خاستگاه ایرانی دانشگاه
نویسنده: آقاي حسن سالاری
غربیها مدرسهی افلاطون(Plato) را مادر دانشگاههای امروزی اروپا میدانند. این مدرسه را افلاطون در 387 سال پیش از میلاد در درهی آکادموس، در نزدیکی آتن، برپا کرد و از این رو به آکادمی افلاطون(Plato’s Academy) مشهور شد. در این مدرسه فلسفه و ریاضی درس داده میشد. امروزه به چنین نهادهایی که برای آموزش موضوع ویژهای یا برای هدف ویژهای و بر اساس دستور کار مشخص ساخته میشوند، آکادمی(فرهنگستان) میگویند. دانشگاه(university) را نیز این گونه تعریف کردهاند: نهادی برای آموزش عالی که سه ویژگی اصلی دارد:
- 1. دانشکدههایی در رشتههای مختلف دانش
- 2. تسهیلاتی برای پژوهش استادان و دانشجویان
- 3. رتبههای آموزشی که به دانشجویان و استادان داده میشود
با این تعریف، قدیمیترین دانشگاهها را باید در کشورهای اروپایی جست و جو کنیم، زیرا در جهان گذشته دادن رتبههای علمی( academic degrees ) به مفهوم امروزی رسم نبود. با وجود این، نهادهای آموزش عالی، که تسهیلاتی برای پژوهش استادان و دانشجویان هم داشته باشند، در گذشتههای دور، بهویژه در مشرق زمین، نیز وجود داشته است که از قدیمیترین دانشگاههای اروپا بسیار قدیمیتراند. چنین نهادهایی در ایران، هندوستان، چین(Nanjing University) و مصر وجود داشته و برخی از آنها، از جمله دانشگاه الازهر(Al-Azhar) در مصر، هنوز به فعالیت دانشگاهی خود ادامه میدهند.
قدیمیترین نهادی که به دانشگاههای امروزی شباهت داشت ، حدود 6 قرن و نیم پس از برپایی آکادمی افلاطون، یعنی در سال 271 پس از میلاد، ، در شهری به نام گندیشاپور برپا شد. این نهاد را مدرسهی گندیشاپور( Academy of Gundishapur) نامیدهاند، اما اگر به ساختار آموزشی و پژوهشی آن بیشتر دقت کنیم، به دانشگاه بیشتر شباهت دارد. در اینجا تلاش میکنیم در چارچوب مقالهای کوتاه، شما را با فضای علمی هجده قرن پیش ایران آشنا کنیم.
از پادگان نظامی تا پایگاه دانش
گندیشاپور یکی از هفت شهر اصلی امپراتوری ایرانیان در ایالت خوزستان بود. برخی بنیان گذاری این شهر را به اشکانیان(parthian) نسبت میدهند، اما برخی دیگر براین باورند که این شهر را شاپور اول( Shapur I) ، سرسلسلهی دودمان ساسانی(Sassanid)، پس از شکست ارتش والریانوس(Valerian)، امپراتور روم، ساخت و از آن به عنوان پایگاه نظامی و محل نگهداری اسیران رومی استفاده میکرد. واژهی گندیشاپور نیز، که به مفهوم پادگان نظامی شاپور است، از این نظر حمایت میکند. آن شهر در دورهی شاپور دوم(Shapur II) ساسانی، ملقب به «هویه سنییا» یعنی ذوالاکتاف ( 310- 379 م یلادی )، سیسال پایتخت ساسانیان بود.
برخی دیگر از مورخان نوشتهاند که بنیانگذاری گندیشاپور را اردشیر اول (Ardashir I) آغاز کرد و پسرش شاپور دوم آن را به پایان رساند. ابن ندیم (Ibn al-Nadim) مینویسد: ” اردشیر برای گردآوری کتاب از هند و روم و بقایای آثاری که در عراق مانده بود، کسانی را بدان ناحیهها فرستاد و از آنها هرچه را متفرق بود گردآورد و آنچه را متباین بود تالیف کرد.” او میخواست مدرسهای بسازد که به بزرگی و شکوه آن مانندی وجود نداشته باشد. اما مهلت این کار را پیدا نکرد و پسرش شاپور اول راه او را ادامه داد.
AWT IMAGE
شاپور دوم
شاپور پس از هفت سال موفق شد بازگشایی دانشگاه گندیشاپور را جشن بگیرد و در روز بازگشایی چنین گفت: ” شمشیرهای ما مرزها را میگشاید و دانش و فرهنگ ما، قلبها و مغزها را تسخیر میکند. قفطی، نویسندهی کتاب اخبار الحکما، از قول تاریخنگاران میگوید: ” شاپور هر دانشمند جدیدی را که برای درس دادن در دانشگاه برگزیده میشد، پیش از درس در مجلس دانشمندان احضار مینمود و سپس به مناظره امر میکرد.” اگر دانشمند نو رسیده از این آزمون پیروز بیرون میآمد، لباس ویژهی استادی را بر تن میکرد که بسیار آراسته بود.
گندیشاپور در زمان خسرو انوشیروان(Khosrow Anoushirvan) به شهرت تاریخی خود رسید. در عهد انوشیروان (531- 579 میلادی) به خواست او نهضت علمی توانمندی در ایران پیدا شد. وی بنا بر نقل اکاثیاس، فلسفه را از اورانوس طبیب و فیلسوف آموخته بود و به عالمان و حکیمان و مترجمان و ادیبان توجهی خاص داشت و هر یک را به کاری میگماشت. چنانکه بولس ایرانی را مأمور تألیف کتابی در منطق ارسطو کرد و با کمک جبراییل درستبد، یعنی وزیر یا رئیس بهداری، در سال بیستم از سلطنت خود پزشکان گندیشاپور را گرد آورد تا به روش پرسش و پاسخ کتابی در علوم طب بنویسند. استفاده او از برزویهی(Borzouyeh) پزشک در ترجمهی کتابهای هندی و معاشرت حکیمانه او با بزرگمهر که به فرمان انوشیروان به هند سفر کرده بود، مشهور است.
از جمله کارهای ماندگار برزویه، ترجمهی کتابی از سانسکریت به نام Panchatantra به زبان پهلوی بود که با نام کلیله و دمنه مشهور شد. اما وی علاوه بر این اثر ارزشمند چند تن از پزشکان هندی را همراه خود به ایران آورد. کتابی هم به نام حکمت هندی، که در 462 هجری/1070 میلادی با تلاش شمعون انطاکی از عربی به یونانی ترجمه شد، نیز به او منسوب است.
در دانشگاه گندیشاپور انجمنهای علمی ویژهای برپا میشد که به کنگرههای پزشکی امروزی شباهت زیادی داشت. برای مثال، در 550 میلادی جلسههای مناظره و گفت و گوی طولانی تشکیل شد. در این جلسهها پزشکان مشهور از جایجای جهان آن روز در گندیشاپور گردهم آمده بودند و نظرها و تجربههای خود را به یکدیگر در میان میگذاشتند و چنان که پیشتر گفتیم، خسرو انوشیروان در برخی از این جلسهها شرکت میکرد و خود نیز در گفت و گوها وارد میشد.
از رویدادهای مساعد علمی دورهی آن شاهنشاه، پناه جستن هفت تن از دانشمندان مشهور یونان است که از بیم تعصب یوسی نیانوس، امپراطور روم شرقی، به ایران آمدند و به فرمان خسرو به مهربانی پذیرفته شدند. این حکیمان پیروان شیوه ی نوافلاطونی بودند و انوشیروان با بعضی از آنان به خصوص پریسکیانوس مباحثههایی داشت و از پرسشها وکتابی از پاسخهای آن دو ترتیب یافت که اکنون ترجمهی ناقصی از آن به لاتین در کتابخانهی سن ژرمن- پاریس با عنوان “حل مسائلی دربارهی مشکلات خسرو پادشاه ایران” موجود است. این کتاب شامل بحثهای مختصری در مسائل مختلف روانشناسی، کارهای اندامها، حکمت طبیعی، نجوم و تاریخ طبیعی است.
شهر گندیشاپور قدیمیترین بیمارستان آموزشی جهان را نیز در خود داشت. در همین حوزه است که از ترکیب شیوههای پزشکی یونانی و ایرانی و هندی، روشی که از هر سهی آنها کاملتر بود به وجود آمد. جورجیس پسر بختیشوع(Bukhtishu) و بختیشوع پسر وی و ابویزید چهاربخت و پسرش عیسی و ماسویه و پسرش یوحنا و شاپور پسر سهل ، از جملهی پزشکان و دانشمندانی بودندکه در این راه تلاش کردند و تألیفهای آنان پایههای اساسی علم طب در تمدن اسلامی شد.
به این ترتیب گندیشاپور به مهمترین مرکز علوم، فلسفه و پزشکی جهان قدیم تبدیل شد و آرام آرام دانش در ایران به جایگاه یگانهای دست یافت و دارای مرکزهای متعدد زرتشتی ، عیسوی و مانوی شد که در آنها علومی از جمله منطق، نجوم، ریاضیات، طب، داروسازی، طبیعیات، فلسفه و کلام مورد مطالعه بود. دانشمندان همین مرکزها بودند که با غلبهی عرب آرام آرام زبان خویش را از پهلوی و سریانی به عربی برگرداندند و کتابهای خود را بدان زبان تألیف کردند و سپس برخی از آنان به بغداد رفته و آن شهر نیز مرکز دانش شد .
بنیانگذاری خانهی دانش
در سال 141 هجری قمری، در زمان منصور(Mansur) خلیفهی دوم عباسی(Abbasid) و به راهنمایی خالدبن برمک ایرانی، نقشهی بغداد را مهندسان ایرانی طراحی کردند و آن را نزدیک یکی از آبادیهای قدیم ایران به نام بغداد، به معنای شهر خدا، ساختند. برمکیان آیین کشورداری را همراه خود به بغداد بردند و پایههای تمدن اسلامی را بنیان نهادند.
در سال 148 هجری قمری، منصور به بیماری سختی مبتلا شد که پزشکان نتوانستند او را درمان کنند. از این رو، جرجیس پسر بختیشوع، مدیر بیمارستان گندیشاپور، برای درمان او به بغداد دعوت شد. این پزشک ایرانی پس از درمان منصور، چهار سال در بغداد بماند و پزشکی ایرانی را در بغداد آموزش داد. او پس از بازگشت به ایران، عیسبن شهلافا را جانشین خود کرد و به این ترتیب، پزشکی ایرانی به دنیای اسلام راه یافت.
بغداد در زمان هارون الرشید(Harun Al-Rashid) به اوج شکوفایی خود رسید. هارون علاوه بر دعوت از دانشمندان، به گردآوری و ترجمهی کتابهای خطی از زبان یونانی، سریانی و پهلوی به عربی فرمان داد. پس از هارون، پسرش مامون(Al-Ma’mun)، بیتالحکمه یا خانهی دانش(House of Wisdom) بغداد را به سال 200 هجری(800 میلادی) بنیان نهاد و به ساختن رصدخانه کتابخانهای در کنار آن فرمان داد. این کارها باعث جذب دانشمندان از جاجای جهان به سوی بغداد و رونق گرفتن آموزش و پژوهش شد. بهویژه، مجموعهای از برترین مترجمان آن روزگار، از جمله حنینبن اسحاق، ثابتبن قره و ابن مقفع(Ibn al-Muqaffa) که همه از حوزهی ایران برخاسته بودند، گردهم آمدند و دانش بشر تا آن زمان را از زبانهای یونانی، پهلوی، سریانی و سانسکریت به عربی برگرداندند. نتیجهی این فعالیت ها شکوفایی فعالیت های علمی و آموزشی در قرن سوم و چهارم هجری شد که از آن با عنوان عصر طلایی اسلام(Islamic Golden Age) یاد میشود.
موفقیت خانهی دانش بغداد باعث شد مرکزهای مشابهی در دیگر سرزمینهای اسلامی ساخته شود. از جمله، الحاکم بامرالاه، خلیفهی فاطمی مصر، دارالعلم را در سال 395 هجری قمری(1005 میلادی) در قاهره بنیان نهاد که در آن ریاضی، و علوم طبیعی درس داده میشد. این مرکز دارای کتابخانهای بود که به قولی بیش از یک میلیون کتاب داشت.
AWT IMAGE
جای شگفتی است که در جامعهی اسلامی، چه در علوم شرعی و چه در علوم عقلی، اغلب پیشوایان علم ایرانی بودند. جز در مواردی نادر و اندک و چنانچه برخی از آنان منسوب به عرب بودند، زبانشان فارسی و محیط تربیتشان ایرانی بود. (مقدمهی ابن خلدون)
AWT IMAGE
دانشگاه زنجیرهای
خواجه نظام المُلک(Khwaja Nizam al-Mulk) ، وزیر ایرانی و با تدبیر سلجوقیان(Seljuk Turks) ، به ساختن و مجهز کزدن مدرسههایی فرمان داد که به نظامیه(Nizamiyyah) شهرت یافتند. نظامیهها که در بغداد، نیشابور، اصفهان، بلخ، مرو و آمل ساخته شده بودند، به صورت شبانهروزی اداره میشدند و هزینهی آنها را حکومت پرداخت میکرد. این نظامیهها برنامهی آموزشی منسجمی داشتند که زیر نظر خواجه تنظیم شده بود و تا 150 سال با کمترین تغییر پیگیری میشد. از نقصهای این مدرسهها این بود که کمکم بحث و گفت و گوی آزاد در آنها کمرنگ شد و بیشتر بر فراگیری فقه شافعی، صرف و نحو، ادبیات عرب و قرآن و حدیث تاکید شد. در جدول زیر مواد درسی که در آغاز در نظامیهها درس داده میشد، فهرست شده است.
دورهی آموزشی نظامیه
دانش تعداد کتاب
صرف و نحو یک کتاب
سخنوری 2 کتاب
فقه 2 کتاب
اصول فقه 3 کتاب
روایت یک کتاب
تفسیر قرآن 2 کتاب
منطق 11 کتاب
فلسفه 3 کتاب
الاهیات 3 کتاب
ریاضی 5 کتاب
اخترشناسی ـــ
مرکزهای آموزشی و پژوهشی
- 1. رصدخانهها: نخستین رصدخانه حدود سال 212 هجری(828 میلادی) در بغداد بنا شد و دو اخترشناس برجسته، فضل بن نوبخت اهوازی() و محمد بن موسی خوارزمی(al-Khwarizmi) بر آن ریاست داشتند. پس از این رصدخانه، رصدخانههای متعددی در جای جای سرزمینهای اسلامی ساخته شد که هر یک با نام اخترشناسی برجسته، پیوسته است. رصدخانهی بتانی در رقه و رصدخانهی عبدالرحمان صوفی در شیراز از جملهی آنها ست. البته، پس از قرن چهارم، رصدخانهها با نام امیران ارتباط پیدا کردند، مانند رصدخانهی علاءالدوله در همدان، که برای بوعلیسینا بنا کرد. کمتر از یک قرت بعد نیز ملکشاه سلجوقی، رصدخانهی بزرگی را بنیان نهاد که بزرگانی مانند عمرخیام نیشابوری(Omar Khayam) در آنجا فعالیت داشتند و تقویم جلالی، دقیقترین تقویم جهان، را طرحریزی کردند.
پیشرفت رصدخانهها با بنیانگذاری رصدخانهی مراغه( maragha observatory) به اوج خود رسید. بنای این رصدخانه در سال 657 هجری(1261 میلادی) به سفارش نصیرالدین طوسی و به فرمان هولاکو، نوهی چنگیزخان مغول، آغاز شد. هولاکو برای نگهداری این سازمان پژوهشی موقوفههای ویژهای در نظر گرفت. کتابخانهای شامل 400 هزار جلد کتاب و ابزارهای اخترشناسی، از جمله ذات الربع دیواری به شعاع 430 سانتیمتر، کرههای ذات الحلق، حلقهی انقلابی، حلقهی اعتدالی و حلقهی سموت، نیز فراهم شد. در همین جا بود که زیج ایلخانی به سال 670 هجری(1276 میلادی) فراهم شد.
رصدخانهی مراغه فقط مخصوص رصد ستارگان نبود و یک سازمان علمی گسترده بود که بیشتر شاخههای دانش درس داده میشد و مشهورترین دانشمندان آن عصر، از جمله قطبالدین شیرازی، کاشف علت اصلی تشکیل رنگین کمان(قوسقزح)، در آنجا جمع شده بودند. به علاوه، چون در آن زمان ارتباط علمی چین و ایران به علت استیلادی مغولان بر هر دو سرزمین برقرار شده بود، دانشمندان چینی، از جمله فردی به نام فائو مونجی، در این مرکز فعالت داشتند. همچنین، فیلسوف و فرهنگنامه نویس مسیحی، ابنالعبری، در رصدخانهی مراغه به درس دادن اصلها اقلیدوس و المجسطی بطلمیوس مشغول بودند.
اوج شکوفایی رصدخانهها را در قرن نهم هجری میبنیم، یعنی زمانی که الغبیگ(Ulugh Beg)، نوهی تیمور لنگ، رصدخانهی خود را در سمرقند(Samarkand) بنا نهاد؛ رصد خانهای که آن را با رصدخانهی استانبول باید حلقهی انتقال این سازمان به غرب دانست. الغ بیگ، که خود اخترشناس شایستهای بود، بهترین ریاضیدانان زمان را در رصدخانهی خود، که پیشرفتهترین ابزارهای پژوهشی آن زمان( از جمله قوسی از نصفالنهار به ارتفاع 50 متر) را داشت، گردهم آورد. مهمترین آنان، غیاثالدین کاشانی(Ghiyaseddin Jamsheed Kashani) بود که به خواهش الغبیگ به سمرقند رفت و در نامهای که برای پدرش نوشته ، از فعالیتهای رصدخانه سخن گفته است:
” و دو حلقه فرموده بودن از برنج ریخته، شش گز قطر، جهت رصد میل و رصد آفتاب، بر نهج بطلمیوس، غافل از آن که بعد از بطلمیوس هر رصد که کردند، انواع دقتها استنباط کردند و از آن حلقه که بطلمیوس کرده بود، عدول کردند، چه آن» خالی از خللی نیست …” .
- 2. بیمارستانها: در بیمارستانها علاوه بر درمان بیماران به آموزش و پژوهش نیز پرداخته میشد. ابن ندیم در کتاب الفهرست دربارهی رازی مینویسد: ” رازی در مطب خود مینشست. زیر دست او شاگردانش و زیر دست آنها شاگردان ایشان و بعد از آنها شاگردان دیگر مینشستند. چون بیماری وارد میشد، به اولین کسی که ملاقات میکرد، حال خود را تقریر میکرد. اگر او به تشخیص طبی نمیرسید، بیمار را به دستهی دیگر احاله میداد. اگر آن دسته هم از تشخیص عاجز میشدند، به دستهی بالاتر رجوع میکردند تااین که بالاخره به استاد میرسید و او شخصا بیمار را معاینه میکرد و در آن موضوع وارد بحث میشد.” این سطح بندی آموزشی هنوز هم در بیمارستانها مرسوم است.
درسهای پزشکی بیشتر در بیمارستانها داده میشد. طبیب هر بیماری را که معاینه میکرد و نسخهای برایش مینوشت با استدلال برای دانشجویان توضیح میداد. پرستاران نیز دستور غذای بیمار را مینوشتند. سپس استاد پس از سرکشی بیماران در جایگاه ویژهای مینشست و دربارهی موضوعی بحث میکرد. بنا به نوشتهی ابن اصیبعه در طبقات الاطباء، در س بیمارستانی هر روز سه ساعت طول میکشید. جالب این که پزشکانی مانند رازی این مطالعههای بیمارستانی را در کتابها خود نوشتهاند که این شیوه به پیشرفت دانش پزشکی کمک زیادی کرده است.
- 3. کتابخانهها: کتاب و کتابخانه از دیرباز مورد توجه ایرانیان بوده است. کتابخانهی دانشگاه گندی شاپور از قدیمیترین کتابخانههای جهان بوده است که به گفتهی برخی تاریخنگاران، 259 سالن داشته است و در همهی آنها کتابهای سریانی، هندی، پهلوی و یونانی در جایگاههای مختلف چیده شده بود. ادوارد براون آن را بزرگترین کتابخانهای میداند که در تاریخ تمدن دنیا دیده شده است.
کتابخانهی بغداد نیز با تلاش وزیران ایرانی هارون و مامون شکل گرفت و در همین شهر به دستور یحیی بن فضل به سال 794 میلادی(قرن دوم هجری)، نخستین آسیاب ویژهی کاغذ سازی ساخته شد. طولی نکشید که در دیگر سرزمینهای اسلامی، از جله مصر و حتی در صقلیه (سیسیل) و اندلس(اسپانیا) نیز کارخانههای کاغذ سازی ساخته شد. به این ترتیب، فراوانی کاغذ به نگارش کتاب و گسترش فرهنگ کتابخانه و کتابخوانی کمک فراوانی کرد.
پس از کتابخانه بغداد، کتابخانهی عضدالدوله دیلمی در شیراز آن چنان بزرگ بود که مقدسی میپنداشت هیچ کتاب در انواع علوم نوشته نشده که نسخهای از آن در آن کتابخانه وجود نداشته باشد. چنین وصفی را دربارهی کتابخانهی سامانیان نیز نوشته اند، کتابخانهای که بوعلیسینا مدتی در آن به پژوهش و رونشت برداری مشغول بود.
خانم زیگرید هونکه، پژوهشگر آلمانی، در کتاب فرهنگ اسلام در اروپا مقایسهی خوبی بین وضعیت کتابخانهها و کتابخوانی در سرزمینهای اسلامی و اروپایی انجام داده است. وی مینویسد: ” سال 1000 میلادی است، اکنون یکی از کتابفروشهای بغداد به نام ابنالندیم فهرستی در اختیار عامه گذاشته است که شامل تمام کتابهایی است که تا آن زمان به زبان عربی بیرون آمده است. خود این فهرست 10 جلد است که عنوانهای نجوم، ریاضیات، فیزیک، شیمی و طب را در بر میگیرد … در همین سال جهان اروپا با ترس در انتظار آخرزمان، یعنی به آخر رسیدن عالم از نظر تاریخی و جغرافیایی و سیارات بود … و مردم اروپا ندا میدهند و جار میزنند که اینک عیسی رجعت خواهد کرد و جهان و جهانیان را به سزای عملشان میرساند و همه جا را به آتش میکشد … در همین زمان است که قیصرک بیستسالهای به نام اتوسوم(1002-980 میلادی) با رعایت دستورهای شدید مذهبی رمولوس مقدس، با پای برهنه از شهر روم به زیارت کوه گارگانوس میرود. در این زمان ابنسینا نیز بیستساله بود و داشت با علم و دانش نام خود را به گوش جهانیان میرساند.”
AWT IMAGE
سر در یکی از کالج های قدیمی انگلستان؛ به نمادها و عنصرهای ایرانی که در این سر در کار شده است، توجه کنید.(عقاب ساسانی، رز هخامنشی و …)
کتابهایی که مسیر تاریخ را تغییر دادند
نخستین دانشگاههای اروپا به صورت مدرسههای پزشکی بودند که آرام آرام گسترش یافتند. قدیمیترین آنها، مدرسهی پزشکی سالرنو( salerno ) در ایتالیا بود که با تاثیر از مدرسههای اسلامی، بهویژه نظامیهها، ساخته شده بود. مدرسههای بعدی از جمله دانشگاه بلونیا دانشگاههای پاریس، مونپلیه و آکسفورد، همگی پس از قرن دوازدهم میلادی به وجود آمدند. برای پیبردن به میزان تاثیرپذیری غربیها از دانشگاههای اسلامی، کافی است به کتابهای درسی آنها نظری افکنیم.
- 1. قانون. کتاب قانون(The Canon of Medicine) بوعلیسینا(Avicenna) را میتوان بزرگترین کتاب در تاریخ پزشکی دانست. این کتاب قرنها در مدرسهها و دانشگاههای اروپا درس داده میشد و افتخار پزشکان آن دوران این بود که به لقب Anima Aviccenna یعنی ” روح ابنسینا” مشهور شوند. تاثیر ابن سینا و کتاب قانون او به اندازهای شگرف بود که پس از انتشار این کتاب، اثرهای پزشکان دیگر، که برخی مانند کتاب الملکی علیبن عباس( از پزشکان و جراحان مسلمان در دربار الحاکم الثانی، حاکم معروف اسپانیا در شهر قرطبه) بسیار برجسته نیز بودند، کم رنگ و رو شوند. این کتاب بر شهرت جالینوس و پزشکی یونان قدیم سایه افکند و بیش از هفتصد سال مرجع دانشجویان و استادان پزشکی اروپا بود. کتاب قانون تا سال 1500 میلادی پانزده بار در اروپا چاپ شده است حال آن که کتاب جالینوس فقط دو بار به چاپ رسیده است. در صد سال بعد، 20 بار دیگر چاپ میشود و تا نیمهی دوم قرن هفدهم میلادی، بارها به چاپ میرسد. بنابراین، کتاب قانون ابنسینا در طول تاریخ علمی انسان، بیش از هر کتاب دیگری چاپ شده و درس داده شده است. به علاوه، چاپ شرحهایی که بر این کتاب نوشته شده است، از شمار بیرون است.
- 2. طب منصوری. رازی(Rhazes) کتابهای متعددی در پزشکی و دانشهای دیگر نوشته است. با وجود این، ترجمهی کتاب طب منصوری( Liber Almansoris ) او بیش از همه در غرب منتشر شده است و شهرت آن حتی بر کتاب الحاوی( Continens Rhasis ) نیز سایه افکنده است. شرح کتاب طب منصوری، نوشتهی پروفسور گراف فراری، نخستین کتاب پزشکی است که در سال 1469 میلادی با فن چاپ گوتنبرگی به چاپ رسیده است. جالب است بدانید گراف فراری در این کتاب بیش از سه هزار بار از ابنسینا، هزار بار از زکریای رازی و جالینوس و یکصد و چهل بار از بقراط نام برده است. حتی پدر علم آناتومی و در اصل پدر پزشکی نوین اروپا، آندریاس وسالیوس، زبان عربی میآموزد تا بخش نهم کتاب منصوری را به لاتین تصحیح کند و منتشر سازد.
- 3. الحاوی. این اثر بزرگ 20 جلدی به فرمان شارل دانژو، پادشاه فرانسوی ناپل و سیسیل، به همت فرج بن سالم صقلاوی(سیسیلی) در 25 جلد در سالهای 1270 تا 1279 میلادی به لاتین ترجمه شد. این ترجمه که امروز دانشگاه پاریس به داشتن یک دوره از آن مباهات میکند، چند قرن کتاب درسی دانشگاههای اروپا بود. ترجمهی کتاب دیگری از رازی به نام ” الجدری و الحصبه” از سال 1498 تا سال 1866 فقط در انگلستان چهل بار به چاپ رسید.
- 4. الجبر و المقابله خوارزمی (Khwarizmi) یکی از درخشانترین چهرههای در خانهی دانش بغداد بود . او کتابهایی در جغرافیا و نجوم نوشت که سیصد سال بعد، آتل هارت انگلیسی آنها را به لاتین ترجمه کرد. اما دو اثر او در ریاضیات نام او را جاودانی کرد. یکی از آنها حلالمسائل علمی برای زندگی عملی با عنوان الجبر و المقابله( Al-Jabr wa-al-Moghabalah ) است. مترجمی که این کتاب را در قرون وسطی به لاتین ترجمه کرد، همان نام عربی را برای آن برگزید و نخستین واژهی عنوان این کتاب یعنی ” الجبر” برای همیشه در ریاضیات با عنوان Algebra به جای ماند. این کتاب تا قرن 16 میلادی کتاب درسی استاندارد در دانشگاههای اروپا بود.
کتاب دیگر خوارزمی، کتاب آموزش فن محاسبه( Kitab al-Jam’a wal-Tafreeq bil Hisab al-Hindi ) است که در آن روش هندی را آموزش داده است: نوشتن عددها، جمع و تفریق، نصف کردن، دو برابر کردن، ضرب و تقسیم و محاسبههای کسری. این کتاب در آغاز قرن 12 میلادی به لاتین ترجمه شد. ترجمهی لاتین کتاب این گونه آغاز میشود:
Dixit algorithmi: laudes deo rectori nostril atque defonsori dicamus dignos
یعنی:
چنین گفت الگوریتمی(خوارزمی)، بگذار خدا را شکر گویم، سروری که پشتیبان ما است.
به این ترتیب، واژهی الگوریتم(Algorithm) به فرهنگ واژگان غرب وارد شد و نام خوارزمی را به عنوان پدر بزرگ رایانه (grandfather of computer) جاودانه ساخت.
- 5. المناظر. کتاب المناظر( Kitab al-Manazir ) حسن ابن هیثم مشهور به الهازن(Alhazen) که در هفت بخش نوشته شده است در سال 1270 توسط ویتلو( Witelo ) ترجمه و در سال 1572 با عنوان:
Oticae thesaurus Alhazeni libri VII., cum ejusdem libro de crepusculis et nubium ascensionibus
منتشر شد. این کتاب از نخستین کتابهایی است که در آن از آزمایشهایی به روش علمی نوشته شده است. تاثیرپذیری راجربیکن(Roger Bacon)، جان پیچام(John Pecham)، ویتلو( Witelo) و کپلر(Kepler) از این اثر و کارهای دیگر ابنهیثم روشن است.
ابن هیثم در این کتاب شرح داده که چگونه به روش تجربی ثابت کرد ه است برخلاف تصور پیشینیان، ما یک چیز را با این دلیل می بینیم که از هر نقطه آن شعاعی باز می تابد و به چشم ما می رسد. مفهوم مخروط های شعاعی که از چیزی به چشم وارد می شوند، مبنای پرسپکتیوقرار قرار گرفت و در قرن پانزدهم در ونیز و فلورانس به هنر راه یافت. نسخه ی خطی ترجمه کتاب المناظر در کتابخانه واتیکان در روم، که لورنزو گیبرتی تفسیری بر آن نوشته است، نگهداری می شود. گیبرتی همان کسی است که پرسپکتیوهای مفرغی معروف درهای تعمیدگاه فلورانس را ساخته است. ( برای آشنایی بیشتر با اندیشهها و فعالیتهای ابن هیثم مراجعه کنید به حکیم ابنهیثم در بخش سال جهانی فیزیک)
کلام آخر
هر چند ایرانیان در دانش و فرهنگ پیشتاز بشریت بودهاند، ایران امروزه از نظر علمی از بسیاری از کشورهای جهان پس افتاده است. البته، ایرانیان هنوز هم در دانش و فرهنگ پیشتازاند و نگاهی به دانشمندان ایرانی که در سراسر جهان به فعالیت مشغول هستند، گویای این سخن است. بنابراین، جوانان ایران ضمن آگاهی از گذشته ی پرافتخار خود باید برای نوزایی فرهنگ و تمدن ایرانی تلاش کنند.
برای مطالعهی بیشتر
- 1. صفا، ذبیح الله . علم در ایران، از مجموعه مقالههای کتاب ایرانشهر، جلد اول، صفحهی 695، چاپخانهی دانشگاه(کمیسیون ملی یونسکو در ایران) 1342
- 2. صفا، ذبیح الله . مدرسه، از مجموعه مقالههای کتاب ایرانشهر، جلد اول، صفحهی 714، چاپخانهی دانشگاه(کمیسیون ملی یونسکو در ایران)1342
- 3. هونکه، زیگرید. فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمهی مرتضی رهبانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم 1373
- 4. نصر، سید حسن. علم و تمدن در اسلام، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم ترجمهی فارسی 1359
- 5. عبد الله دفاع، علی. مشاهیر فیزیک در تمدن اسلامی، ترجمهی دکتر رضا محمدزاده، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول 1382
- 6. نیرنوری، حمید. سهم ایرانیان در تمدن جهانی، انتشارات فردوس، چاپ اول 1372
- 7. زرینکوب، عبدالحسین. کارنامهی اسلام،انتشارات امیرکبیر،چاپ دوم 2535 شاهنشاهی
- The Cambridge Illustrated History of the Islamic World by Ira M. Lapidus (Editor),Francis Robinson (Editor)