شکستها و فریبکاریهایِ پیدرپیِ ارگ کابل
ماندگار : در روزهای اخیر، تصویرهایی از سوی دفتر مطبوعاتی ریاستجمهوری به نشر رسیده که گویا اشرفغنی رییس حکومت، برای مشورهخواهی، با شماری از سرانِ جهـادی دیدار کرده است. در اعلامیۀ ارگ گفته شده که این دیدارها به هدفِ رایزنی روی مسایلِ مهمِ کشور صورت گرفته است.
البته دیدار با سرانِ جهادی و متنفذین قومی، رسمِ تازهیی در ارگ نیست. این رسم از زمانِ آقای کرزی رییسجمهوری پیشین آغاز یافت و تا به حال ادامه دارد. اما تفاوتِ این دیدارِ آقای غنی با دیدارهای گذشتهاش در این است که او اینبار بهصورتِ انفرادی و جداگانه خواسته است که با سـران جهادی دیدار داشته باشد. در بسیاری موارد، وقتی او میخواست با سران جهادی و یا متنفذین قومی دیدار کند، آنها را به صورتِ دستهجمعی به ارگ ریاست جمهوری دعوت میکرد و ضمن ارایۀ یک غذای مفصل، در مورد برخی مسایل نیز با آنان صبحت میکرد. این صحبتها مسلماً مشکلی از مشکلاتِ کشور را حل نمیکردند و نه هم پس از این میکننـد؛ زیرا آقای غنی هیچ وقت مشورۀ این افراد را نه جدی گرفته و نه هم به آنها عمل کرده است. هدف اصلیِ آقای غنی از چنین دیدارهایی، این است که مشکلاتِ شخصیِ خود را به گونهیی حل کند و هر زمان که به دلیل ندانمکاریهایِ خود برایش مشکلی به وجود آمد، با استفاده از برخی چهرههای جـهادی و قومی، راه گریزی برای آن بیابد.
برخی منابع به صورتِ تلویحی از ماهیتِ دیدارهای تازه و انفرادیِِ آقای غنی با سران جهـادی و متنفذین قومی پرده برداشتهاند ولی هنوز هم به صورتِ دقیق مشخص نیست که آقای غنی در دیدار با هریک از آنها در ارگ چه مسایلی را مطرح کرده است. اما میتوان از نوع گزینش افراد و شیوۀ تکدیداری آن، به این امر متیقن شد که صحبت با هریک از این افراد با آجنـدای مشخصی همراه بوده و آقای غنی قصداً با هرکدام جداگانه دیده است. چون حرفهایی را که میخواسته با حکمتیار بگوید، بدون شک نمیتوانسته با استاد سیاف در میان بگذارد و همینطور صحبتهایی را که با خلیـلی در میان گذاشته، نمیخواسته که به محقق بگوید.
آقای غنی این بار تلاش کرده که هریک را به شکلی که خود میداند، بفریبد و در راستای هدفهایِ خود اسـتفاده کند. برخی منابع میگویند بحث اصلی در ارگ این بوده که آقای غنی میخواهد شـورای تازهیی زیر نامِ شورای بزرگان ایجاد کند و برای همین منظور با این افراد دیدار کرده است. اگر این گفته درست باشد که زیاد دور از تصور هم نمینماید، به هیچ صورت هدف در خورِ تأمل و قانعکننـدهیی برای این دیدارها نیست. شاید به صورتِ ضمنی، آقای غنی از این افراد خواسته باشد که برای کاهش تنشها در کشور شورایی از بزرگان ایجاد شود تا به صورتِ جمعی و توحید شده، پیشنهادها و خواستهها در اختیار او قرار بگیرند.
در همین حال، برخی منابع از بحث و مشوره در مورد انتخابات آینـده نیز در این دیدارها سخن گفتهاند. گویا بخشی از آجندای ارگ در این دیدارها این بوده که نظر سـران جهادی را در مورد انتخاباتِ آینده بداند و یا دیدگاههای خود را با آنها در این مورد شریک بسازد و از آنها بخواهد که از این دیدگاه و احتمالاً طرح حمایت کنند. برخی منابع میگویند که ارگ متوجه شده که برگزاری انتخابات در افغانستان با چالشهایی مواجه است و به همین دلیل تلاشهایی را آغاز کرده که هم برای به تأخیر انداختنِ انتخابات پارلمانی و حتا برای به تأخیر انداختن انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۹ نیز رایزنی کند و از حالا ذهنیتها را در این مسیر با خود همسو بسازد تا اگر با مانعِ جـدییی مواجه شد، از آنها برای حل مشکل استفاده کند.
از سوی دیگر، بحث مشروعیت و ادامۀ حکومتِ فعلی هم از نگرانیهای اصلی ارگ بوده میتواند. بر اساس توافقنامۀ سیاسی، عمر حکومت وحدت ملی به پایان رسیده و این حکومت، دیگر مشروعیت قانونی ندارد. ولی آقای غنی نگرانِ این مسأله نیست، چون او میتواند با علم کردن قانون اساسی و گرفتن فتوا از دادگاه عالی، برای این معضل راه حلی بیابد. مشـکل آقای غنی در جای دیگری است و او گویا به همین دلیل با سران جهـادی دیدار کرده است. دغدغۀ او این است که اگر انتخابات ریاست جمهوری در کشور به هر دلیلِ ممکن برگزار نشود، ادامۀ کار او چه میشود.
ظاهراً آقای غنی درک کرده که به دلیل سیاستهایِ متکبرانه و حذفگرایانهاش حالا نزدیکترین کسانِ او هم به وی باور و اعتماد ندارند و خواهان ادامۀ قدرتِ او نیستند. برخورد آقای غنی با متحدانش به گونهیی بوده که همه را نسبت به خود بدبین و بیاعتماد کرده است. برخی آوازهها وجود دارد که حتا میانۀ او با مشاور شورای امنیتش نیز چنـدان بر وفقِ مراد نیست و این دو در هفتههای اخیر به یکدیگر به دیدۀ شک مینگرند.
در چنین وضعیتی، آقای غنی نیاز دارد که حمایتهای بیرونی و به ویژه سران جهادی را متوجهِ خود سازد. البته در کنار این مسایل، بحث بلخ نیز همچنان به قوتِ خود باقی است. آقای غنـی که فکر میکرد به آسانی و سازش با یکی ـ دو تن میتواند به کارِ عطـا محمد نور در بلخ پایان دهد، ولی حالا متوجه وخامتِ اوضاع و پیامدهای تصمیمِ خود شده است. آقای غنی نه تنها نتوانست که آقای نور را از بلخ بیـرون کند، بل به پشتیبانی مردمی و شکلگیری یک اجماع ملی در مورد حمایت از آقای نور کمک کرد و حالا آقای نور به قطب اصلیِ مقاومت در برابر تمامیتخواهی تبدیل شده است.
این مسایل در مجموع میتوانند از نگرانیهای ارگ به شمار روند که در دیدارهای آقای غنی با سران جهادی احتمالاً بازتاب یافتهاند. اما از همین حالا دیده میشود که حمایت از طرحهای آقای غنی به میزان قابل ملاحظهیی به شکسـت انجامیده است.
تماس تلفنی ترامپ با نخستوزیر هندوستان
در حالی که مقامات پاکستانی نقش هند در افغانستان را غیر قابل تحمل دانستهاند، اما رئیس جمهور آمریکا بار دیگر در تماس تلفنی با «نارندرا مودی» نخست وزیر هند خواستار افزایش نقش این کشور در افغانستان شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از «رویترز»، کاخ سفید در بیانیهای اعلام کرد دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و «نارندرا مودی» نخست وزیر هند در یک تماس تلفنی درباره وضعیت افغانستان گفتوگو کردند.
بر اساس این گزارش رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر هند درباره لزوم تامین امنیت در افغانستان و تعهدات دو کشور در قبال افغانستان گفتگو کردند.
آمریکا در استراتژی جدید واشنگتن در افغانستان و جنوب آسیا نقش ویژه برای هند تعریف کرده است و دونالد ترامپ بار دیگر خواستار افزایش نقش هند در افغانستان شده است.
این در حالی است که آمریکا کمکهای مالی خود به پاکستان کشور رقیب هند را متقوف کرده و اسلامآباد را به حمایت از تروریسم متهم کرده است.
در حال حاضر پس از آمریکا، کشور هند از بزرگترین حامیان مالی دولت افغانستان محسوب میشود و کمکهای این کشور به افغانستان در سالهای اخیر به صورت مستمر افزایش یافته است.
پیش از این نیز هند با اعلام آمادگی برای کمکهای نظامی به دولت افغانستان تعهد سپرده بود تا تسلیحات مورد نیاز نیروهای ارتش افغانستان را تهیه کند.
اما این موضوع سبب نگرانی مقامات پاکستانی شد تا جایی که «شاهد خاقان عباسی» نخست وزیر این کشور نقش سیاسی و نظامی هند در افغانستان را برای اسلامآباد غیرقابل قبول خواند.
اخیرا تنشهای بین دو کشور افزایش یافته است و اشرف غنی در تماس با مودی به صورت تلویحی پاکستان را به حمایت از تروریسم متهم کرده بود.
وی از مودی خواسته بود تا تلاشها برای منزوی کردن کشورهای حامی تروریسم افزایش یابد.
وزیر کشور پاکستان:آمریکا تصمیمی برای قطع کمک های اقتصادی به ما را ندارد
وزیر کشور پاکستان گفت: کمک های اقتصادی دولت آمریکا به پاکستان متوقف نخواهد شد و آمریکا تصمیمی برای قطع کمک های اقتصادی به کشور ما را ندارد.
به گزارش ایرنا، رسانه های پاکستانی روز جمعه به نقل از اظهارات ‘احسن اقبال’ که اخیرا برای سفر رسمی به آمریکا عزیمت کرده است، گفتند: آمریکا تصمیمی برای قطع کمک های اقتصادی به پاکستان ندارد.
وی درخصوص روابط اسلام آباد – واشنگتن و موصوع افغانستان نیز گفت: هیچ کشوری نظیر پاکستان خواهان برقراری امنیت و ثبات در افغانستان نیست، چون موقعیت جغرافیایی دو کشور به هم تنیده است.
احسن اقبال تاکید کرد: دو کشور پاکستان و افغانستان به جای متهم کردن یکدیگر باید درمسیر تحکیم همکاری های مشترک گام بردارند.
وی اضافه کرد: گروه های مختلفی در کنگره آمریکا حضور دارند اما تا آنجایی که دولت پاکستان با طرف مقابل خود یعنی دولت آمریکا رایزنی کرده است این نتیجه اخذ می شود که آمریکا تصمیمی برای قطع کمک های اقتصادی به پاکستان ندارد.
وزیر کشور پاکستان همچنین با انتقاد از اتهام زنیهای ترامپ گفت: سخنان بیاساس مقامات آمریکایی باعث ایجاد بیاعتمادی در مردم دو کشور شده است و باید مشکلات موجود را از طریق مذاکره حل کرد.
عضو ارشد حزب نواز افزود: تنش میان کاخ سفید و اسلام آباد میتواند سبب بروز ناامنی در منطقه شود که ضرر آن متوجه تمامی کشورهاست.
وی تاکید کرد: پناهگاه امنی برای تروریستها در خاک پاکستان وجود ندارد و عملیات ضد تروریستی ارتش پاکستان این اماکن را نابود کرده است.
به گزارش ایرنا طی روزهای گذشته خبری در رسانه های پاکستانی مبنی بر اینکه در ادامه فشارهای امریکا بر پاکستان، مجلس نمایندگان ایالات متحده، پس از قطع کمکهای نظامی، لایحه قطع کمکهای غیرنظامی به پاکستان را بررسی میکند، منتشر شد.
‘دیلی پاکستان’ روز چهارشنبه هجدهم بهمن در خبری اعلام کرد که تهیهکنندگان لایحه قطع کمکهای غیرنظامی به پاکستان در مجلس نمایندگان امریکا میگویند که پاکستان برای ستیزه جویان، کمکهای نظامی و اطلاعاتی فراهم میسازد و از همین رو، این کمکها قطع میشوند.
معاون برنامههای آسیا در مرکز ولسن واشنگتن: بهار سال آینده برای افغانستان خونین است
ماندگار : نیروهای امریکایی در افغانستان میگویند که حملات هوایی را بر مواضع گروه طالبان در ولایت بدخشان در شمال افغانستان که با چین و تاجیکستان همرز است راهاندازی کردهاند تا از فعالیت و حملات این گروه جلوگیری شود.
بخش انگلیسی صدای امریکا نوشته که حملات هوایی در ماه نوامبر به اساس استراتژی جدید دونالد ترمپ آغاز شد، این حملات روی از بینبردن مراکز تولید مواد مخدر در ساحۀ طالبان بهویژه ولایت جنوبی هلمند تمرکز کرده است.
این رسانه از قول خبرنامه نیروهای امریکایی در افغانستان گفته که پس از آغاز حملات هوایی به مواضع تولید و پروسس مواد مخدر تحت قلمروی گروه طالبان، این گروه ۳۰ میلیون دالر خساره دیدهاند. هلمند که یکی از ساحاتی در جهان با تولید بیشترین کوکنار تحت کنترول طالبان است، ۱۴ مرتبه مورد حملات هوایی قرار گرفته است.
نیروهای نظامی امریکا در افغانستان اعلام کردهاند که در ۹۶ ساعت گذشته حملات هوای بالای مرکز آموزشی و پناهگاه گروه طالبان در ولایت بدخشان صورت گرفته است تا از برنامهریزی و فعالیتهای تروریستی این گروه در ولایت همرز با تاجیکستان و چین جلوگیری شود. اعلامیه افزود که در این حملات موترهای برده شدۀ نظامیان توسط طالبان نیز از بین رفته است.
این رسانه افزوده که نظامیان افغانستان با حمایت هوایی نیروهای حمایت قاطع توانستهاند که در ولایتهای شمال طالبان را در سرما زمستان به عقب بزنند تا از تشکیل دوبارۀ آنان در ماه بهار پیشرو جلوگیری شود.
در این هفتههای نیروهای نظامی امریکا تصاویر پخش شده از طرف طالبان را تعقب میکنند که مرکز آموزشی این گروه را در ساحۀ برفی ولایت شمالی نشان میدهد، هر چند این گروه نگفتهاند که در کدام ولایت هستند، اما ولایتهای شمال بهویژه بدخشان در ماه زمستان بیشتر برفنشین است.
در جریان این حملات هوایی نظامیان امریکا توسط هواپیماهای )بی ۵۲) بیش از ۲۴ موقیعت طالبان را مورد هدف قرار دادهاند که از طرف نظامیان کمسابقه اعلام شده است.
در یک خبرنامهیی که از طرف نظامیان امریکایی پخش شده گفته شده که نیروهای هوایی نظامیان ویژۀ افغانستان را در عملیات حمایت هوایی میکنند.
همچنان، جنرال جانلکسون فرماندۀ عمومی قوتهای ناتو در افغانستان میگوید: برای تروریستان هیچ ساحۀ امن نیست تا دشواری و بدامنی را به این کشور ایجاد کنند.
اخیراَ امریکا حملات زمینی را در افغانستان برنامه ریزی کرده است که پس از سه ساله دوباره اجازۀ حملات هوایی را بر مواضع تروریستان میدهد.
نظامیان امریکا در افغانستان میگویند که در بهار سال پیش رو بیش از ۴ هزار سربازان افغانستانی تازۀ نفس به گروه نظامیان ویژه افغانستان ملحق میشوند.
این در حالیست که هفتۀ پیش و پس از حملات خونین کابل، دونالد ترمپ گفتوگو با گروه طالبان را منتفی اعلام کرد. همچنان، محمد اشرف غنی پس از آن گفتوگو با طالبان را رد کرد و وعده داد تا آنان را به میز محاکم بکشاند.
از سویی هم گروه طالبان اشرغنی را دستنشانده و غلام امریکا اعلام کردهاند و گفتهاند که برندۀ جنگ افغانستان در برابر امریکا خواهند بود.
اما میشل گاگلمن، معاون برنامههای آسیا در مرکز «ولسن واشنگتن» میگوید: صلح در افغانستان با تلاشهای که نیروهای امریکایی انجام دادند برقرار نشد، بلکه شمار زیاد از افراد ملکی، نظامیان افغانستان و امریکایی کشته شدند.
آقای گاگلمن با نگرانی از بهار سال پیشرو گفته که از بهار آیندۀ مردم افغانستان نگران است که شاید یکی از سال خونین برای مردم افغانستان باشد.
او گفته که با تأسف فکر میکنم که امریکاییها راه اشتباه میروند، اگر امریکاییها جنگ را دوباره به سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ میبرند آن وقتی بود که بیش از بیش ۱۰۰ هزار سرباز در افغانستان داشتند، اما حالا نمیتوانیم تصور کنم با داشتن کمتر از ۱۵ هزار نیرو در برابر طالبان موفق شویم.
این گفتهها در حالی بیان میشود که بخش انگلیسی صدا امریکا نوشته که طالبان بیش ۴۴ درصد خاک افغانستان را در کنترول خود دارند و نیروهای هراسافگن بیشترین تلفات را به نظامیان افغانستان وارد کردهاند. بیش از ۱۰ هزار نظامیان افغانستان در یک سال گذشته کشته شدهاند. به اساس یک مقالۀ نیویارک تایمز وزارت دفاع افغانستان گفته که با همکاری ایالات متحدۀ امریکا جزیأت بیشتر در رابطه به تلفات نیروهای دفاعی – امنیتی کشور و چالشهای فرا راه نظامیان تر سیم میکند. همچنان، سازمان ملل متحد از افزایش تلفات ملکی در افغانستان ابراز نگرانی کرده است.
ازبکستان رقیب جدید و جدی قزاقستان در معادلات آسیای مرکزی
تلاش های اخیر دولت ازبکستان و رئیس جمهور این کشور برای ورود به مسئله افغانستان این موضوع را نشان میدهد که برای قزاقستان که خود را حافظ اصلی صلح در آسیای مرکزی میداند رقیبی به نام ازبکستان در منطقه پیدا شده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در تاشکند، خبرگزاری «استانرادار» در مطلبی به بررسی رقابت ازبکستان و قزاقستان برای تأمین صلح در منطقه پرداخته است.
در این مطلب آمده است: برای قزاقستان که خود را حافظ اصلی صلح در آسیای مرکزی میداند رقیبی به نام ازبکستان در منطقه پیدا شده است.
ازبکستان با حل و فصل اوضاع افغانها میخواهد مذاکرات صلح آمیز تشکیل و در «تاشکند» دولت افغانستان و طالبان را پشت میز مذاکرات بنشاند.
در مارس سال جاری میلادی در پایتخت ازبکستان همایش بین المللی بزرگی در خصوص بررسی مسائل افغانستان برگزار میشود.
بدین ترتیب قزاقستان که از سال 2010 میلادی تلاش میکند مسائل افغانستان را حل و فصل کند، ناظر خارجی همایش تاشکند خواهد شد.
قزاقستان که ریاست شورای امنیت سازمان ملل متحد را بر عهده گرفت، در «نیویورک» در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحد مباحثه وزرای امور خارجه کشورهای آسیای مرکزی را درباره مسائل افغانستان برگزار کرد.
دبیر کل سازمان ملل متحد در این نشست با ابراز رضایت تأکید کرد: قزاقستان برای آموزش دانشجویان افغانی 50 میلیون دلار اختصاص داده است.
علاوه بر این در سال 2008 میلادی قزاقستان در چند منطقه افغانستان مدارس، بیمارستان و جاده احداث و بازسازی کرده است.
در سال 2010 میلادی، وقتی این کشور ریاست سازمان امنیت و همکاری اروپا را بر عهده گرفت، مساله افغانستان را به ابعاد استراتژیک در سیاست خارجی تبدیل کرد.
رسانههای خبری غربی ضمن تحلیل سفر «نورسلطان نظربایف» رئیس جمهور قزاقستان به آمریکا نوشتند: یکی از دلایلی که «دونالد ترامپ» را به پذیرایی از «نظربایف» وادار کرد، مسئله افغانستان است.
اگر روابط متقابل آمریکا با کشورهای منطقه هم مرز با افغانستان خراب شود، واشنگتن تصمیم دارد از قزاقستان به عنوان کریدور داخلی منتهی به افغانستان استفاده کند.
اگر در نظر بگیریم که امروز روابط آمریکا با پاکستان زیاد خوب نیست، مشخص میشود که آستانه برای کاخ سفید به چه دلیلی لازم است.
سهم کریم اف و استراتژی میرضیایف
اگر رئیس جمهور دوم ازبکستان امروز به مسأله افغانستان روی آورد، «اسلام کریم اف» رئیس جمهور سابق این کشور در سال 1999 میلادی ضمن گردهم آوردن کشورهای هم مرز با افغانستان و ابرقدرتهای جهان همایش بین المللی را درباره حل و فصل مناقشات در قالب «6+2» برگزار کرد.
در مذاکرات «6+2» علاوه بر کشورهای منطقه چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، آمریکا و روسیه نیز شرکت کردند.
اما کریم اف که افغانستان را به عنوان منبع خطر تلقی میکرد، به جای حل و فصل مناقشات، مرزهای جنوبی کشور را تحکیم کرد.
تلاش میرضیایف برای از سرگیری بررسی این مسائل از تمایل وی جهت تبدیل ازبکستان به حافظ اصلی صلح در آسیای مرکزی حکایت دارد.
در همین راستا رضایت طالبان برای سفر به تاشکند برای مذاکره با دولت افغانستان از نقش روز افزون ازبکستان در منطقه گواهی میدهد.
جای تعجب ندارد که بیشتر سیاستمداران افغان در زمان انتخاب میدان مذاکرات تاشکند را به آستانه ترجیح دهند.
در زمینه اقتصادی برای آنها ازبکستان نسبت به قزاقستان که با آنها مرز مشترک ندارد، سودمندتر است.
علاوه بر این، تاشکند برای کالاهای افغان عوارض گمرکی را 2 برابر کاهش داده است.
میرضیایف پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری ازبکستان، افغانستان را در دستور سیاست خارجی این کشور قرار داد و تصمیم دارد تاشکند را از انزوای سیاسی خارج کند.
رئیس جمهور جدید تلاش میکند منافع ژئوپلیتیکی خود را تقویت کند.
تاشکند قصد دارد از طریق موضوع افغانستان روابط متقابل خود را با چین و ایران برقرار و در اجرای طرحهای بزرگ زیربنایی حضور پیدا کند.
آستانه نیز برای دسترسی به ایران از طریق راه آهن از طریق ترکمنستان و افغانستان طرح زیربنایی در دست اجرا دارد.
اعتراضات پاکستان: پشتونهای آنسوی دیورند چه میخواهند؟
نیویورک تایمز/مهرین زهرا ملک
ترجمه: جلیل پژواک
اطلاعات روز : در ابتدا کشتهشدن نقیبالله محسود –مدلی که توسط پولیسی در شهر کراچی به قتل رسید و سپس ادعا شد که او یکی از شبهنظامیان طالبان بوده- در ماه گذشته، بهنظر میرسید که صرفا یکی از سلسلهبدرفتاریهایی است که از دیرزمانی به اینطرف از سوی مقامات پاکستان علیه گروه قومی پشتون در این کشور صورت میگیرد.
اما اکنون بهنظر میرسد که قضیهی آقای محسود با سایر موارد، متفاوت است. کشتهشدن نقیبالله ۲۷ ساله احتمال میرود که یک درگیری مسلحانهی از پیش طرحریزی شده بوده. قتل وی اکنون باعث شکلگرفتن جنبشی اعتراضی شده که رهبری آن را پشتونهای جوان از مناطق قبایلی شمالغرب پاکستان، جاییکه آنها از دیرزمانی به اینطرف در معرض عملیاتهای نظامی ارتش پاکستان، جابهجایی داخلی، کلیشهسازی قومی و اختطاف از سوی نیروهای امنیتی قرار گرفتهاند، به عهده دارند.
هفتهی گذشته، گروهی از پشتونهای جوان فعال در شبکههای اجتماعی تحصنی را در اسلامآباد، پایتخت پاکستان، سازماندهی کردند. هشتگ مورد استفاده در این اعتراضات ازجانب « پشتون اورگنایزیشن مارچ» است. تا روز سهشنبه که ششمین روز تظاهرات را رقم زد، دستِکم ۵ هزار پشتون هم از مناطق قبایلی و هم از سایر نقاط کشور به این تحصن در اسلامآباد پیوستهاند. اعضای احزاب عمدهی سیاسی در پاکستان نیز حمایت خود را از این اعتراضات اعلام کردهاند.
رحیمالله یوسفزی، سردبیر روزنامهی پاکستانی « دنیوز»مستقر در پیشاور، میگوید: «مطمئنا این نوع مبارزهی سازمانیافته برای حقوق، اصلاحات و منابع پشتون در سالهای گذشته دیده نشده است. مردم مناطق قبایلی در طول دههها خشم و نفرت فروخوردهشدهیی را نسبت به رفتار دولت با آنها داشتهاند و کشتهشدن نقیبالله تنها نقطهی اوج این خشم و نفرت بوده است».
مناطق قبایلی فدرال پاکستان که در مرز با افغانستان واقع شده، تحت مقررات بهجا مانده از دوران حکومت استعماری بریتانیا اداره میشوند. حوزهی قدرت و اختیارات دادگاههای پاکستان و پارلمان این کشور این مناطق را پوشش نمیدهد. در عوض، این مناطق توسط «نمایندهی سیاسییی» که از سوی دولت مرکزی گماشته میشود، اداره میشوند. پشتونها و سایر مردمانی که در این مناطق زندگی میکنند، از حقوق اندکی برخوردار اند و میتوانند تبعید شوند، خانه و کسبوکار آنها نابود شود و اعضای قبیله بر سر تخطیهای جزئی بهصورت دستهجمعی دستگیر شوند.
پس از حملات یازدهم سپتامبر به ایالات متحده، با پناهبردن اعضای القاعده و گروههای دیگر به مناطق قبایلی –بهویژه وزیرستان جنوبی، جاییکه آقای محسود از آنجا بود و وزیرستان شمالی- این مناطق بدل به خط مقدم جنگ علیه تروریسم شدهاند. پشتونهای مناطق قبایلی از یکسو در معرض حملات شبهنظامیان قرار گرفته و از سوی دیگر در معرض سرکوب ارتش پاکستان واقع شدهاند. و آنهایی که به نقاط دیگر کشور فرار میکنند –مانند آقای محسود که به کراچی رفته بود- میگویند که بدرفتاری و آزار و اذیت آنها را حتا در بیرون از مناطق قبایلی نیز دنبال میکند.
فرهاد علی ۲۴ ساله، نایب رییس جرگهی جوانان فتا، میگوید: «در یکونیم دههی گذشته، هزاران تن از جونان پشتون از خانههایشان، دانشگاهها و خیابان به نام مهار ستیزهجویی ناپدید شدهاند. ما میخواهیم تمامی این جوانان در یک دادگاه قانونی آورده شده و شواهد واقعی مبنی بر ارتکاب جرم از سوی آنها، ارائه شود». جرگهی جوانان فتا یکی از سازمانهایی است که اعتراضات اسلامآباد را رهبری میکنند.
آقای علی میگوید: «توقف کلیشهسازی پشتونها بهعنوان شبهنظامیان، یکی از خواستههای اصلی ماست. تحمیل حکومت نظامی در مناطق ما را هر زمانی که در بخش دیگری از کشور اتفاق ناگواری رخ میدهد، متوقف کنید. لطفا، بگذارید ما در صلح زندگی کنیم».
از سوی دیگر، معترضان که در اطراف باشگاه مطبوعات ملی در اسلامآباد خیمههایی را نیز برافراشتهاند، خواستار دستگیری رائو انور اند. رائو انور فرمانده پولیس کراچی، به کشتن آقای محسود متهم شده است. وی در حال حاضر فراری است.
معترضان همچنین میگویند که آنها از ارتش میخواهند تا ماینهای زمینی را از مناطق قبایلی، مشخصا وزیرستان جنوبی، پاکسازی کنند. آقای علی میگوید که از سال ۲۰۰۹ به اینطرف، بیش از ۳۵ نفر توسط ماینهای زمینی در وزیرستان جنوبی، کشته شدهاند.
اسلام زیب، از باشندگان وزیرستان جنوبی که در اعتراضات اسلامآباد شرکت کرده است، میگوید: «من میخواستم در زندگیام کاری کنم، میخواستم در آینده برای خودم کسی شوم، اما ببین مرا». آقای زیب میگوید که او در انفجار ماینی که دست برادرش را نیز قطع کرده، بینایی و چشمان خود را از دست داده و کور شده است.
آقای زیب میگوید: «اگر سربازی در اثر انفجار ماین زمینی زخمی شود، کل خانوادهها دستگیر میشوند. مردم بدون هیچ ردی ناپدید میشوند».
رسانههای ارتش پاکستان این مسأله را که ارتش در مناطق قبایلی ماین کار گذاشته، رد کرده و گفتهاند که این کار از سوی شبهنظامیان صورت گرفته است. اما گفته میشود که ارتش بلافاصله ۱۰ تیم ماینپاکی را به وزیرستان جنوبی اعزام میکند.
سایر مقامات نیز به معترضان اطمینان دادهاند که صدای آنها شنیده شده است. طارق فضل چودری، از وزرای دولت پاکستان که با رهبران اعتراضات نیز دیدار داشته است، میگوید که دولت کاملا از خواستههای معترضان حمایت میکند. اما او از گفتن اینکه چه زمانی این خواستهها برآورده میشوند، خودداری کرد.
مناناحمد آصف، استاد تاریخ در دانشگاه کلمبیا، مناطق قبایلی را «جغرافیای خارج از قوانین و ملت» میخواند، جاییکه هم ارتش و هم شبهنظامیان دریافتهاند که «با توجه اندک به ساکنان آن، میتوان –بهراحتی- به آتش خشونت افزود».
حداقل ۷۰درصد از پنج میلیون باشندهی مناطق قبایلی، در فقر زندگی میکنند، نرخ سواد برای زنان فقط ۱۰درصد و برای مردان ۳۶درصد است و میزان مرگومیر کودکان در این مناطق نیز در کل کشور در بالاترین سطح قرار دارد. شبهنظامیان پاکستانی برای سالها، از این مناطق که قانون در آن جایگاهی ندارد، برای راهاندازی حملات علیه دولت پاکستان و نیروهای تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان، استفاده کردهاند.
از سال ۲۰۰۱ به اینطرف، ارتش پاکستان ۱۰ عملیات نظامی علیه مواضع شبهنظامیان در این مناطق انجام داده است که آخرین آن، عملیات ارتش در وزیرستان شمالی در سال ۲۰۱۳ بود. طبق آمار کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان و مرکز نظارت بر جابهجایی داخلی مستقر در ژنو، در نتیجهی این حملات و با نابودشدن خانهها، مکاتب، شفاخانهها و امکانات شهری ناچیز این مناطق –بهدلیل اینکه شبهنظامیان از آنها بهعنوان مخفیگاه استفاده میکردهاند- تقریبا دو میلیون نفر آواره شدهاند.
ارتش پاکستان میگوید که اکنون میلیونها دالر را برای بازگشتاندن مردمان بیجاشده، بازسازی زیرساختها و بهدست آوردن دل ساکنان این مناطق هزینه میکند. اما بسیاری از ساکنان هنوز سربازان ارتش را بهعنوان نیروهای اشغالگر میبینند و از سویی، تهدید شبهنظامیان همچنان ادامه دارد.
پارلمان پاکستان در حال بررسی پیشنهادی مبنی بر ادغام مناطق جنگزده و فراموششدهی قبایلی با منطقهی مجاور آن، ایالت خیبر پختونخواه است. این امر مردم مناطق قبایلی را قادر میسازد که برای اولینبار، بهصورت کامل شهروند پاکستان شوند. اما این طرح در میان طرفداران اصلاحات، به یک مسألهی تفرقهانداز تبدیل شده است و برخی از احزاب سیاسی مخالف ادغام هستند و بهجای آن خواستار آن شدهاند، که مناطق قبایلی به یک ایالت جداگانه تبدیل شود.
سیمبال خان، تحلیلگر امنیتی و عضو مرکز مطالعات استراتژیک بینالمللی در اسلامآباد، میگوید که او در این مسأله که اعتراضات اخیر به تغییرات واقعی برای پشتونها خواهد انجامید، شک دارد.
خانم خان با اشاره به انتخابات ملی که برای ماه جولای برنامهریزی شده است، میگوید: «تمامی این جنبشهایی را که میبینید، بسیجهای پیشا-انتخاباتیاند».
او میگوید: «بهنظر نمیرسد که این اعتراضات حاکی از یک خیزش واقعی از سوی پشتونها باشد. احزاب سیاسی و سایر گروهها میخواهند موضوعاتی را وسیله قرار بدهند که از سوی مردم استقبال و حمایت میشوند. اعتراضات اخیر نیز برای آنها سکویی برای –بهدست آوردن اهداف سیاسیشان- فراهم کرده است. این فقط یک فعالیت سیاسی است».
خواهر رهبر کره شمالی برای حضور در افتتاحیه المپیک وارد کره جنوبی شد

هیئت عالیرتبه کره شمالی برای شرکت در مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی وارد کره جنوبی شد.
روز جمعه، ۲۰ بهمن (۹ فوریه)، هواپیمای اختصاصی حامل هیئت عالیرتبه اعزامی کره شمالی برای شرکت در مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی در فرودگاه اینچئون نزدیک سئول، پایتخت کره جنوبی به زمین نشست. کیم یو-جونگ، خواهر کیم جونگ-اون، رهبر کره شمالی از اعضای این هیئت است و ریاست هیئت را کیم یونگ-نام، رئیس هیئت رئیسه مجمع عالی خلق – پارلمان کره شمالی – برعهده دارد.
این نخستین بار از زمان جنگ کره در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی است که یکی از اعضای خانواده حاکم بر کره شمالی رسما به کره جنوبی سفر میکند.
از زمان درگذشت کیم ایل سونگ، رهبر پیشین و پدر بزرگ رهبر کنونی کره شمالی که سمت ریاست جمهوری این کشور را برعهده داشت، به احترام او این عنوان به فرد دیگری داده نشده است و رئیس مجمع عالی خلق از لحاظ تشریفاتی، رئیس کشور و عالیترین مقام دولتی آن کشور محسوب میشود. به این ترتیب، کره شمالی از لحاظ تشریفاتی در بالاترین سطح در مراسم افتتاحیه حضور دارد.
+ مایک پنس: کره شمالی نمیتواند بردگی مردمش را زیر پرچم المپیک مخفی کند
+ خواهر رهبر کره شمالی در مراسم افتتاحیه المپیک در کره جنوبی شرکت میکند
+ دو کره با پرچم مشترک در افتتاحیه المپیک زمستانی شرکت میکنند

با به زمین نشستن هواپیمای حامل هیئت کره شمالی، ماموران امنیتی منظور حفظ امنیت هیئت، اطراف فرودگاه را محاصره کردند. وزیر وحدت دو کره در دولت کره جنوبی در فرودگاه از هیئت کره شمالی استقبال کرد. شماری از مخالفان کره حکومت کره شمالی در کره جنوبی در اعتراض به این سفر تظاهراتی را برپا کردهاند.
اعضای هیئت ناهار را میهمان مون جائه-اون، رئیس جمهوری کره جنوبی هستند و سپس برای حضور در مراسم افتتاحیه که تا ساعاتی دیگر برگزار خواهد شد به پیونگچانگ، محل برگزاری مسابقات المپیک زمستانی سال جاری عزیمت خواهند کرد.
نمایندگان اعزامی کره شمالی در حالی در افتتاحیه المپیک زمستانی حضور مییابند که در چند ماه اخیر، ادامه و گسترش برنامه موشکی و هستهای کره شمالی باعث بروز تنش شدید در منطقه شده و در جریان لفاظیهای سیاسی به خصوص بین رهبران آمریکا و کره شمالی، دو طرف یکدیگر را به حملات اتمی هم تهدید کردهاند. همچنین، با فشار آمریکا، شورای امنیت تحریمهای شدیدتری را علیه کره شمالی به اجرا گذاشته و ایالات متحده نیزتحریمهای یکجانبه خود را افزایش داده است.

با اینهمه، رهبر کره شمالی در سخنرانی خود به مناسبت سال جدید میلادی، موضوع اعزام یک تیم ورزشی به المپیک زمستانی در کره جنوبی را مطرح کرد و مذاکرات بعدی بین دو طرف، زمینه شرکت ورزشکاران کره شمالی در این بازیها و حضور نمایندگان آن کشور در مراسم افتتاحیه را فراهم آورد. کره شمالی و کره جنوبی یکدیگر را به رسمیت نمیشناسند اما مقامات دو طرف گفتند که اختلافات سیاسی نباید مانع از تماس و تفاهم ورزشی و فرهنگی شود.
احتمالا رهبر کره شمالی با اعزام یک عضو خانواده خود به این مراسم در صدد ابراز علاقه شخصی به چنین تفاهمی بوده است. قرار است تیمهای دو کشور زیر یک پرچم واحد در مراسم افتتاحیه رژه بروند و برخی از ورزشکاران دو کشور نیز به صورت یک تیم در مسابقات شرکت خواهند کرد.

در همانحال، مقامات آمریکایی گفتهاند که فشار ناشی از تشدید تحریمهای اقتصادی باعث نرمش در موضع رهبری کره شمالی شده و وعده دادهاند تحریم های حتی بیشتری را به منظور وادار کردن او به کنار گذاشتن برنامه های هستهای و موشکی به اجرا بگذارند.
روز چهارشنبه، مایک پنس، معاون رئیس جمهوری آمریکا که بر سر راه خود برای شرکت در مراسم افتتاحیه در کره جنوبی، از ژاپن دیدار میکرد، هشدار داد که ایالات متحده به زودی تحریمهای کوبندهای را علیه کره شمالی به اجرا خواهد گذاشت. او گفت که ایالات متحده وجود یک کره شمالی اتمی را تهدیدی برای متحدان منطقهای خود و صلح جهانی میداند و هرگز آن را قبول نخواهد کرد.
معاون رئیس جمهوری آمریکا همراه با خانواده اوتو وارمبیر، دانشجوی آمریکایی زندانی در کره شمالی، در مراسم افتتاحیه حضور خواهد یافت. این دانشجو که به کره شمالی سفر کرده بود در آن کشور بازداشت شد و پس از هفده ماه حبس، آزاد شد و به آمریکا بازگشت اما چند روز بعد درگذشت.
آقای پنس پس از ورود به کره شمالی در روز پنجشنبه، با خانواده تعدادی از شهروندان کره شمالی که به کره جنوبی پناهنده شدهاند دیدار کرد و در محل بنای یادبود ۴۶ قربانی حمله یک ناو نیروی دریایی کره شمالی در سال ۲۰۱۰ حضور یافت. در آن حادثه، یک کشتی نیروی دریایی کره جنوبی در اثر اصابت اژدر پرتاب شده توسط یک ناو جنگی کره شمالی غرق شد.
شهر پیونگچانگ، محل برگزاری مسابقات المپیک زمستانی سال جاری در حدود ۸۰ کیلومتری مرز مشترک دو کره قرار دارد و هوای آن در روزهای اخیر به شدت سرد بوده است.
پس از پایان مراسم افتتاحیه، مقامات شرکت کننده در این مراسم در میهمانی رئیس جمهوری کره جنوبی شرکت خواهند کرد. یک مقام کره جنوبی گفته است که “بعید نیست که محل نشستن کیم یونگ-نام و مایک پنس در کنار یا روبروی هم باشد.”
اخبار فوری روز : خواب جدید آمریکا در افغانستان با چاشنی داعش
حضور آمریکا در افغانستان دستاوردی جز ویرانی و کشتار مردم بیدفاع افغان، ایجاد و اشاعه گروههای تروریستی چون داعش در منطقه نداشته است.
به گزارش دفاع پرس، افغانستان سالهای متمادی در طول تاریخ خود از امنیت محروم بوده است. از زمان حضور آمریکا در افغانستان در پی حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون ریشههای ناامنی در این کشور از بین نرفته است و هر روزه مردم بیگناه این کشور قربانی حملات تروریستی، انتحاری و تجاوزکارانه گروههای افراطی میشوند.
هدف مهم آمریکا حضور دایم نظامی در خاک افغانستان است که توجیه این حضور منوط به وجود ناامنی در این کشور میباشد. عدم امنیت نیازمند پایگاههای نظامی است تا همواره ادوات و تجهیزات نظامی در اختیار سربازان آمریکایی برای ایجاد امنیت مورد استفاده قرار گیرد. کاشت نطفه شوم داعش توسط آمریکا در افغانستان سبب تسهیل استراتژی نفوذ آمریکا در منطقه شده است با این حال عدم کنترل این توده سرطانی برای آمریکاییها نیز تبعات منفی زیادی به بار آورده است.
نقش آمریکا در ظهور داعش
در سال 1979 اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد، در مدت زمان ۱۰ سال اشغال این کشور توسط شوروی در حدود 35 هزار نفر از جهان عرب برای کمک به مردم مسلمان افغانستان و مجاهدین افغان راهی این کشور شدند.
سازمان سیای آمریکا از طریق پاکستان میلیونها دلار برای کمک به مجاهدین افغان و دیگر نیروهای جهادگر عربی که با آنان همکاری داشتند ارسال میکرد. بدین ترتیب نطفه اولیه شکلگیری داعش از همین نقطه شروع شد. کمکهای آمریکا با حمایت بخش امنیتی ارتش پاکستان و عربستان، عمدتا نیروهای وهابی وابسته به عربستان، سلفیها (طرفداران بازگشت به صدر اسلام و به گفته خودشان، اسلاف صالح) و وهابیها در عربستان سعودی و دسترسی آنها به میلیاردها دلار پول نفت، سبب خروج ارتش شوروی از خاک افغانستان و شکلگیری حکومت طالبان شد. در سال 1996 طالبان قدرت را در دست گرفت و با اسامه بن لادن همکاری کرد. تبعات این همکاری پیریزی حملات ۱۱ سپتامبر در آمریکا شد. متعاقب این حادثه، آمریکا به افغانستان حمله کرد و آنجا را به اشغال خود در آورد، طالبان سرنگون شد و جنگ علیه القاعده آغاز شد.
با فرار ابو مصعب زرقاوی و مخفی شدن اسامه بن لادن، این گروه نیاز به مکانی جدید داشتند که حمله آمریکا به عراق در سال 2003، این فرصت را برایشان فراهم کرد. بدین ترتیب آمریکا رسما به تروریستهای تکفیری در افعانستان کمک کرد تا در آنجا ریشه بدوانند، تکثیر شوند و گسترش یابند. از همان ابتدا آمریکا به منظور حضور موجه در عراق و تسهیل دسترسی به منابع انرژی و حیاتی آن، تلاش کرد زمینه رشد این گروههای افراطی فراهم شود. با شدت گرفتن بحران سوریه، آمریکا با هدف سرنگونی حکومت بشار اسد، از گروههای مخالف دولت قانونی سوریه حمایت کرد و مقادیر زیادی سلاح و ادوات جنگی در اختیار آنان گذاشت. ابوبکر البغدادی طی پیامی صوتی داعش و جبهه النصره که یکی از گروههای تروریستی در سوریه است، از تشکیلات و زیر مجموعههای القاعده خواند. پس از چند ماه الظواهری رئیس القاعده عدم همکاری القاعده و داعش را اعلام کرد. به عبارتی دیگر گروه رادیکال مستقلی از القاعده به نام داعش به فعالیتهای تروریستی خود ادامه داد و البغدادی رئیس تشکیلات داعش، خود را خلیفه مسلمین خواند و از تمامی مسلمانان خواست تا با او بیعت کنند.
در کتاب خاطرات کلینتون با عنوان «گزینههای دشوار» (Hard Choices) آمده است؛ یکی از اهداف آمریکا در منطقه، داعش بوده است و در تایید این سخن مایکل فلین رییس سابق آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا علنا در گفتوگو با شبکه الجزیره بیان داشت که آمریکا در ایجاد و حمایت گروههای تروریستی داعش، جبهه النصره و شاخه تشکیلات القاعده در کشور سوریه به منظور بر اندازی حکومت این کشور نقش داشته است.
وی با استناد به برخی از مدارک آژانس اطلاعات دفاعی ثابت کرد که واشنگتن با برنامه ریزی در صدد بر آمد تا به این گروهکهای تروریستی شکل داده و از آنها حمایت کند.
چنین به نظر میرسد همکاری داعش با آمریکا جهت سرنگونی حکومت بشار اسد در سوریه بخشی از راهبرد «طرح خاور میانه بزرگ» که از سوی آمریکا به منظور دموکراتیزه کردن کشورهای منطقه و روی کار آمدن دولتهای دست نشانده همسو با آمریکا و غرب بوده است. اسناد منتشر شده توسط وزارت دفاع آمریکا در سپتامبر 2014، حوزه پیشروی داعش را تا سال 2016 را شامل مناطق سنی نشین در شمال و غرب بغداد، سوریه به استثنای دمشق و غرب کشور و نیز بخش کوچکی از شمال اردن محاسبه کرده است. این اسناد موید حمایت آمریکا و اطلاع کامل آنان در مورد برنامههای این گروه تروریستی است.
تا کنون رویکرد آمریکا در خصوص داعش دوگانه بوده است، داعش ابزاری کارآمد برای آمریکا است اگر بخواهد رقبای خود را توسط آنان تحت فشار قرار دهد. به عنوان مثال روسها فکر میکنند که انتقال گروه تروریستی داعش به شمال افغانستان و در جوار مرزهای آنان در آسیای مرکزی به دلیل تحت فشار قرار دادن چین و روسیه است. در اصل آمریکا به منظور اجتناب از رویارویی مستقیم با رقبای خود در منطقه مانند ایران، روسیه و چین با استفاده از سیاست بیثبات سازی منطقه از این گروه تروریستی استفاده میکند و هزینه برخورد با داعش را همین کشورها میپردازند پس نیازی به هزینه کردن آمریکا نیست.
از طرفی داعش عامل تهدید کننده منافع و امنیت ملی آمریکا نیز محسوب میشود در زمانیکه این فرزند ناخلف، سربازان، خبرنگاران و خلبانان آمریکایی و غربی را جلوی دوربین سلاخی میکند و دایره عملیات تروریستی خود را به درون شهرهای بزرگ اروپایی گسترش میدهد و رعب و وحشت میان آمریکا و متحدانش میاندازند، که در این صورت آمریکا، آنان را تروریست مینامد. به همین دلیل آمریکا نمیتواند رویکردی واحد در قبال داعش داشته باشد و نوعی ائتلاف بین آمریکا، القاعده و داعش در جریان است تا در جایی که منافع آمریکاییها ایجاب میکند مانند سوریه از آن به عنوان یک ابزار استفاده کنند تا بتواند منافع و امنیت اسرائیل، متحد خود را در سوریه را با برکناری بشار اسد و روی کار آوردن یک حکومت دست نشانده احیا کنند. در این صورت حمایتهای نظامی لازم را در اختیار این گروه قرار میدهد.
به طور کلی حضور آمریکا در افغانستان دستاوردی جز ویرانی و کشتار مردم بیدفاع افغان، ایجاد و اشاعه گروههای تروریستی، چون داعش در منطقه نداشته است. هزینه سیاست نفوذ آمریکا در مناطق استراتژیکی، چون خاورمیانه را تنها مردم بیگناه این مناطق میپردازند.
اسپوتنیک: سیاست تهاجمی ترامپ جنگ بیشتری را برای افغانستان به ارمغان میآورد
اسپوتنیک در گزارشی نوشت: هزار نفر در افغانستان در پی حملات گروه تروریستی طالبان در ماه ژانویه کشته شدند. طالبان در حال حاضر در 70 درصد افغانستان حضور دارد. رادیو اسپوتنیک این موضوع را در مصاحبه رادیویی با «رحیم الله یوسف زی» تحلیلگر امنیتی و سیاسی به بحث گذاشت.
اسپوتنیک: سالهاست که کاخ سفید میگوید هیچ راهحل نظامی علیه طالبان وجود ندارد. اما آمریکا همچنان گزینه نظامی را بر دیپلماسی ترجیح میدهد. دلیل این اقدام چیست؟
شما میدانید که آمریکا حرفی را میزند اما کار دیگری انجام میدهد. این همان چیزی است که ترامپ به آن مشهور است. او به شدت تحریکپذیر است و کارهای غیرمنتظرهای انجام میدهد. آمریکاییها باور دارند میتوانند طالبان را تضعیف و وادار کنند پای میز مذاکرات بنشیند. اما طالبان هرگز با آمریکاییها توافق نمیکند.
به نظر من این سیاست نتیجه نمیدهد. ترامپ حالا میگوید دیگر با طالبان مذاکره نمیکنیم. معنای این حرف این است که بر عملیات نظامی تمرکز بیشتری خواهد شد. ما شاهد حملات هوایی بیشتر آمریکا و اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان خواهیم بود. آنها همچنین فشار بر پاکستان را افزایش خواهند داد. به نظر من سیاست تهاجمی دونالد ترامپ فقط جنگ بیشتری را به افغانستان خواهد آورد.
اسپوتنیک: آیا رفتار مردم افغانستان با طالبان تغییر کرده است؟ آیا قبایل پشتون باز هم به حمایت از طالبان پس از سالها خشونت ادامه میدهند؟
این قبایل هنوز هم از طالبان حمایت میکنند اما تعداد زیادی از مردم با طالبان مخالف هستند چون افراد زیادی در زمان سلطه طالبان زجر کشیدهاند و آزرده شدهاند.
در گفتگو با ایسکانیوز مطرح شد؛
تا زمانیکه آمریکا در افغانستان است روند صلح روی خوشی به خود نخواهد دید
روند صلح در افغانستان به چه صورت است؟
بعد از سال 2005 روند صلح در افغانستان دچار چالش شد و شاید بتوان علت این امر نبود طالبان در جریان مذاکرات دانست. البته در مورد حضور طالبان در مذاکرات تاکید شد اما آمریکا این اجازه را نداد وطالبان نیز به مناطق قبیله ای رفتند که حامیان اصلی آن ها بودند.
موضوع وجود تروریست در افغانستان، مواد مخدر و سیاست های بازیگران منطقه مانند رقابت های بین هند و پاکستان و روسیه و آمریکا باعث شد وضعیت صلح پیچیده گردد و افغانستان نتواند سیر طبیعی خود را طی کند.
آمریکا به عنوان بازیگری عمده با دخالت های خود روند صلح را به مشکل کشانده است و آمریکا خواسته است جوری با طالبان مذاکره کند که طرح های آمریکایی را بپذیرند که طالبان زیر بار این مساله نرفته است.
علاوه بر آمریکا خود طالبان نیز در مساله صلح موثر است. طالبان از افغانستان خواسته است تا زندانیان را آزاد سازد و از لیست سیاه سازمان ملل خارج گردد. این گروه دولت مرکزی افغانستان را قبول ندارد و خواستار خروج نیروهای آمریکایی نیز هست.
پاکستان یکی دیگر از بازیگران موثر در این روند است رویکرد این کشور مبنی بر رسیدن به منافع خود باوجود دولت افغانستان بوده است آن ها تلاش دارند تا قرارداد سال 1993 و مسئله مرز را به رسمیت بشناسند.
در جهت برقراری صلح چه کارهایی انجام شده است؟
کرزی بر مذاکره با طالبان تاکید داشته است در سال 1392 دفتر سیاسی طالبان توسط وی گشوده شد و طالبان بعد از این مساله تلاش کرد تا مشروعیت سیاسی خود را به دست آورد.
از سال 2001 تا 2010 بیش از 10 برنامه با موضوع صلح در افغانستان پیگیری شد از جمله خلع سلاح طالبان، تشکیل کمسیون طالبان، تشکیل کمسیون حقوق بشر و قانون مصالحه ملی.
در این راستا دو ابتکار مورد توجه قرار گرفت یکی کمسیون آشتی ملی به ریاست سبقت الله مجدری که در آن 4500 طالبان به صلح پیوند داد اما اندکی بعد شکست خورد.
مورد بعدی تاسیس شورای عالی صلح در 1389 به ریاست برهان الدین رهبانی که رویکردهای آنان عدم دامن زدن به مسائل قومی و مذهبی و پیش شرط هایی برای صلح بود.
عواملی که چشم انداز صلح را تعیین می کنند کدامند؟
2 عامل عمده این چشم انداز را تعیین می کنند:
1: وجود آمریکا در افغانستان و انتقال بقایای داعش به افغانستان است.
2: کشمکش های داخلی در افغانستان مانند درگیری های بین پشتون ها است.
جمع بندی:
باتوجه به وجود نیروهای آمریکایی و متحدان آن ها در افغانستان نباید به صلح پایدار فکر کرد. فضایی که در افغانستان به وجود آمده است بسیار شکننده گشته و باوجود نیروهای خارجی این فضا بدتر نیز خواهد شد.
دولت مرکزی افغانستان باید تقویت گردد و فاکتورهای ملی جایگزین فاکتورهای قومی جناحی گردد. علاوه بر این دولت باید در زیر ساخت های اقتصادی نیز تقویت کردد و درچهارچوب ائتلاف های منطقه ای مسائل افغانستان حل و فصل گردد.
بازیگران موثر مانند سازمان ملل، ایران، هند و چین می توانند مشکلات را حل کنند.
تبعید غیررسمی رئیس سابق امنیت افغانستان به آمریکا
به گزارش خبرگزاری تسنیم، «رحمتالله نبیل» رئیس سابق امنیت ملی و رهبر حزب محور مردم افغانستان که به جمع احزاب اپوزیسیون دولت پیوسته بود پیش از این نیز از سوی امنیت ملی این کشور تهدید شده بود.
روزنامه «افغانستان تایمز» در گزارشی نوشت دولت افغانستان پیش از این رحمت الله نبیل را از انجام سفرهای خارجی منع کرده بود.
بر اساس این گزارش، پس از فشارهای سیاسی احزاب اپوزیسیون، دولت افغانستان ممنوعیت سفرهای خارجی رحمت الله نبیل را برداشته بود.
این روزنامه تصریح کرد رحمتالله نبیل در حال حاضر در آمریکا به سر میبرد و احتمالا مانند ژنرال دوستم معاون اول رئیس جمهور افغانستان اجازه بازگشت به افغانستان را ندارد.
همچنین شایعاتی نیز وجود دارد که در پی فشارهای دولت افغانستان نبیل در خواست پناهندگی سیاسی در آمریکا داده است.
این موضوع هنوز از سوی منابع رسمی تایید نشده اما نبیل پیش از این اعلام کرده بود که از سوی ریاست امنیت ملی افغانستان تهدید شده است تا فعالیتهای حزب محور مردم افغانستان را محدود کند.
حزب محور مردم افغانستان سال گذشته به عنوان اپوزیسیون دولت افغانستان اعلام موجودیت کرد. در این حزب به جز نبیل تعدادی از نمایندگان افغان، چهرههای سرشناس و مقامات سابق دولت افغانستان نیز حضور دارند.
وعدههاییکه در حد«گپ» میماند
ماندگار : دروغ گفتن و ریاکاری، به فرهنگِ نانوشته شده در دستگاه دولت افغانستان در حال تبدیل شدن است. دروغگویی به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی، هرچند از سوی دین، گناه بزرگ دانسته شده و دروغگویان هم به عنوان دشمنان خدا شناخته شده اند، اما سران حکومتِ افغانستان هرازگاهی که در مقابل دوربین رسانهها قرار میگیرند، دروغ میگویند و تظاهر به راستگویی میکنند.
دیده میشود که دروغگویی بخشی از رفتارِ روزمرۀ زندهگی اجتماعی عدهیی از حکومتگران و مسوولان دولتی را تشکیل میدهد؛ دروغ و ریا، «بیماری» فرهنگی و اجتماعی امروز حکومتگران افغانستان شده و این بیماری روزبهروز رو به افزایش است. شگفت آنکه هم آنان و هم مردم، میدانند که این عده دروغ میگویند، اما چون تبدیل به عادت و جزء رفتار روزمرۀشان شده است، نه خودشان و نه هم مردم، خمی به ابرو نمیآورند! از رییس حکومت گرفته تا سخنگویان وزارتخانهها و ریاستخانههای دولت در «بیشتر اوقات»، جز دروغ و سخنپراکنیهای بیعمل، چیزی نمیگویند. به نظر میرسد مسوولانِ حکومتی و کارمندان دولت تصور میکنند وظیفۀشان دروغگویی و فریبکاری و به اصطلاحی، خاک به چشم زدن است و با پیشزمینۀ دروغگویی و توجیهات فریبکارانه، وارد عرصۀ دولتداری و وظیفه میشوند؛ بیآنکه به پیامدهای جنین رفتاری و گفتاری اندکی تأمل کنند.
محمد اشرف غنی در اکثر سخنرانیهای خود حرفهایی به زبان میآورد و وعدههایی میسپارد که هیچگونه ضمانت اجرایی برای آن وجود نمیداشته باشد. او در سخنرانی روز جمعه خود یک بار دیگر دست به دورغپراکنی زد و گفت که «پیام دین اسلام این است که هیچگونه تبعیضی بین سیاه و سفید و سرخ وجود ندارد». بارها شاهد بودهایم که رییس حکومت وحدت ملی از انجام ابتداییترین مناسک دینی عاجز مانده است و نیز در عرصۀ حکومتداری، به جز حلقۀ محدودی از افراد خودی مربوط به قومش، به هیچکس دیگری اعتماد نکرده و در برابر آنان نوعی «تبعیض» روا داشته است. محمد اشرف غنی تظاهر به دینداری میکند، در حالی که به سنگ و چوب این مملکت هویدا است که او یک سیکولار است. او تظاهر به باورمندی به «کثرتگرایی» میکند، در حالی که مردم با پوست و گوشتشان اطمینان پیدا کرده اند که اشرف غنی یک تکنوکراتِ قوممحور و قومگرا است. چنین طرزِ رفتار و گفتاری، جز ریاکاری و دورغپراکنی، چیز دیگری را به جامعه القا نمیکند.
غنی در سخنرانی روز جمعه همچنان گفت که او رییس جمهور «منطق» و «اراده» است و هیچ «تردیدی» در این زمینه وجود ندارد. او همچنان از «تعهد» و «کیفیت» مسوولان امنیتیاش سخن گفت و تأکید کرد که در مورد فرماندهان امنیۀ ولایتها در هفتۀ آینده تصمیم میگیرد. با این وجود، هرکسی این سخنرانی را دیده باشد، به اوج دروغگویی، ریاکاری و خودشیفتهگی محمد اشرف غنی پی میبرد؛ چه کسی گفته میتواند که تکیه زدن یک مهندس به کرسی وزارت داخله «کیفیت» است؟ چگونه منطق بپذیرد آدمی که تحصیلاتِ در زمینۀ «کانالیزاسیون» دارد و یک روز در ریاست عمومی امنیت یا دیگر نهادِ امنیتی کار نکرده است، آدم با کیفیت در ریاست امنیت ملی باشد؟ هیچ منطقی نمیتواند بپذیرد که تبدیلی همزمانِ دهها فرمانده امنیه از ولایتها به تأمین امنیت کمک کند. تأمین امنیت نیازمندِ ارادۀ جدی سران یک حکومت در امر مبارزه با تروریسم و برخود مسوولانه با جان مردم و نهادهای مهم یک نظامِ مردمی است.
در عین حال، وزیر داخله و رییس عمومی امنیت ملی پس از سفرشان به پاکستان گفتند که مسوولان ارشد حکومت پاکستانی، استفادۀ خاک آن کشور از سوی طالبان را پذیرفتند و تأکید کردند که برای پاسخگویی به کابل میآیند، اما سفارت پاکستان این ادعا را رد کرد و گفت که آنان چنین حرفی و چنین قولی به مسوولان امنیتی افغانستان نداده اند؛ چنین ادعایی، تنها بیانگر عادی شدنِ دروغ در دستگاه حکومت افغانستان میتواند باشد. به نظر میرسد، مسوولان ارشد امنیتی ساعتی نشسته و برای پوشاندن سفر بینتیجۀشان برای این ادعای دروغین، واژههای و اصلاحات سرهم کرده اند؛ بیآنکه به پیامدهای چنین سخنی فکر کنند.
به هر صورت، این قبیل کارها، دروغ گفتن را ابتدا به یک امر اضطراری و سپس به یک عادت تبدیل میکند. اینکه افراد ناگزیر شوند خود را غیر از آنچه هستند، معرفی کنند، نهادینهسازی دروغ در درون افراد و جامعه است. دروغگویی یک آسیب اجتماعی است که اکثر اوقات از سوی یک فرد وارد اجتماع شده و گسترش پیدا میکند؛ اگر این فرد در رأس حرم قدرت قرار داشته باشد و حرف و سخنش در جامعه تأثیرگذار باشد، بدون شک بستر آسیبی که قرار است به پیکر جامعه وارد شود، گستردهتر و جدیتر خواهد بود. این مسأله یک ضعف برای جوامع از جمله جامعۀ افغانستان است. دروغگویی و ریا، ضعف افرادی را نشان میدهد که به هدف پوشاندن معایب خود، از طریق بزرگ کردن، کوچک کردن و یا عوض کردن موضوعی، گفتههای نادرست را به دیگران القا میکنند. وقتی مردم میبینند که بلندپایهترین مقامهای حکومت به راحتی دروغ میگویند و بر دروغشان اصرار هم میورزند، ناخودآگاه دروغهای خودشان را هم موجه میانگارند؛ و اینکار برای جامعه کشنده است. مردم هم نباید به شایعات و دروغپردازیها توجه کنند و صرفاً باید با کسب اعتماد و اطمینان، در پی راستگویی در جامعه باشند و از افرادی حرف شنوی داشته باشند که راستگویی و امانتداری جزو اخلاقشان است.
آنچه ذکر شد، تنها بخشی از دلایل پُر شماری است که سبب شده، دروغ و ریا در جامعۀ ما گسترش یابد و اعتماد عمومی در همه سطوح، به نازلترین حد خود برسد. البته ناگفته نماند که هنوز راستگویی هم زنده است، ولی دروغ حتا اندکش هم مهلک است. دروغ؛ کلید صندوق زشتیهای دیگر است و اگر در جامعهیی شیوع پیدا کند، پشت سرش، ریاکاری، خیانت در امانت، دزدی و اختلاس، بیعفتی، لاابالیگری و…، هم میآید. بر همۀ ما است که ابتدا خود را ملزم به راستگویی کنیم و سپس بدان حد که از دستمان بر میآید، صداقت را ترویج دهیم؛ در غیر این صورت، خودمان هم در منجلاب جامعهیی که به دروغ و عوارض بعدی گرفتار شده، غرق خواهیم شد.
واشنگتن روابط راهبردی با ازبکستان را گسترش میدهد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در تاشکند، «آلیس ولز» معاون اول وزیر امور خارجه آمریکا در مسائل آسیای جنوبی و مرکزی گفت: واشنگتن روابط راهبردی خود را با ازبکستان بیش از پیش تقویت می کند.
وی اظهار اشت: واشنگتن همکاری های خود را با تاشکند تقویت و با در نظر گرفتن پیشرفت های برنامههای اصلاحات «شوکت میرضیایف» رئیس جمهور ازبکستان در فضای بیشتر همکاری های راهبردی فعالیت خواهد کرد.
ولز تاکید کرد: امروز هر چیزی که توسط رئیس جمهور ازبکستان به مرحله اجرا گذاشته می شود بسیار مهم است. به عقیده من میرضیایف می خواهد این کشور را به یک مسیر توسعه دموکراسی سوق دهد و این جای خوشحالی دارد.
معاون اول وزیر امور خارجه آمریکا در مسائل آسیای جنوبی و مرکزی خاطرنشان کرد: واشنگتن همیشه از حق حاکمیت و استقلال ازبکستان حمایت کرده است. ما در برقراری ثبات و تامین توسعه پایدار منطقه آسیای مرکزی علاقمندی مشترک داریم که به نوبه خود این برای اوضاع افغانستان و توسعه آن تاثیر مستقیم دارد.
معاون اول وزیر امور خارجه آمریکا در مسائل آسیای جنوبی و مرکزی روز گذشته با «صادق صفایف» معاون اول رئیس مجلس سنای ازبکستان دیدار و گفتوگو کرد.
در این دیدار طرفین چگونگی و چشم انداز همکاری های دوجانبه در زمینه های توسعه گفتوگوی بین پارلمانی، همکاری های متقابل در امور پیشبرد اصلاحات دموکراسی، تشدید روابط اقتصادی و بازرگانی و سرمایه گذاری بین دو کشور را مورد بررسی قرار دادند.
در این دیدار بر تلاش های ازبکستان در توسعه همکاری های منطقه ای بر پایه اصول حسن همجواری و همگرایی متقابل تأکید شد.