و امامان فاطمي پس از رسيدن به قدرت، هماهنگ با دعاوي جهاني خود، فعاليتهايشان را در امر دعوت متوقف نساختند. آنها چون هدفشان بسط قدرت خود و حكومت بر تمامي امت مسلمان بود، دعوت و شبكهي داعيان خود را كه هم درداخل و هم در خارج قلمرو فاطميان به كار مشغول بودند، حفظ كردند. همچنين نهادهاي علمي و تعليمي خاصي
خلفا و امامان فاطمي پس از رسيدن به قدرت، هماهنگ با دعاوي جهاني خود، فعاليتهايشان را در امر دعوت متوقف نساختند. آنها چون هدفشان بسط قدرت خود و حكومت بر تمامي امت مسلمان بود، دعوت و شبكهي داعيان خود را كه هم درداخل و هم در خارج قلمرو فاطميان به كار مشغول بودند، حفظ كردند. همچنين نهادهاي علمي و تعليمي خاصي براي تربيّت داعيان و آموزشِ اسماعيليان عادي بر پاي داشتند.
براي تربيّت داعيان و آموزشِ اسماعيليان عادي بر پاي داشتند. داعيان دورهي فاطمي كه به عنوان متكلم تربيّت ميشدند، در عين حال عالمان و مؤلفان جامعهي خود بودند، ومتون كلاسيك ادبيات اسماعيلي را در موضوعات متنوع ظاهر و باطن، از تاريخ و زندگينامهنگاري گرفته تا رسالات جامع و استادانهي منطقي، فقهي و فلسفي، و نيز تأليفات بزرگي دربارهي تأويل، كه از شاخصهاي كيش اسماعيلي بود، پديد آوردند. بعضي از اين داعيان از راه تلفيق سنتهاي كختلف با الهيات اسماعيلي سنتهاي فكري و عقلاني ممتازي پديد آوردند. در واقع، اين در دورهي فاطميان بود كه تفكر و ادبيات اسماعيلي به اوج خود رسيد و اسماعيليان ارمغانهاي فكري ثمربخشي به الهيات و فلسفهي اسلامي به طور كلي و به تفكر شيعي بالاختصاص، ارزاني داشتند. بازيابي جديد ادبيات و نوشتههاي اسماعيلي به روشني بر غنا و تنوّع ميراث ادبي و فكري اسماعيليان عهد فاطمي گواهي ميدهد.
به طور كلي فاطميان در مصر از همهي فعّاليتهاي فكري و عقلاني حمايت ميكردند. انان كتابخانههاي بزرگي در قاهره، پايتخت جديد خود كه در 358/969 بنياد يافته بود، تأسيس كردند، و قاهره به سرعت به صورت مركزي براي تحقيقات اسلامي، علوم، هنر و فرهنگ درآمد، و علاوه بر اين، نقش عمدهاي در تجارب و بازرگاني بينالمللي بازي كرد. روي هم رفته دوران فاطميان نمايندهي يكي از بزرگترين دورههاي تاريخ مصر و اسلام، و يكي از دورههاي به يادماندني در تمدن اسلامي است.
داعيان ايراني
2-3- داعيان ايراني نظامهاي فكريِ متافيزيكي پيچيدهاي با يك نظريهي انبعاثيِ نوافلاطوني شدهي متمايز دربارهي آفرينش جهان پرداختند كه قديميترين سنّت كلامِ فلسفي شيعه را عرضه ميداشت. بايد افزود كه اين داعيان در ضمن درگير يك رشته بحثهاي طولاني دربارهي مسائل مختلف مابعدالطبيعي و كلامي بودند. به هر حال، موفقيت داعيان ايراني از اينجا پيداست كه يك عده از فرمانروايان آسياي مركزي، خراسان و شمال ايران، از جمله يكي از امري ساماني به كيش اسماعيلي درآمدند.
شواهد عمدهي مربوط به سنّت الهيات و كلام فلسفيِ اسماعيلي در نوشتههاي ابويعقوب سجستاني ، داعيِ منطقهي ماوراءالنهر و شرق ايران، براي ما باقي مانده است كه به اتهام الحاد به فرمان فرمانرواي صفاري سيستان، خلف ابن احمد (352 – 393/963-1003) به قتل رسيد. سجستاني از طريق يك احتجاج مبتني بر نفي دوگانه، هم تشبيه و هم تعطيل، اثبات هر صفتي را براي خداوند رد كرد و مردود شمرد. فيلسوفان و متكلمان اسماعيليِ جهان ايراني، همچنين عقيدهي خاصي
داعيان ايراني نظامهاي فكريِ متافيزيكي پيچيدهاي با يك نظريهي انبعاثيِ نوافلاطوني شدهي متمايز دربارهي آفرينش جهان پرداختند كه قديميترين سنّت كلامِ فلسفي شيعه را عرضه ميداشت. بايد افزود كه اين داعيان در ضمن درگير يك رشته بحثهاي طولاني دربارهي مسائل مختلف مابعدالطبيعي و كلامي بودند. به هر حال، موفقيت داعيان ايراني از اينجا پيداست كه يك عده از فرمانروايان آسياي مركزي، خراسان و شمال ايران، از جمله يكي از امري ساماني به كيش اسماعيلي درآمدند.
درباب رستگاري به عنوان بخشي از جهانشناسي خود پرداختند. در بينش رستگاري شناسانهي آنان از عالم، انسان به طور كلّي به حساب ميآيند. مثلاً عقيدهي سجستاني دربارهي رستگاري كه به زباني كاملاً روحاني بيان شده است، ارتباط نزديك با عقيدهي او دربارهي نفس و نظريهي دوريِ اسماعيلي از تاريخ ديني بشريت دارد. در اينجا، هدف غايي از رستگاري انسان ترقي و عروج نفس از هستي خالص جسماني به سوي خالق خويش، در جستجوي پاداشي روحاني در زندگي ابدي پس از مرگ است.
نقش ايرانيان در تكون تفكر اسماعيلي
2-4- جهانشناسي اسماعيلي كه در سرزمينهاي ايراني پرداخته شده بود، در روزگار خلافت خليفهي فاطمي، المعزّلدين اللّه (341 – 365/953 – 975) مورد قبول پايگاه مركزي دعوت اسماعيلي در شمال آفريقا واقع شد و جايگزين جهانشناسي اساطيري قديميتر اسماعيليان گشت. در نتيجه، داعيان و نويسندگان فاطمي دست كم تا روزگار ناصرخسرو (آخرين طرفدار اسماعيليگري فلسفي و يگانه داعي فاطمي كه همهي آثار خود را به زبان فارسي نوشت)، از جهانشناسي جديد دفاع ميكردند.
حميدالدينكرماني كه شايد دانشمندترين فرازنهترين متكلم و فيلسوف دورهي فاطمي باشد، داعيِ عراق و مغربِ ايران بود. وي نظريات متافيزيكي يا مابعدالطبيعي خويش را در كتاب راحةالعقل كه تأليف عمدهي فلسفي اوست و آن را در 411/1020 به پايان رسانيده است، پرورانيد.
بر چسبهاي باطنيه و ملاحده چگونه شكل گرفت؟
2-5- حرمت والايي كه اسماعيليان براي علم قائل بودند، در عهد فاطميان به سنتها و نهادهاي ممتازي منتج شد و توجه دعوت اسماعيلي از همان آغاز به تعليم و تربيّت گرويدگان به كيش اسماعيلي و آموختن حكمت كه مراد از آن عقايد باطني اسماعيلي است، معطوف بود.
پس از آنكه دولت فاطمي تشكيل شد، معاندان سني مذهب به پشتيباني عباسيان تبليغات ضدِ اسماعيلي خود را تشديد كردند. از جملهي اتهامات و افتراآتِ متعددي كه به اسماعليان بستند، يكي نيز آن بود كه اسماعليان احكام شريعت را به بهانهي آنكه بر معاني باطني و نهاني احكام شريعت دست يافتهاند مرعي نميدارند. از اينرو، اسماعيليان را علاوه بر آنكه ملاحده ميخواندند اغلب به معنايي ناسزا گونه باطنيّه ميناميدند. اين يك واقعيّت است كه فاطميان از همان آغاز به موضوعات شرعي توجه داشتند، و ادبيات و نوشتههاي اسماعيليِ دورهي فاطمي پيوسته برجدايي ناپذيريِ ظاهر و باطن، و بر رعايتِ شريعت و توجّه به معناي دروني آن تأكيد داشته است.
در زمان روي كار آمدن فاطميان هنوز يك مكتب فقهي متمايز اسماعيلي وجود نداشت. تا آن زمان اسماعيليان جزء يك جنبش انقلابيِ سرّي بودند و قوانين واحكام سرزميني را كه در آن ميزيستند مرعي ميدانستند. با استقرار دولت فاطمي نياز به تدوين فقه اسماعيلي
در زمان روي كار آمدن فاطميان هنوز يك مكتب فقهي متمايز اسماعيلي وجود نداشت. تا آن زمان اسماعيليان جزء يك جنبش انقلابيِ سرّي بودند و قوانين واحكام سرزميني را كه در آن ميزيستند مرعي ميدانستند. با استقرار دولت فاطمي نياز به تدوين فقه اسماعيلي احساس شد، و اين فرايند با به كار بستن احكام فقه شيعه آغاز گشت.
احساس شد، و اين فرايند با به كار بستن احكام فقه شيعه آغاز گشت.
پايهگذار فقه اسماعيلي
2-6- تدوين و اعلام مذهب يا مكتب فقهي اسماعيلي عمدتاً نتيجهي مساعي قاضي ابوحنيفه نعمان ابنمحمّد بود كه يكي از دانشمندترين فقهاي سراسر دوران فاطمي محسوب ميشد. وي فقه اسماعيلي را با گردآوري منظم و منضبط احاديث موثقي كه از اهل بيت روايت شده بود، بر مبناي آثار كليني و ديگر مؤلفان قديم شيعي و نيز سنّي، تدوين نمود. پس از تأليف چند مجموعهي فقهي، مساعي او سرانجام در تأليف دعائم الاسلام به اوج خود رسيد، و اين كتاب قانون نامهي رسمي فقه و حقوق دولت فاطمي شد. اينك اسماعيليان نيز نظام فقهي و حقوقي خاص خود را داشتند كه الگو و نمونهي يك حكومت اسماعيلي را نشان ميداد.
عقايد فقهي و تشريعي مذهب اسماعيلي را قضات و فقيهان در سراسر قلمرو دولت فاطمي در فتواها و قضاوتهاي خويش به كار ميبستند. هر آينه، قانون نامهي فقهي اسماعيلي تازه بود و احكام و دستورهاي آن ميبايست براي اسماعيليان و نيز ديگر مسلمانانِ تابع دولت فاطمي توضيح داده شود و تبيين گردد. اين كار با تشكيل مجالس تعليم عمومي كه در اصل قاضي نعمان خود در روزهاي جمعه بعد از نماز عصر برپاي ميداشت، ميسر گرديد. اعتبار استفاده از الازهر به عنوان يك مركز تعليم فقه از سال 378/988 به بعد به ابنكلس (وفات 380/991) نخستين وزير رسمي دولت فاطمي ميرسد كه خود فقيهي كامل و از حاميان صنعت و هنر و علم بود. بايد يادآور شد كه الازهر را در اصل المعزّلدين اللّه به عنوان مسجد ساخته بود.
نقش كليدي تقيّه در اسماعيليان
2-7- اسماعيليان اغلب در سرزمينهاي بيرون از دولت خود، مورد تعقيب و آزار بودند، و اين به كار بستنِ شديد و دقيق تقيه را، كه به معناي از روي احتياط خود را ديگري نمودن بود، ضروري ميساخت. گذشته از اين، داعيان و نويسندگان اسماعيلي، چنان كه گفتيم، بيشتر وقتها به عنوان متكلم و متأله تعليم و تربيت يافته بودند، و اغلب در محيطهاي خصومتآميز به كار دعوت مشغول بودند. داعيان و مؤلفان اسماعيلي به علّت تربيت خاص خود، و نيز ضرورت مخفي داشتن فعاليتهاي خويش، به ويژه علاقهي چنداني به تأليف وقايع نامهها و يا شرحهاي تاريخي از نوع ديگر نداشتند. و گواه بر اين عدم علاقهي اسماعيليان به تاريخنگاري اين واقعيت است كه تنها چند اثر تاريخي از متون اسماعيلي به دست آمده است.
با اين حال، دو دوره در تاريخ اسماعليان وجود دارد كه در طيّ آنها رهبران اسماعيلي
هنگامي كه ايوبيان در 567/1171 جانشين فاطميان شدند، همهي كتابخانههاي معروف فاطمي را از ميان بردند. در نتيجه، همهي انواع ادبيات و نوشتههاي اسماعيلي، از جمله تاريخهاي فاطميان در نتيجهي گرفت و گير و كشت و كشتار ايوبيان از اسماعيليه نابود شد.
به تاريخنگاري توجّه كردهاند، ونوشتن آثاري راكه ميتوان آنها را وقايع نامههاي رسمي خواند، تشويق يا دستور به نوشتن دادهاند. اين دو دوره مواقعي بوده است كه آنان دولت و سلسلهاي از حكمرانان از آنِ خود داشتهاند، يعني دولتهاي فاطمي و نزاري، و لذا به تاريخ نامههاي قابل اعتمادي براي ثبت رويدادها و موفقيتهاي سياسي دولت خود، نياز داشتهاند. در روزگار فاطميان، به ويژه پس از انتقال مقرّ دولت فاطمي از افريقه به مصر در سال 363/973 تاريخهاي متعددي دربارهي دولت و سلسلهي خلفاي فاطمي به وسيلهي خلفاي فاطمي به وسيله تاريخ نگاران آن عصر، خواه اسماعيلي، نوشته شد. امّا به استثناي قطعاتي چند، هيچ يك از اين وقايع نامهها و تاريخها باقي نماندهاند. هنگامي كه ايوبيان در 567/1171 جانشين فاطميان شدند، همهي كتابخانههاي معروف فاطمي را از ميان بردند. در نتيجه، همهي انواع ادبيات و نوشتههاي اسماعيلي، از جمله تاريخهاي فاطميان در نتيجهي گرفت و گير و كشت و كشتار ايوبيان از اسماعيليه نابود شد.
شكاف در اسماعيليان فاطمي
2-8- جامعهي يكپارچهي اسماعيلي روزگار فاطميان در 487/1094 به دو شاخهي متخاصم مستعلوي و نزاري تقسيم شد. اين انشقاق از بحث و مشاجره بر سرِ جانشينيِ خليفه و امام اسماعيلي المستنصر بالله (427-487/1036-1094) نتيجه شد. اسماعيليان، مستعلوي (كه بعدها به گروههاي فرعي متعددي تقسيم شدند،) سرانجام پايگاه خود را در يمن مستقر ساختند. طيّبيان كه تنها جامعهي بازماندهي مستعلوي هستند، به وسيلهي يك سلسله از داعيان كه منصب موروثي دارند، رهبري ميشوند، و برخي از سنّتهاي علمي فاطميان حفط كردهاند. طيبيهاي يمن و هند، كه در هند به نام بُهره معروفند،همچنين بخش نسبتاً معتنابهي از ادبيات اسماعيلي دورهي فاطمي را نگهداري كردهاند.
اسماعيليان نزاري سرنوشت ديگري داشتند. اسماعيليان ايران تا سال (وفات 518/1124) كه در مشاجرهي نزار و مستعلي از حقّ نزار (وفات 488/1095) كه وليعهد منصوصِ اصليِ مستنصر بالله بود ولي از حقّ خود محروم گشته بود، جانبداري ميكرد، درآمده بودند. در واقع، حسن صباح يك دولت و دعوت مستقل بنيان گذاشت كه مركز آن قلعهي كوهستاني الموت در شمال ايران بود. نزاريان به مرور زمان يك دولت فرعي نيز در شام تأسيس كردند. حسن از شبكههايي از قلعهها و دژهاي كوهستاني شورشي
حسن صباح عقيدهي تعليم را به صورتي پرتوان در يك رسالهي كلامي از نو بيان كرد.اصل اين رساله باقي نمانده امّا نقل قولهاي پراكندهاي از آن در منابع ديگر بازمانده است. حسن در مجموعهاي از چهار قضيّه، نابسنده بودنِ عقل را در شناخت خداوند و دانستن حقايق ديني بيان كرد، و بر ضرورت يك معلّم صادق براي هدايت بشر احتجاج نمود، و چنين نتيجه گرفت كه اين معلّم صادق و معتقد كسي جز امام اسماعيليِ زمان نميتواند باشد.
علني عليه تركان سلجوقي كه حكومتِ بيگانهي آنها در ايران مورد نفرت و بيزاري مردم بود. به راه انداخت. نزاريان در دوران حكمراني حسن صباح و جانشينان او در الموت، سخت دلمشغولي لشكركشيهايِ انقلابي خود و زنده ماندن در يك محيط خصمانه بودند.
شاخه نزاري ايران و حسن صباح
2-9- جامعهي نزاري ايران، دانشمندان و محققان فرزانهي زيادي در مسائل پيچيده و بغرنج كلامي يا مسائل مابعدالطبيعي و متافيزيكي به بار نياورد كه در خور مقايسه با دانشمندان روزگار فاطميان باشند. نزاريان ايران در عوض فرماندهان و سرداران پرقدرت و توانايي پروردند كه متناسب و بايستهي سرنوشت ستيزهجويِ آنها عليه قدرت نظامي برتر سلجوقيان و ديگر دشمنان آنها بودند. گذشته از اين، حسن صباح براي ابراز احساسات ايراني خود، زبان فارسي را به جاي زبان عربي زبان ديني نزاريان كرد. در نتيجه، نزاريان ايران به معنايي از ادبيات اسماعيلي دورهي فاطمي بريده شدند، هر چند بعضي از آثار دورهي قديميتر روزگار فاطميان در دسترس نزاريان شام كه زبان عربي را به كار ميبردند، قرار داشت. با وجود اين، نزاريان يك سنّت ادبي داشتند، و بعضي از مسائل كلامي كماكان در كانون انديشه و تفكر آنها در دورهي الموت بود.
خود حسن صباح متكلمي دانشمند با انديشههاي فلسفي بود؛ اعتبار تأسيس يك كتابخانه بزرگ در الموت، اندكي پس از آنكه آنجا در 483/1090 مركز فرماندهي دعوت نزاري شد، به او ميرسد.
حسن صباح عقيدهي تعليم را به صورتي پرتوان در يك رسالهي كلامي از نو بيان كرد.اصل اين رساله باقي نمانده امّا نقل قولهاي پراكندهاي از آن در منابع ديگر بازمانده است. حسن در مجموعهاي از چهار قضيّه، نابسنده بودنِ عقل را در شناخت خداوند و دانستن حقايق ديني بيان كرد، و بر ضرورت يك معلّم صادق براي هدايت بشر احتجاج نمود، و چنين نتيجه گرفت كه اين معلّم صادق و معتقد كسي جز امام اسماعيليِ زمان نميتواند باشد. عقيدهي تعليم، آموزهي اصلي نزاريان گشت، و از اين روي بود كه خارجيان آنها را تعليميّه ميناميدند. چالشي فكري كه اين عقيده، كه در عين حال مشروعيّت خليفهي عباسي را به عنوان سخنگويِ روحاني مسلمانان به پرسش ميكشيد، در برابر دستگاهِ اهل سنّت قرار داد، موج تبليغات مجادلهآميز جديدي را عليه اسماعيليان برانگيخت. بسياري از متكلمان اهل سنّت كه سركردهي آنها غزالي بود اسماعيليان و نظريهي تعليم آنها را مورد حمله قرار دادند با اين حال بعدها، پنجمين داعي طيّبي يمن به مجادلات ضد اسماعيلي غزالي به تفصيل پاسخ داد اگر چه ديگر، خيلي دير شده بود.
پانوشت
1- فتري، فرهاد، سنتهاي عقلي در اسلام ، تهران، فرزان 1376.