دولتمردانی که حذف شدند
نگاهی به فرآیند تاریخی کنار گذاشته شدن روسای دولت در جمهوری اسلامی
داستان روسای دولت در عمر ۳۸ ساله جمهوری اسلامی ایران پایانی مشابه داشته است؛ یا حذف فیزیکی شدهاند یا به محاق سیاسی رفتهاند.
در میان نخستوزیران و روسای جمهور پیشین فقط یک نفر مغلوب جنگ قدرت نشد: آیتالله علی خامنهای.
انقلاب اسلامی نقطه شروع نبرد کسانی بود که با هم از خط پیروزی گذشته بودند.
مهدی بازرگان٬ اولین رئیس دولت (موقت) پس از انقلاب٬ از همان روزهای نخست گلایه داشت و اختیارات بیشتر میخواست. او وقتی با موانع بسیار از جمله تصرف سفارت آمریکا در تهران روبهرو شد و کاری از پیش نبرد، استعفا کرد.
مهدی بازرگان دو روز پس از استعفا در پیامی به مردم گفت نخستوزیری که برای دیدارهایش نیاز به اجازه رهبر داشته باشد به درد “لای جرز دیوار” میخورد.
بعد از دولت موقت که عمرش ۹ ماهه بود، نوبت به ریاست جمهوری ابوالحسن بنیصدر رسید. بیش از ۷۵ درصد رای دهندگان با او موافق بودند.
آیتالله روحالله خمینی به دنبال ریاست جمهوری فردی غیر روحانی بود و به بنیصدر اعتماد کرد.
شیوه او در اداره امور جنگ و مخالفتش با نخستوزیر تحمیل شده حزب جمهوری اسلامی، یعنی محمدعلی رجایی باعث تشدید اختلافها شد. او بر نقش ارتش در جنگ تاکید داشت در حالی که حزب جمهوری اسلامی خواهان نقش بیشتر سپاه بود.
آیتالله خمینی تا آنجا به او اعتماد داشت که فراتر از قانون اساسی، فرماندهی کل قوا را به بنیصدر سپرد. او بود که در جنگ حرف آخر را میزد. موضوعی که رقیبانش از آن راضی نبودند.
جلسه شورای انقلاب به ریاست بنیصدر. از چپ آقایان بازرگان٬ مهدوی کنی٬ سحابی٬ خامنهای٬ بنیصدر٬ حسن حبیبی و موسوی اردبیلی
کشمکشهای ابوالحسن بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی که اکثر کرسیهای مجلس اول را در اختیار داشت، در نهایت باعث عزل او شد. اولین رییسجمهوری ایران در خرداد سال ۱۳۶۰ با رای قاطع مجلس به “عدم کفایت سیاسی” از کار برکنار شد.
مخالفانش از جمله علی خامنهای در جلسات استیضاح بهشدت علیه او سخنرانی کردند.
بنیصدر پس از عزل با حکم بازداشت به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام روبهرو شد.
با تظاهرات خیابانی و ورود اعضای سازمان مجاهدین به ‘فاز عملیات مسلحانه’
پرونده بنیصدر بسته شد
او برای همیشه به پاریس رفت
۱۳۶۰
BBC Persian
جایگاه قانونی ریاست جمهوری چگونه تضعیف شد؟
بعد از بنیصدر که فرمانده تمام نیروهای مسلح بود، سطح اختیارات هیچ رییسجمهوری به پای او نرسید.
البته روند کاهش اختیارات ریاست جمهوری حتی قبل از بنیصدر آغاز شده بود. در طول تاریخ جمهوری اسلامی این نقش کمرنگ و کمرنگتر شد.
در اصل ۷۵ پیشنویس قانون اساسی اینطور نوشته شده بود: رییسجمهوری بالاترین مقام رسمی كشور در امور داخلی و روابط بینالمللی و اجرای قانون اساسی است و تنظیم روابط قوای سهگانه و ریاست قوه مجریه را به عهده دارد.
اما با گنجاندن عبارت ولایت فقیه در متن نهایی قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ نقش رییسجمهور ضعیفتر از پیشنویس قانون اساسی شد: پس از مقام رهبری رییسجمهور عالیترین مقام رسمی كشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سهگانه و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط میشود، بر عهده دارد.
ده سال بعد در ۱۳۶۸ حتی نقش تنظیم روابط قوای سهگانه هم از رییسجمهور گرفته و به رهبر سپرده شد: پس از مقام رهبری رییسجمهور عالیترین مقام رسمی کشور است و مسوولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط میشود، بر عهده دارد.
دومین رییسجمهور؛ دومین رهبر
بعد از عزل بنیصدر، عمر کوتاه دو ماهه ریاست جمهوری محمدعلی رجایی به آنجا نرسید که اختلافهای جدی با ساختار قدرت پیدا کند. او و نخستوزیرش محمدجواد باهنر در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ کشته شدند و علی خامنهای رییسجمهور ایران شد.
آقای خامنهای میخواست علیاکبر ولایتی نخستوزیرش باشد، اما مجلس به آقای ولایتی رای اعتماد نداد. در نهایت او مجبور شد بر خلاف میلش میرحسین موسوی را به مجلس معرفی کند.
اختلاف و مجادله موسوی و خامنهای به پادرمیانی مقام بالاتر انجامید. در دور دوم ریاستجمهوری، آقای خامنهای دو ماه از معرفی میرحسین موسوی به مجلس خودداری کرد و گفت بدون حکم آیتالله خمینی، میرحسین موسوی را به عنوان نخستوزیر معرفی نمیکند. این اولین رویارویی علنی و جدی آیتالله خمینی و آقای خامنهای بود.
اختلاف میان آقای موسوی، که به جناح چپ جمهوری اسلامی تعلق داشت، با آقای خامنهای، که نزدیکتر به جناح راست جمهوری اسلامی تلقی میشد، در طول دوران هشت ساله ادامه داشت؛ اختلافی که حتی یک بار در شهریور ۶۷ و کمی بعد از پایان جنگ ایران و عراق، به استعفای آقای موسوی از نخستوزیری انجامید. آیتالله خمینی که در این مجادله بیشتر در کنار نخستوزیر ایستاده بود با استعفای میرحسین موسوی مخالفت شدید کرد.
با مرگ آیتالله خمینی، میرحسین موسوی و کل جناح چپ، حامی اصلی خود را از دست دادند.
آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی شد و بعد از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ مقام نخستوزیری حذف شد.
میرحسین موسوی از دنیای سیاست کنار رفت، اما دوران تنش رهبر جدید با روسای جمهوری، تازه آغاز شده بود.
جایگاه ریاست جمهوری در قانون اساسی موقعیتی متزلزل بوده چه آیتالله خامنهای بر آن صندلی نشسته باشد چه اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی یا محمود احمدینژاد.
حکم تنفیذ اولین دوره ریاست جمهوری علی خامنهای
با آغاز رهبری آیتالله علی خامنهای در سال ۱۳۶۸ اکبر هاشمی رفسنجانی رییسجمهوری ایران شد.
بر اساس روایتها، او مهمترین نقش را در رسیدن آیتالله خامنهای به رهبری داشت.
چهار سال نخست ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی کمتنش گذشت هرچند گروههایی مانند انصار حزبالله مخالفت با سیاستهای فرهنگی او را شروع کرده بودند. در چهار سال دوم، آیتالله خامنهای به شکلی آشکارتر با “اشرافیگری و سیاست بازار آزاد” مخالفت کرد. انتقادهایی که مخاطبش هاشمی رفسنجانی بود.
در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶ اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان مجری انتخابات قول داد “سلامت” آن را تضمین کند.
بسیاری از رأیدهندگان باور نمیکردند نام فردی از صندوق بیرون بیاید که تصور میشد نامزد مورد حمایت حکومت نیست.
مراسم تنفیذ محمد خاتمی
محمد خاتمی با بیش از ۲۰ میلیون رأی رییسجمهور ایران شد. از همان ماههای نخست نشانههای تنش در لایههای بالای حکومت پدیدار بود؛ اردیبهشت ۱۳۷۹ رهبر ایران مطبوعات اصلاحطلب را پایگاه “دشمن” خواند و
دهها نشریه بسته شد.
محمد خاتمی درباره دوران ریاستجمهوری خود گفت که دولتش هر ۹ روز یک بار با یک بحران مواجه شده است. بحث اختیارات و مسئولیتهای رییسجمهور یکی از محوریترین نکات مورد توجه خاتمی بود، اما تلاش او برای تغییر این وضعیت با طرح لوایح دوگانه به جایی نرسید.
اواخر ریاست جمهوری محمد خاتمی کار به آنجا کشید که اصلاحطلبان پیشبینی میکردند دیگر هیچ گاه حکومت اجازه نخواهد داد آنها وارد ساختار قدرت شوند.
خرداد ۱۳۸۴ در چرخشی اساسی محمود احمدینژاد، شهردار تهران، رییسجمهور شد. آن زمان اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی هر دو به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند. اعتراضی که جدی گرفته نشد.
از سخنان آیتالله خامنهای و روحانیون نزدیک به او اینطور برداشت میشد که رهبر ایران مطلوبترین فرد نزدیک به خود را برای ریاستجمهوری یافته است. اما این اتحاد سیاسی هم چندان دوام نیاورد.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ تاریخ جمهوری اسلامی ایران را تغییر داد.
رویدادها و اعتراضهای پس از انتخابات، سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران را به دو گروه “با بصیرت” و “بیبصیرت” از نگاه رهبر تقسیم کرد.
آنان که در کنار معترضان جنبش سبز ایستادند به “بیبصیرتی” متهم شدند و حتی سکوت کردهها تهدید شدند که سریعتر موضع خود را اعلام کنند. دوره دیگری در تاریخ “ریزش سیاستمداران” آغاز شده بود.
از ساعات اول پس از اعلام نتایج انتخابات جنجالی خرداد ۱۳۸۸ معترضان به نتیجه انتخابات که طرفدار میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند به خیابان آمدند. این اعتراضات ماهها ادامه داشت. پلیس ضد شورش و اعضای بسیج تظاهرات کنندگان را سرکوب کردند. شمار زیادی کشته و هزاران نفر بازداشت شدند.
اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه اولین نمازجمعهای که بعد از انتخابات خواند، موضع خود را مشخص کرد. مخالفان و موافقان بارها سخنرانی او را قطع کردند. همه چشمها به بلندگو دوخته شده بود. او در نهایت به طرفداران جنبش سبز که اطراف دانشگاه تهران صف نماز بسته بودند، اطمینان داد که در کنارشان ایستاده است. این موضعی نبود که رهبر ایران و نزدیکانش از “یار دیرین امام” انتظار داشتند.
آن روز اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از سه دهه آخرین خطبه نماز جمعه خود را خواند.
از نگاه هواداران سرسخت رهبر ایران، او از صف انقلاب جدا شد و به جمع معترضانی پیوست که “فتنهگر” لقب گرفتند.
قبل از آن هم آیتالله خامنهای اعلام کرده بود که نظر محمود احمدینژاد به او نزدیکتر است تا نظر “رفیق پنجاه و چند ساله”.
فاطمه کروبی٬ زهرا رهنورد٬ میرحسین موسوی و مهدی کروبی
معترضان حاضر به سکوت نبودند و بهمن ۱۳۸۹ در نهایت مهدی کروبی، فاطمه کروبی همسر او، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در خانه زندانی شدند.
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران هم بهتدریج محدود شد تا آن که از سال ۱۳۹۳ بر اساس اعلام رسمی قوه قضاییه ممنوع التصویر شد.
از ۱۳۸۹ دیگر کسی نخستوزیر دوران جنگ را در خیابان ندیده است
سال ۱۳۸۸ دومین مراسم تنفیذ محمود احمدینژاد خلوتتر از مراسم چهار سال قبل برگزار شد. این بار اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی در مراسم نبودند و حکم او را مسئول دفتر آیتالله خامنهای تحویل داد.
آقای احمدینژاد که به همه نشان داده بود نظرش نزدیکترین نظر به رهبر ایران است، در دومین مراسم تنفیذ خود٬ به جای دست، شانه رهبر ایران را بوسید.
چند روز بعد او اسفندیار رحیممشایی را برای معاون اولی معرفی کرد. رهبر ایران در نامهای خصوصی گفت چنین انتخابی را مصلحت نمیداند. آقای احمدینژاد تغییری در تصمیم خود نداد٬ تا اینکه دفتر رهبر ایران مجبور شد نامه را علنی اعلام کند.
اما این خانهنشینی یازده روزه محمود احمدینژاد بود که به اعتقاد بسیاری، آینده سیاسی او را مشخص کرد. رهبر ایران با عزل حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات مخالفت کرده بود، اما رییسجمهور زیر بار این مخالفت نمیرفت. او به نشانه قهر یازده روز در دفتر ریاست جمهوری حاضر نشد.
وقتی اعلام کرد که آقای احمدینژاد برخلاف توصیه رهبر ایران قصد دارد در انتخابات ۱۳۹۶ نامزد شود، در مصاحبهای، گویی پیشبینی میکند که رد صلاحیت خواهد شد، از نقش و جایگاه رییسجمهور انتقاد کرد و گفت ساختار فعلی باید تغییر کند.
محمود احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۶ رد صلاحیت شد. او در مدتی کوتاهتر نسبت به دو رییس جمهور قبلی، به صف آنانی پیوست که از قطار قدرت پیاده شده بودند.
در تاریخ جمهوری اسلامی ایران روسای دولت که با رأی مستقیم مردم انتخاب شدهاند٬ بیش از منصوبان رهبر در نهادهای دیگر، به حاشیه رانده شدهاند. بسیاری بر این عقیدهاند که انتخابات ریاست جمهوری بهتدریج به نقطه تلاقی نظر اکثریت و نظر رهبر مطلق نظام تبدیل شده است؛ نتیجه آرا چه مطابق میل رهبر و چه مخالف آن، در نهایت به یک بنبست مشابه رسیده است.
احمد سلامتیان از نزدیکان بنیصدر، ۳۸ سال پیش این کاریکاتور را در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر کرد. او هم مانند بسیاری دیگر، بعد از تغییر پیشنویس قانون اساسی، ریاست جمهوری را مجسمهای بیاختیار میدید. با این حال اصرار کرد که ابوالحسن بنیصدر نامزد ریاست جمهوری شود.
آقای سلامتیان همچنان به صندوق رای اعتقاد دارد و میگوید انتخابات به جامعه ایران اجازه داده است دستکم هر چهار سال یک بار این تعارض اساسی بین ولایت مطلقه و حاکمیت جمهور در گستره ملی به بحث گذاشته شود. نتیجه هرچه باشد او فرآیند را به سود بدنه دمکراسیخواه ایران میداند.
در نقطه مقابل بسیاری اعتقاد دارند رأی دادن به گزینههای محدودی که با تأیید خود رهبر اجازه نامزدی یافتهاند، بازی در زمین حکومت تمامیت خواه است.
اما نتیجه این بازی شاید همیشه به سود یک طرف نماند.
———————————————————————————–
جمعآوری و نوشته: ندا سانیج
تهیهکنندگان: علی میرشاهی و نازنین گروسپور
عکسها: سایت آیتالله خامنهای، روایتی از زندگی و زمانه اکبر هاشمی رفسنجانی، روایتی از زندگی و زمانه آیتالله خامنهای نوشته جعفر شیرعلینیا
AFP ، Getty Images, BBC Archive