دانشمندان نخستین دانشگاه جهان
گندیشاپور جایگاه برخورد نظریههای ایرانی، هندی و یونانی بود که یکدیگر را بارور میساختند. این برخورد نظریهها نتیجهی اهمیت دادن برخی از پادشاهان ساسانی، بهویژه خسرو انوشیروان، به گردآوری کتاب از جایجای جهان و نیز فراهم کردن فضایی بود که اندیشمندان سراسر جهان را به سوی گندیشاپور فرامیخواند. چنانکه وقتی مدرسهی آتن در سال 529 میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. همچنین، ابنندیم از فردی پزشکی به نام ابن دهن هندی یاد کرده که مدیر بیمارستان گندیشاپور بوده است.
در دوران عباسیان پزشکان مشهور دانشگاه گندیشاپور به پایتخت جهان اسلام، بغداد، فراخوانده شدند و جایگاه شایستهای در آن شهر پیدا کردند. آنان در پیریزی آنچه که از آن به پزشکی اسلامی یاد میشود، نقش چشمگیر داشتند و اغلب به ریاست بیمارستان بغداد برگزیده میشدند. با وجود این، از پویایی دانشگاه گندیشاپور و بیمارستان مشهور آن کاسته نشد و دست کم تا یک سدهی دیگر همچنان پیشرفتهترین مرکز علمی جهان بود. تا قرن هشتم هجری/ چهاردهم میلادی، جغرافی دانان و جهانگردان مسلمانی که از گندی شاپور دیدن کرده اند، از آن به عنوان شهری آباد یاد کرده اند.
در این جا با دانشمندان مشهور گندیشاپور و آثار آنان آشنا میشوید.
برزویه ( Borzoyeh ): دانشمند و پزشک نامدار دورهی ساسانی که برخی گمان میکنند همان بزرگمهر، وزیر دانشمند خسرو انوشیروان است. وی در قرن ششم میلادی میزیسته به فرمان انوشیروان به هندوستان سفر کرده است. رهاورد سفرش نیز کتاب هندی پنچاتانترا ( Panchatantara ) بود که آن را از زبان سانسکریت به زبان پارسی میانه یا پهلوی ترجمه کرد و نام کلیله و دمنه( Kelileh va Demneh ) را برای آن برگزید.
کلیله و دمنه مجموعهای از داستانهای پندآموز است که جانوران بازیگران اصلی آن هستند. اما برزویه در مقدمهی این کتاب دربارهی پزشکی سخن گفته است که آن را کهنترین مقاله دربارهی اخلاق پزشکی میدانند. این مقدمه شرح حال یک پزشک به قلم خودش نیز هست. او میگوید که چرا و کی به پزشکی روی آورده است و هدف نهایی پزشک چه باید باشد:
” چون نوشتن آموختم پدر و مادر را سپاس گفتم و به علم روی آوردم. نخستین دانشی که بدان گرایش پیدا کردم، پزشکی بود که با علاقهی بسیار به فراگرفتن آن پرداختم. چندان که اندک بهرهای از آن بردم، برتریهای آن بشناختم و علاقهی من بدان فزونی یافت و با گرایش بیشتر روی به آموختن آن نهادم. چون در این دانش به آنجا رسیدم که به درمان بیماران پرداختم، نفس خویش را میان 4 چیز، که تکاپوی اهل دنیا از آن نتواند گذشت، مخیر گردانیدم و با خود گفتم: برای شخصی مانند من و در چنین دانشی سزاوار چنان است که از میان این 4 چیز یعنی فراوانی مال، لذات حال، ذکر سایر و ثواب باقی، شایستهترین را برگزینم و در این اختیار چنین استدلال کردم که علم پزشکی نزد همهی خردمندان و در همهی دینها ستوده است و در نظر هیچیک از اهل دین ناپسند نیست …
و در کتابهای پزشکی آوردهاند که برترین پزشکان آن است که بر درمان از جهت ثواب آخرت توجه داشته باشد. پس بر آن شدم که من نیز در این کار پاداش آخرت بخواهم و در پی مزد نکوشم و گرنه مانند آن بزرگان باشم که یاقوت خویش را که میتوانست با بهای آن ثروت روزگار را به چنگ آورد، در برابر خرمهرهای بیارزش میفروخت … پس به امید پاداش جهان باقی به درمان بیماران روی آوردم. هرجا بیماری یافتم که در وی امید تندرستی بود به یاریش شتافتم و آن کسان را نیز که در ایشان امید سلامت نبود، اما کاستن از درد و رنج ایشان ممکن مینمود، باری از دست ننهادم و در مداوای آنان کوشش فراوان کردم. هر کسی را توانستم خود به پرستاریش پرداختم و آن که را توان پرستاری نداشتم، به راهنماییش پرداختم و داروهای لازم را در اختیارش نهادم و از هیچفردی در برابر این کارها مزد و پاداش نخواستم و بر هیچیک از مانندان خویش، که در دانش مانند من و در مال و جاه برتر از من بودند، رشک نبردم” .
جورجس بن جبریل بن بختیشوع: در آغاز حکومت عباسیان پزشک ارشد بیمارستان گندیشاپور بود. در 148 هجری/765 میلادی، در کهنسالی از سوی منصور، خلیفهی عباسی، به بغداد فراخوانده شد تا در معدهاش را درمان کند. او مدتی در بغداد بماند و کتابهایی را از یونانی به عربی ترجمه کرد. وی پس از 4 سال کار در بغداد در 152 هجری/ 769 میلادی به وطن خود بازگشت و شاگردش، عیسی بن شهلفی، به عنوان جانشین وی به بغداد فراخوانده شد.
جورجس در گندیشاپور کتابهایی به سریانی تالیف کرده بود که اثری از او به نام کناش را حنین بن اسحاق به عربی ترجمه کرده است. کتاب الاخلاط و دیابطا( دربارهی بیماری قند) دو اثر از وی است که در کتاب الحاوی رازی از آنها مطالب زیادی نقل شده است. رازی در الحاوی بر اهمیت درمان یک بیماری حاد به دست جورجس نیز تاکید کرده است.
بختیشوع بن جورجس: در گندیشاپور به عنوان جانشین پدر خدمت کرد و در 171 هجری/787 میلادی به بغداد فراخوانده شد. وی را بهترین پزشک زمان خود میدانستند. کتاب الکناش و کتاب التذکره را به وی نسبت میدهند که نقل قولهایی از آنها در الحاوی رازی آمده است.
جبریل بن بختیشوع جورجس: در 175 هجری/791 میلادی از سوی پدر به یحی برمکی معرفی شد و پس از درمان موفقیتآمیز بیماری یکی از کنیزان هارون در 190 هجری/805 میلادی به عنوان پزشک ویژهی دربار منسوب شد. ولی هنگامی که در آخرین ابتلای هارون به بیماری در توس( در خراسان بزرگ) به وظیفهی خود به عنوان مشاور پزشکی بیپروا عمل کرد، مورد بیتوجهی قرار گرفت. اسقفی که خلیفه به جای بختیشوع با وی مشورت کرد، خلیفه را علیه او برانگیخت و سرانجام هارون فرمان به مرگ او داد. با وجود این، فضل برمکی اجرای فرمان را به تاخیر انداخت و امین، پسر هارون، او به بار دیگر به سمت پزشک ویژه برگزید.
هنگامی که مامون بر امین پیروز شد، جبریل به زندان افتاد و در 202 هجری/817 میلادی، آزادی خود را بازیافت. اما بار دیگر مورد بیمهری قرار گرفت و دامادش، میخاییل، را به جای وی قرار دادند. با وجود این، در 212 هجری/827 میلادی، مامون به ناچار او را فراخواند، زیرا بیماری وی را پزشکان دیگر نتوانسته بودند درمان کنند. درمان خلیفه باعث بازگرداندن جایگاه و داراییها وی شد، اما دیری نپایید که جبرییل سال پس از آن زندگی را بدرود گفت. وی را در صومعهی سرگیوس در تیسفون(مداین) به خاک سپردند.
فهرست آثار
- 1. صفات نافعه کتبها للمامون
- 2. رساله الیمامون فی المطعم و المشرب
- 3. کتاب فی الباء
- 4. مقاله فی العین
- 5. رساله الی المامون یامره بما اجتمعت علیه فلاسفه الروم و الفرس
- 6. ورم الخصی ( در الحاوی رازی از آن یاد شده است)
بختیشوع بن جبریل: پس از مرگ پدر به جایگاه پزشک ویژهی مامون رسید و خلیفه را در لشکرکشیهایش به آسیای صغیر همراهی کرد و تا زمان مرگش در 256 هجری/870 میلادی به عنوان پزشک دربار خلیفه فعالیت کرد. با وجود این، یکبار به گندیشاپور فرستاده شد و در دورهی متوکل به بحرین تبعید شد.
فهرست آثار
- 1. رساله التی عملها الی المامون فی تدبیر البدن جوابا عن کتابه یسال ذلک
- 2. نصائح الرهبان فی الدویه المرکبه
- 3. مختصر بحسب الامکان فی علم الازمان و الابدان
- 4. رساله فیها نکت من مخفیات الرموز فی الطب
- 5. نبذه فی الطب
ابن ابیاصیبعه از کتاب الحجامه عی طریق المساله و الجواب نیز نام برده است.
ابو یوحنا ماسویه( Masawaiyh ): ابویوحنا پدر ماسویهی معروف است که 30 سال در گندیشاپور به کار مشغول بود تا جبریل، پزشک ویژهی هارون الرشید، که رییس بیمارستان بود به دلایل شخصی او را از کار برکنار کرد. ماسویه به بغداد رفت و فضل بن ربیع او را گرامی داشت. وی با پشتیبانی فضل به عنوان پزشک ویژهی خلیفه و مدیر بیمارستان بغداد برگزیده شد و بر شهرت جبراییل سایه افکند. ماسویه در چشمپزشکی مهارت چشمگیری داشت.
ماسویه در یکچهارم آغازین سدهی 3 هجری/9 میلادی، دیده از جهان فروبست. دربارهی آثار وی چیزی نمیدانیم، اما پسرش ابو زکریا یوحنا بن ماسویه، مولف توانایی بوده است .
ماسویه( Masawaiyh ): ابو زکریا یوحنا بن ماسویه مشهور به ابن ماسویه، در سال 160 هجری/776 میلادی در گندیشاپور به عنوان پسر یک داروشناس و پزشک گندیشاپور، به دنیا آمد. وی سالها در گندیشاپور به کار پزشکی پرداخت تا این که همراه پدر به بغداد رفت و پس از او به عنوان پزشک ویژهی خلیفه و مدیر بیمارستان بغداد برگزیده شد. وی مدتی نیز در بیمارستان سامرا کار کرد(247 هجری/861 میلادی).
ماسویه استاد حنین بن اسحاق بود و برخی از آثار پزشکی یونانیها را به سریانی ترجمه کرده است. به فرمان خلیفهی بزرگ، مامون عباسی، میمونهای انسانریخت برای ماسویه فراهم میشد تا پژوهشهای کالبدشناسی خود را انجام دهد. همچنین به فرمان مامون به بیزانس فرستاده شد تا کتابهای یونانی تهیه کند.
هر چند پیرو آیین مسیح بود، بیشتر به زبانهای سریانی و عربی نوشته است. او رسالههایی در موضوعهایی ماند چشمپزشکی، تبها، سردرد، مالیخولیا، صرع ، آزمون پزشکان و فوریتهای پزشکی نوشته است. نوشتههای پزشکی و کالبدشناسی با ارزشی به او نسبت داده شده است. ابن ابیاصیبعه 24 اثر پزشکی از وی گزارش کرده است به ویژه، دغلالعین (نارسایی چشم) که نخستین رسالهی منظم در چشمپزشکی است و ترجمهی لاتین آن در قرون وسطی شهرت فراوانی پیدا کرد.
فهرست آثار
- 1. نوادر الطب یا الفصول الحکمیه و النوادر الطبیه التی کتبها یحی بن ماسویه الی تلمیذه
- 2. کتاب الحمیات
- 3. دغل العین
- 4. معرفه محنه الکحالین (دربارهی چشم پزشکی)
- 5. الکناش المشجر
- 6. کتاب فی جواهر الطب المفرده باسمائها و صفاتها و معادنها
- 7. کتاب اصلاح الادویه المسهله
- 8. کتاب خواص الاغذیه و البقول و الفواکه و اللحوم و الالبان و اعضاء الحیوان و الابازیر و الافاویه
- 9. کتاب ماءالشعیر
- 10. کتاب الازمنه
- 11. کتاب الجواهر و صفتها و صفه الغواصین و التجار
- 12. ذکر خواص مختبره علی ترتیب العلل
- 13. المره السوداء
- 14. المنجح فی التداوی من صنوف المراض و الشکاوی
- 15. نبذه لطیفه عن ابن ماسویه
- 16. البستان و قاعده الحکمه و شمس الاداب
- 17. مختصر فی معرفه اجناس الطب و ذکر معادنه
- 18. کتاب ترکیب العین و عللها و ادویتها
- 19. رساله فی العین
- 20. کتاب فی الاغذیه
- 21. کتاب فی الاشربه
- 22. کتاب فی الفصد و الحجامه
- 23. کتاب فی الجذام
- 24. کتاب فی البلغم
- 25. کتاب علاج النساء اللواتی لایحبلن
- 26. کتاب المالیخولیا و اسبابها و علاماتها و علاجها
- 27. کتاب فی صداع و علله و اوجاعه و ادویته
- 28. کتاب السموم و علاجها
- 29. کتاب التشریح
- 30. کتاب الصوت و البحه
- 31. کتاب دفع مضار الادویه
- 32. الجامع یا جامع الطب مما اجتمع علیه اطباء فارس و الروم
- 33. کتاب الکمال و التمام
- 34. الکامل فی (الادویه) المنقیه
- 35. کتاب الاسهال
- 36. کتاب السدر و الدوار
- 37. کتاب فی ضرر الاغذیه
- 38. کتاب شراب الفاکهه
- 39. کتاب الرحم(الارحام)
- 40. کتاب فی وجع المفاصل
- 41. کتاب محنه الاطباء(الطبیب)
- 42. المسائل
- 43. کتاب الابدال
- 44. مقاله فی الجنین و کونه فی الرحم( دربارهی جنین و رشد آن در زهدان)
ابن ابیاصیبعه کتابهای دیگری را نیز به او نسبت میدهد: البرهان در 30 فصل، کتاب البصیره، کتاب الجوهر، کتاب الرجحان، کتاب السر الکامل، کتاب الدیباج، کتاب الطبیخ، کتاب لما امتنع الاطباء من علاج الحوامل فی بعض شهور حملهن، کتاب مجسه العروق، کتاب المعده، کتاب القولنج، کتاب فی ترتیب سقی الادویه المسهله بحسب الازمنه و بحسب الامجزه، کتاب فی دخول الحمام، کتاب فی السواک و السنونات.
کوسج: سهل بن شابور کوسج اهوازی، پزشک مشهور قرن 2 هجری/8 میلادی که پسرش شاپور به شهرتی افزونتر رسید. اثری به نام اقراباذین نوشت که از آن فراوان به نیکی یاد شده و بخشهایی از آن را باید در بین آثار داروشناسی عربی جست وجو کرد. وی در آغاز قرن 3 هجری/9 میلادی درگذشت.
شاپور بن سهل ( Shapur ibn Sahl ): پزشک پارسی قرن نهم میلادی که پیرو آیین مسیح بود. او نخستین پزشکی است که دربارهی پادزهرها کتاب نوشته است. وی در سال 247 هجری/861 میلادی از سوی متوکل عباسی به بغداد فراخوانده شد و در 255 هجری/869 میلادی درگذشت.
فهرست آثار
- 1. کتاب القرباذین الکبیر(کتاب پدزهرها)
- 2. کتاب قوی الاطعمه و مضارها و منفعها
- 3. کتاب الاشربه و منافعها و مضارها
- 4. ترجمه کتاب صنعه الدویه المرکبه از سریانی
ابن ماسرجویه: این ماسرجویهی مسیحی گندیشاپوری، اغلب با ماسرجویهی بصری یهودی که در زمان مروان میزیسته است، اشتباه گرفته میشود. وی پدر صحاربخت پزشک بوده و عیسی بن ماسرجویه، که وی نیز پزشک شناخته شدهای بوده ، نوی وی است.
فهرست آثار
- 1. رساله فی ابدال الادویه و ما یقوم مقام غیرها
- 2. کتاب فی الغذا
- 3. کتاب فی الشراب
- 4. کتاب فی العین
حارث بن کلده: از معاصران پیامبر اسلام(ص) و از پیشگامان پزشکی در میان عربها بود. بر اساس روایتها وی در گندیشاپور آموزش دید و پیوسته با آنجا ارتباط داشت. به علاوه، در برخی منبعها از گفت و گوی او با خسرو انوشیروان پیرامون پزشکی نوشته شده است. وی پس از پیامبر نیز زنده بوده و به احتمال زیاد به اسلام نگرویده است. بخشهایی از کتاب وی با نام المحاورات فی الطب بینه و بین نوشیروان، در دست است.
حنین بن اسحاق: با لاتینی ، یکی از دانشمندان مسیحی که به عنوان مترجم سهم بزرگی در پیدایش علوم اسلامی داشته است. وی در حیره به دنیا آمد و پدرش در آن جا داروفروشی داشت. حنین در گندیشاپور و در بغداد زیر دست پزشک مشهوری چون ابنماسویه، پزشکی آموخت.
منبع
- 1. سزگین فواد، تاریخ نگارشهای عربی، ترجمهی کیکاووس جهانداری و به سرویراستاری احمد رضا رحیمی ریسه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول 1380
- نصر، سید حسن. علم و تمدن در اسلام، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم ترجمهی فارسی 1359
ــ جزیره دانش ــ تالار ایران