آنه ماري شيمل؛ معرفي كننده مولانا به غرب
زندگي شيمل در يك نگاه
6-1- پروفسور آنه ماري برگيت شيمل ، در سال 1922 ميلادي (301 ش)، در شهر « ارفوت » آلمان، در خانوادهاي پروتستان چشم به جهان گشود. تقدير چنان بود كه از ايام نوجواني علاقهي شديدي به فرهنگ و زبانهاي شرقي (اسلامي) يافته و با تعميق و گسترش علائقش به آن، تحصيل دانشگاهي خود را نيز در زمينهي زبان و ادبيات عربي و علوم اسلامي، در دانشگاه برلين، قرار دهد.
وي در سال 1941م، از رسالهي تحصيلي خود كه تحت عنوان خليفه و قاضي در مصر اواخر قرون وسطي» به رشتهي تحرير درآمده بود، دفاع كرده و سپس در سال 1943 م، دورهي دكتري فلسفهي خود را در رشتهي شرقشناسي به اتمام رسانيد و به كار در وزارت امور خارجهي آلمان پرداخت. بعد از جنگ، در دانشگاه «ماربورگ» به تدريس دروس مختلفي چون: زبان و ادبيات عربي و معارف اسلامي و اسلامشناسي و…پرداخت (1946-1953م.). وي در كنار فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي خود، موفق شد دومين دورهي تحصيل عالي خود را با اخذ مدرك دكتري در رشتهي «تاريخ اديان» به پايان برد.
سفرهاي علمي و مطالعاتي پروفسور شيمل به كشورهاي مختلف اروپايي و شرقي، نتايج پرباري براي او در بر داشت. به ويژه سفري كه در سال 1952 م به تركيه انجام داد و ضمن بررسي نسخههاي خطي كتابخانههاي استانبول، از آرامگاه مولانا ديدار كرد و با برخي از روشنفكران ترك مراوداتي برقرار كرد. دستاوردهاي علمي ايشان در اين سفر به زودي باعث شد از وي به عنوان استاد كرسيِ «تاريخ و اصول اديان» در دانشكدهي الهيات آنكارا دعوت به عمل آيد. وي با پذيرش اين دعوت، ضمن نشان دادن علاقهي خود به زندگي در جامعهي شرقي، فرصت مناسبي پيدا كرد تا گسترهي مطالعات و پژوهشهاي خود را در ادبيات كلاسيك ترك و نيز مسائل اسلام در دنياي جديد و نيز عرفان اسلامي و ايراني و غيره، تا حد اعلاي ممكن توسعه دهد.
پس از بازگشت به آلمان، در دانشگاه بن به تدريس مباحث مختلف اسلامشناسي پرداخت (1961-1965 م.) و سپس مسئوليت كرسي «فرهنگ اسلام» را در دانشگاه هاروارد، پذيرا شد و از سال 1967 م. به عنوان پروفسور (استاد) و از سال 1970 م، اختيار دار كامل كرسي تدريس «تاريخ اديان خاوري» در دانشگاه هاروارد شد.
شگفت آور آنكه پروفسور شيمل دركنار فعاليتهاي دانشگاهي و شركت در مجامع علمي و فرهنگي كشورهاي غربي و اسلامي، شمار تأليفات، ترجمهها، مقالات و سخنرانيهاي ايراد شده توسط ايشان، خيره كننده است. كافي است يادآوري شود تعداد كتب تأليف و ترجمه شده توسط ايشان بالغ بر 105 مجلد ميگردد.(26)
تلاشها و مجاهدتهاي چشمگير پروفسور شيمل در عرصهي پژوهش و تحقيق عالمانه در حوزهي فرهنگ و عرفان شرق اسلامي، از سوي بسياري از نهادهاي رسمي و غيررسمي اين كشورها و نيز مجامع علمي و
سفرهاي علمي و مطالعاتي پروفسور شيمل به كشورهاي مختلف اروپايي و شرقي، نتايج پرباري براي او در بر داشت. به ويژه سفري كه در سال 1952 م به تركيه انجام داد و ضمن بررسي نسخههاي خطي كتابخانههاي استانبول، از آرامگاه مولانا ديدار كرد و با برخي از روشنفكران ترك مراوداتي برقرار كرد. دستاوردهاي علمي ايشان در اين سفر به زودي باعث شد از وي به عنوان استاد كرسيِ «تاريخ و اصول اديان» در دانشكدهي الهيات آنكارا دعوت به عمل آيد. وي با پذيرش اين دعوت، ضمن نشان دادن علاقهي خود به زندگي در جامعهي شرقي، فرصت مناسبي پيدا كرد تا گسترهي مطالعات و پژوهشهاي خود را در ادبيات كلاسيك ترك و نيز مسائل اسلام در دنياي جديد و نيز عرفان اسلامي و ايراني و غيره، تا حد اعلاي ممكن توسعه دهد.
فرهنگي غربي، قدر دانسته شده است: اعطاي شش مدرك دكتري افتخاري به ايشان از سوي دانشگاههاي پاكستان، سوئد، تركيه و ايران به ايشان و نيز بسياري نشانهاي افتخار و جوايز مختلف، مانند جايزه فريدريش روكرت (1965)، مدال هامر – پورگشتال (1974- اطريش)، نشان «ستارهي قائد اعظم» (پاكستان – 1965) و…- آخرين آنها – «جايزه صلح اتحاديهي ناشران و كتاب فروشان آلمان» (1995) و نيز «نشان دوستي» جمهوري ازبكستان (2002م.).
شميل در آخرين مراسم بزرگداشت خود
6-2- آنه ماري شيمل در مهرماه 81 در مراسم بزرگداشت خود در تهران شركت جست و چند ماه بعد دار فاني را وداع گفت. روحش شاد باد. او در اين كنفرانس چند كلمهاي سخن گفت. پروفسور آنه ماري شيمل گفتار خود را تحت عنوان “Mose and Shepherd” به زبان انگليسي ارائه نمود . وي در ابتدا؛ چند جملهاي به فارسي، از عدم امكان سخنراني به زبان فارسي عذرخواهي كرد و سپس شرحي از مراحل گرايش خود به مولانا و آموزههاي او را از سنين نوجواني به بعد ارائه كردند. وي در ادامه داستان موسي و شبان را در مثنوي مولوي، داستاني در خور توجه دانست و به تحليل و ارزيابي جنبههاي برجستهي اين داستان و آموزههاي حكمي – عرفاني آن پرداخت. از جمله هنر نيايش، مسئلهي دعا و كاربردهاي آن در الحاق روح انسان به خداوند. وي در پايان از مولوي به عنوان شخصيتي بين فرهنگي ياد كرد.
دكتر غلامرضااعواني سخنراني افتتاحيه همايش را با تجليل از مقام شامخ علمي و ويژگيهاي قابل ستايش شخصيت پروفسور آنه ماري شيمل، آغاز كرد. ايشان بررسي سه مورد اساسي در نزد خانم شيمل را به ترتيب زير در خور تأمل دانستند: اول، طرز زندگي ايشان به عنوان يك محقق است. دوم، فهم و درك او از موضوعات مورد تحقيق خود است كه از طريق زندگي در جوامع اسلامي و مطالعات گستردهي «فرهنگ زيستي و زندگي» مسلمانان را دريافته بود. سوم، تأثيرپذيري خانم شيمل از نَفَس مولانا است كه وي را قادر ساخته بود با فرهنگهاي مختلف ارتباط برقرار كند.
سخنران بعدي، دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني ، در گفتاري تحت عنوان «نقش عرفان در شكلگيري حكمت متعاليه» ابتدا مفهوم حكمت متعاليه را ايضاح نموده و سپس نقش ملاصدرا را در بهرهبرداري از عناصر كهن اسلامي و نوپردازيهاي بديع در عرصه اندشهي فلسفي را مورد بررسي قرار دادند.
دكتر ديناني مهمترين كار ملاصدرا را ارائهي تقريري تازه و اقامهي برهان بر مطالبي كه پيش از آن برهان نداشت، دانست. وي در ادامه چندگونه از اين مسائل را در نزد ملاصدرا به بحث گذارد، از جمله: مسئلهي اصالت وجود و براهين ملاصدرا در آن باره، مسئلهي حركت در جوهر، مسئلهي مانيتالحدوث و روحانيتالبقاء.
وي سپس بحث تأثير عرفان در حكمت متعاليه را مطرح كرد و اظهار داشت كه عرفا وحدت وجودي داشتهاند، اما ملاصدرا به وحدت، اصالت داد. همچنين ملاصدرا حركت جوهري را از عرفان و از ايدهي «تجليّات دائم حق تبارك و تعالي» اخذ كرده است. وي در پايان شرح خدمات شيمل را برشمرد و از خدمات علمي وي تجليل كرد.
دكتر شهرام پازوكي ، در گفتاري تحت عنوان «عرفان صراط مستقيم گفتگوي اديان» به اين مطلب پرداخت كه راههاي گوناگوني براي گفتگوي بينالادياني وجود داشته و دارد، در حالي كه راه حقيقي يك راه بيشتر نيست. تحقق گفتگوي حقيقي بين اديان موكول به رفع موانع و حصول شرايط خاصي است. وي با تأكيد بر اينكه در صورت درك سخن اصلي هر دين، امكان ورود به راه گفتگوي حقيقي ميسر ميشود و البته اين گفتگو اول بايد با خودمان باشد لذا «گام نهادن فرد در مسير يافتن خود» يا خودشناسي كه مورد ادعاي عرفا است، اولين قدم است. سپس بايد «گوش كرد» تا سخن اصلي دين را دريافت.وي در ادامه به بررسي سه نمونه گفتگوي بين عرفاي مسلمان، ابن عربي، دارالشكوه، مولوي پرداخت و از خدمات شيمل در حوزه گفتگوي اديان و عرفان، سخن گفت.
دكتر حميد فرزام ، در گفتاري كه تحت عنوان «قصهي نامكرر عشق عارفان» ارائه كردند، ابتدا مسائلي را دربارهي عرفان به عنوان معرفتي قلبي و شهودي كه از طريق تزكيهي نفس حاصل ميگردد و با هدف وصول
– آنه ماري شيمل در مهرماه 81 در مراسم بزرگداشت خود در تهران شركت جست و چند ماه بعد دار فاني را وداع گفت. روحش شاد باد. او در اين كنفرانس چند كلمهاي سخن گفت. پروفسور آنه ماري شيمل گفتار خود را تحت عنوان “Mose and Shepherd” به زبان انگليسي ارائه نمود .
به قرب الهي تداوم مييابد، مطرح نمود ه و سپس مسئلهي عشق عارفان را در نزد عرفا به بررسي و ارزيابي گذاردند.
دكتر محمدرضا ريخته گران، سخنران ديگر همايش در سخنراني كه خود با عنوان «مراتب هستي از ديدگاه مولوي و تطبيق آن با ودانتا» ارائه نمودند، ابتدا به لزوم توجه به اختلاف در مظهريت حقيقت در نظامهاي فكري، كه مورد تطبيق قرار ميگيرند، اشاره كرده و تأكيد نمودند كه ودانتاي هندوها با عرفان مولوي مظهر حقيقت واحدي نيستند.
دكتر محمدرضا حسيني بهشتي ، در گفتار خود با عنوان «تجربه عرفاني و پيوند ميان فرهنگها» به يك پرسش اساسي پرداختند، آيا اساساً تجربه عرفاني يا تجربه عارفانه ميتواند پيوندي بين فرهنگها برقرار كند و اگر ميتواند، چرا؟ علت طرح اين سؤال در اين نكته نهفته است كه عرفان يكي از راههاي وصول به معرفت است كه در كنار علوم تجربي و فلسفه و… كه متكي بر شهود تجربي (حسي) و عقل هستند، قرار دارد. اگر مقايسهاي بين اين سه راه وصول به حقيقت داشته باشيم و توجه به ويژگيهاي خاص شهود قلبي و عارفانه در قياس با آن دو روش ديگر، سؤال فوق را جديتر ميكند.
خانم دكتر ايرمگارد پين در گفتاري تحت عنوان «عرفان در گفتگوي تمدنها» به بررسي اهميت مقولهي عرفان در گفتگوي تمدنها پرداخت.
سخنران بعدي همايش، دكتر محمود نوالي بود كه مطلب خود را تحت عنوان «مقدمهاي بر معرفي مشابهات و اختلافات پديدارشناسي و عرفان» ارائه نمود. ايشان در سخنان خود ابتدا به اهميت رو به تطبيق در به دست آوردن مشتركات بنيادي و پايدار، براي فراهم آوري امكان تفاهم بين تمدنها، اشاره نمود چرا كه علاقهمندي انسانها در هر تمدني، خاصه در عرفان و پديدارشناسي به ديدن «خود شيء» و يافتن حقيقت و ماهيت آن است و اين امر به دليل دستيابي به يك مبناي واحد، باعث احساس خويشاوندي بين انسانها ميشود.
دكتر بهروز ثروتيان ، نيز در گفتاري تحت عنوان «دل محوري و مشاهدات عارفانه در شعر نظامي و حافظ» به بررسي اشارات عرفا به شيوههاي ذكر دل گفتن و خلوت نشيني، و حصول مكاشفه و مشاهده پرداختند.
دكتر قاسم كاكائي ، سخنران ديگر همايش در گفتاري تحت عنوان «عرفان اسلامي، عرفان مسيحي؛ تساهل و تسامح» در خصوص مسئله «گفتگو» در دين اسلام، كه همچنين گوهر و اصل دين قلمداد شده است، سخن گفتند.
ايشان در ادامه موضوع «تسامح ديني» را در نزد دين اسلام و مسحيت به بحث وبررسي نهاده و هر دو دين را واجد اين اصل ميداند. حتي در خلال جنگهاي صليبي، با تمسك عرفاي مسيحي و مسلمانان به گوهر دين، باب گفتگوي بين اديان مفتوح مينمايد.
دكتر حميدرضا آيت اللهي در سخنراني خود تحت عنوان «جايگاه زن در اسلام از نظر پروفسور شيمل»، به ديدگاه عارفانه پروفسور شيمل به مسئله زن در اسلام پرداختند. به نظر ايشان پروفسور شيمل نقاد ديدگاه مسلط دينپژوهي در محافل آكادميك غرب به شمار ميرود.
به نظر شيمل در اسلام اصل وحدت را داريم كه اين وحدت به دو امر تجزيه ميشود و بعد از آن، از آن كثرت زاييده ميشود. نقش وحدت در عالم خلق محور اصلي الهيات و عرفان اسلامي است.
دكتر سعيد بيناي مطلق ، ديگر سخنران همايش «مفهوم اونيورسال در متافيزيك و در مدرنيته» را بحث گذاردند. ايشان
دكتر محمدرضا ريخته گران، سخنران ديگر همايش در سخنراني كه خود با عنوان «مراتب هستي از ديدگاه مولوي و تطبيق آن با ودانتا» ارائه نمودند، ابتدا به لزوم توجه به اختلاف در مظهريت حقيقت در نظامهاي فكري، كه مورد تطبيق قرار ميگيرند، اشاره كرده و تأكيد نمودند كه ودانتاي هندوها با عرفان مولوي مظهر حقيقت واحدي نيستند.
با اشاره به اين امر كه «ديدگاه متافيزيكي» و نيز «دورهي مدرنيته» يا «عصر جديد»، بر گونهاي از اونيورساليته استوار است يعني از نظرگاه متافيزيكي «حقيقت كل يا مطلق»، «انيورسال» است. پس به يك صورت يا به يك شكل خاص نبوده، بلكه فراسوي چندگانگي است. اما به صور بيشمار درميآيد. به عبارت ديگر، «حقيقت كل» بيرنگ است، ولي سرچشمهي رنگهاست و رنگارنگ جلوه ميكند.
دكتر رضا انزابي نژاد ، دربارهي «چيستي و چرايي شعريت نثرهاي عرفاني»، كه عنوان گفتار ايشان بود، ضمن اشاره به خصلت «پرسندگي و رازجويي» انسان، اين خصلت را منشأ همهي آگاهيها و شايستگيهاي انسان – به عنوان «خليفةاللهي»، دانستند. اما به نظر وي، كهنترين و بزرگترين چيستان براي انسان «سرالاسرار هستي» بوده و هست: ذات آفريدگار، و در كنار آن «چرايي آفرينش، و از كجا و به كجايي آن» در واقع عرفان، تجلي و نمود اين «رازجويي» آدمي است.
دكتر هرمز رحيميان ، نيز در گفتاري كه تحت عنوان «چند وجه مشترك در عرفان ملامتيه و مكتب سوررئاليسم» ارائه نمودند، به بررسي تطبيقي دو مكتب معروف – سوررئاليسم در مغرب زمين – و عرفان عاشقانهي مشرق زمين (خاصه شاخهي ملامتي آن) پرداخت. ايشان ضمن اشاره به سودمنديهاي روش مقايسهاي در درك بهتر ادبي ملل جهان، به بررسي برخي از اصول مشترك و نگرشهاي همسو و همانند مكتب سوررئاليسم با عرفان ملامتي پرداخت.
خانم گيتي آرين ، در گفتار خود تحت عنوان «پژوهشي دربارهي نامهاي ايراني» با توجه به پژوهش پروفسور شيمل در كتاب «نامهاي اسلامي»، به بررسي كتاب مهم پروفسور شيمل در خصوص نامگذاري در ايران، ريشههاي اسامي زنان و مردان، تطور اسامي مختلف در جامعهي اسلامي و غيره پرداختند.
استاد حسن لاهوتي ، در گفتاري كه تحت عنوان «خدمات پروفسور شيمل به عرفان و ادب ايران» ارائه كردند، ضمن بررسي آثار مهم خانم شيمل، به اهميت و ارزش كار ايشان در اين راستا اشاره كردند. دكتر لاهوتي، ارزش كار خانم شيمل را در پرهيز از هرگونه شبهه پراكني مترجمان اروپايي اشعار فارسي و نشان دادن جايگاه واقعي دنياي عرفان و ادب ايرانيان به جامعهي غربي، دانستند.
دكتر خسرو ناقد ، در سخنراني خود تحت عنوان «اقبال شيمل»، به بررسي تأثير شخصيت و آراء علامه محمد اقبال در فرآيند شكلگيري حيات علمي پروفسور شيمل پرداختند. به نظر دكتر ناقد رويّهي اقبال در نزديكتر كردن گونه و اقبال در آثار و اشعار خود، از جمله علل اصلي جذب خانم شيمل به كارهاي او و در نتيجه به شاعران و عارفان شبه قارهي هند گرديد تا جايي كه تلاشهاي او در اين راستا، به واگذاري اولين كرسي «مطالعات فرهنگهاي هندي – اسلامي» به ايشان گرديد. علاقهي بيشك از حد به آثار علامه اقبال، پژوهشهاي ديرپايي را باعث گرديد، به گونهاي كه باعث شد پاكستان به وطن دوم خانم شيمل تبديل شود.
دكتر علي رهبر ، آخرين سخنران همايش، گفتاري تحت عنوان «تلاشهاي پروفسور شيمل در شناسايي عرفان و فرهنگ ايران» را با تقديم اين بيت:
گل صد برگ به پيش تو فرو ريخت ز خجلت كه گمان برد كه او هم رخ رعناي تو دارد به پروفسور شيمل ايراد كرد. وي با يك بررسي كلي از پژوهشهاي پروفسور شيمل در عرفان و ادب ايران، وي را از جمله ايران شناسان بزرگ باختر زمين برشمرد.